عباس عبدی تحلیلگر طی یادداشتی در «اعتماد» با ارزیابی کلی از عملکرد دولت نوشت: هفته دولت است و مسوولان دولتی کوشش وافری دارند که از فعالیتهای خود گزارشهای مثبتی را به مردم دهند. مساله این است که مردم و مسوولان دولتی از دو منظر گوناگون به این فعالیتها نگاه میکنند.
دولتیها هر روز مواجه با فعالیتهایی هستند که برایشان جالب است و آنها را خوب میدانند. یک طرحی افتتاح میکنند، یک بازتاب خوب دریافت میکنند، یک مشکلی را مدیریت میکنند و… گمان میکنند که اگر کسی اینها را نبیند و بازتاب ندهد حتما مرضی دارد و دنبال ضدیت با دولت است. ولی مردم از زاویه دیگری نگاه میکنند.
اگر دولت مثبتها را میبینند، مردم منفیها را میبینند. اینکه کرایه خانه آنها چقدر شده؟ هزینه خوراک چگونه است؟ افراد بیکار خانواده کی کار پیدا میکنند؟ درآمدشان چه تغییری کرده؟ این دو رویکرد یا دو منظر دو نتیجه کاملا متفاوت میدهند، البته در ایران کنونی چنین است و الا در بسیاری از کشورها نیز مشابه یا نزدیک به هم هستند. کدام رویکرد اعتبار دارد؟ قطعا رویکرد مردم. چرا؟ به این علت که فعالیتهای مفید دولت با یکدیگر جمع و تبدیل به نتایج ملموس میشوند که مردم فقط آنها را درک میکنند.
برای درمان هر بیمار اقدامات گوناگونی انجام میشود، آزمایش، عکسبرداری، عمل جراحی، تزریق خون و… همه اینها موفقیتهای جزیی برای پزشک و کادر درمان است، ولی برای بیمار فقط درمان شدن مهم است. آن اقدامات باید به درمان شدن بیمار منجر شود و الا بیهوده است.
با این ملاحظه در این یادداشت چندین متغیر نهایی و مهم را از حیث نگاه مردم در دو سال گذشته ارزیابی میکنیم. این آمارها از آخرین گزارش مفصل مرکز آمار درباره شاخصهای کلان اقتصادی و اجتماعی کشور تا پایان ۱۴۰۱ تقدیم میشود که رسمیترین آمارهای کشور است.
۱- جمعیت- آمارهای جمعیتی بسیار مهم هستند. تولد، فوت، ازدواج و طلاق. این موضوع از نظر ساختار سیاسی ایران مهمتر از هم تلقی میشود. به همین علت اسناد بالادستی گوناگونی برای تحول در مساله جمعیت تدوین شده و آخرین مصوبه آن قانون فرزندآوری است که ارقام بسیار کلانی برای تحقق فرزندآوری آن منظور شده و بدتر اینکه مقررات عجیب و غریبی که نامتعارف و حتی ناپسند است در دل این قانون در نظر گرفتهاند و جرمانگاریهای گوناگونی کردهاند به این امید که فرزندآوری و رشد جمعیت بیشتر شود. نتیجه چه شده است؟
رشد جمعیت که در سال ۱۳۹۹ حدود ۹۱/۰ درصد بود در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ به ۷۷/۰ درصد رسید و براساس پیشبینی مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۲ به ۷۴/۰ درصد و در سال ۱۴۱۵ به ۳۶/۰ درصد خواهد رسید. یعنی نزدیک به صفر خواهد شد. این ارزیابی مرکز آمار شاید قدری خوشبینانه هم باشد. این وضعیت محصول چند عامل است. کاهشزاد و ولد، افزایش مرگ و میر و کاهش ازدواج و افزایش طلاق. یعنی همه عوامل ممکن در کاهش جمعیت در ایران کنونی فعال هستند.
زاد و ولد از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۱، بهطور مستمر کاهشی و حدود ۲۱ درصد کمتر شده است. مرگ و میر هم حدود ۱۱ درصد بیشتر شده است، البته در این فاصله که کرونا بود، مرگ و میر خیلی زیاد شده بود، ولی در سال ۱۴۰۱ که کرونا عملا پایان یافت، به علل دیگر شاهد بالا رفتن مرگ و میر هستیم که به نظر بنده پایین آمدن سطح خدمات درمانی، گران شدن آن و وضع نامناسب اقتصادی بیماران است که قطعا شاخص امید به زندگی را کاهش میدهد.
ازدواج در سال ۱۴۰۱ نیز حدود ۶ درصد کمتر از سال ۱۳۹۷ شده، در حالی که انتظار میرفت بیشتر شود و تا سال ۱۴۰۰ نیز افزایشی بود، ولی در سال ۱۴۰۱ حدود ۸ درصد از سال پیش خود کمتر شد که بهطور قطع مشکلات اقتصادی و ناامیدی به آینده ریشه آن است. در همین فاصله ۵ساله نیز بیش از ۱۴ درصد بر تعداد طلاقها افزوده شده است.
چرا چنین وضعی بر متغیر جمعیتی ایران حاکم شده است؟ بهطور قطع بخشی از این کاهش معلول تغییرات ارزشی و سبک زندگی است و این چیزی نیست که با تبلیغات واقعا سطحی یا حتی جالب و هنری قابل حل باشد. ولی این عامل نمیتواند این کاهش شدید در رشد جمعیت را توجیه و تفسیر کند. عامل اصلی را باید در سیاست و اقتصاد به آینده جستوجو کرد. کاهش درآمد، به ویژه برای طبقه متوسط و ناامیدی از آینده موجب شده است که جوانان سودای ازدواج و فرزندآوری را در سر نپرورانند.
با وام ازدواج و امتیازات دیگر نمیتوان مردم را به فرزندآوری تشویق کرد! اگر وضع اقتصادی خوب باشد، این تشویقها نیز تا حدی موثر است، ولی در شرایط کنونی و نداشتن افق روشن برای زندگی، تقریبا غیرممکن است که تحولی جدی در فرآیند موجود رشد جمعیتی رخ دهد و قانون مجلس بهطور قطع و یقین عوارض بدی دارد و مهمتر از آن هزینههای گزافی نیز دارد. ایرادی ندارد که نمایندگان به جای تکیه بر افکار نادرست خود به نظرات کارشناسان مراجعه کنند. ضرر نخواهند کرد.