فرارو- به احتمال زیاد شما فردی را میشناسید که از افسردگی رنج میبرد و یا افرادی در اطرافتان هستند که از افسردگی رنج میبرند حتی اگر شما از این موضوع مطلع نباشید.
به گزارش فرارو به نقل از یاهولایف، تنها در سال ۲۰۲۰ میلادی تقریبا ۲۱ میلیون فرد بزرگسال در آمریکا دست کم یک دوره افسردگی اساسی را تجربه کردند. طبق گزارش اتحادیه ملی بیماریهای روانی (NAMI) ۸.۴٪ از جمعیت امریکا با افسردگی دست و پنجه نرم کردهاند. طبق اعلام مرکز پیشگیری و کنترل بیماریها در سال ۲۰۱۹ میلادی علائم افسردگی در ۱۸.۵ درصد از بزرگسالان امریکایی از خفیف تا شدید وجود داشت و متغیر بود.
زمانی که متوجه میشوید فردی در زندگی شما از افسردگی رنج میبرد ممکن است برای دانستن این که چه بگویید یا چگونه پاسخ دهید دچار مشکل شوید و نگران گفتن چیزهای نادرست باشید به خصوص اگر چیز زیادی در مورد بیماری درک نکنید یا واقعا آن را جدی نگیرید. برای درک بهتر در این باره که چه چیزهایی را باید به یک افسرده گفت و چه چیزهایی را نباید گفت این گزارش را دنبال کنید.
همان طور که اتحادیه ملی بیماریهای روانی توضیح میدهد زمانی که فردی مبتلا به اختلال افسردگی است این بدان معنا نیست که فرد لزوما دوران سختی را در زندگی خود سپری میکند.
افسردگی یک وضعیت سلامت روانی جدی است که افراد را در هر سنی، نژادی و زمینههای اجتماعی و اقتصادی تحت تاثیر قرار میدهد. «کریستین کرافورد» در اتحادیه ملی بیماریهای روانی میگوید: «این مهم است که بین خُلق افسرده و دوره افسردگی تفاوتی اساسی قائل شویم. هرچه بیشتر بتوانیم این کار را انجام دهیم افراد بهتر میتوانند افسردگی را تشخیص داده و برای درمان آن کمک بگیرند».
دکتر کرافورد در ادامه اشاره میکند که در اختلال افسردگی علائم در عملکرد در محل کار، در خانه، در روابط شما اختلال ایجاد میکنند و هنگامی که علائم به مدت دو هفته مانع عملکرد درست شما میشوند این موضوع یک نگرانی جدی پزشکی قلمداد میشود که فرد باید برای حل و درمان آن کمک بگیرد. این در حالی است که فرد در وضعیت دارای خُلق افسرده به گونهای است که غم و اندوه معمولا ظرف یک روز یا بیشتر رفع شده و فرد به حالت اولیه باز میگردد.
طبق گزارش اتحادیه ملی بیماریهای روانی از جمله علائم ابتلا به افسردگی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: از دست دادن علاقه یا لذت در تمام فعالیت ها، تغییر در اشتها یا وزن فرد، اختلالات خواب، احساس تحریک یا کندی، خستگی، احساس کم ارزش بودن، احساس گناهکار بودن، یا احساس کمبود داشتن، دارا بودن مشکل در تمرکز یا تصمیم گیری، دارا بودن افکار خودکشی یا قصد خودکشی داشتن.
دکتر «کرافورد» میگوید که شیوع کووید -۱۹ قطعا بر تعداد موارد ابتلا و علائم افسردگی تاثیر داشته است. او میافزاید: «علائم افسردگی در طول شیوع کرونا در بزرگسالان و کودکان افزایش یافت. علائم افسردگی و اضطراب در افراد رنگین پوست افزایشی ۳۰ درصد داشت. در میان نوجوانان به طور کلی ۳۱ درصد افزایش در مراجعات اورژانسی در مورد مسائل مربوط به سلامت روان مشاهده شد که افسردگی را نیز شامل میشد. تعدادی از عوامل در این افزایش کلی نقش داشتند، اما در نهایت افراد به تمام راههایی که معمولا برای مدیریت سلامت روان خود استفاده میکنند مانند حمایت اجتماعی و ارتباط حضوری با دیگران دسترسی نداشتند».
دکتر «کرافورد» اشاره میکند که اقدامات پیشگیرانه مانند ورزش و تحرکات بدنی که میتوانند باعث بهبود خلق و خوی فرد شده و از او در برابر افسردگی محافظت کنند در دوران شیوع کووید -۱۹ دور از دسترس بودند، زیرا افراد نمیتوانستند به باشگاههای ورزشی بروند و در کلاسهای تناسب اندام گروهی شرکت نموده و یا با دوستانشان دوچرخه سواری کنند.
او میگوید: «از دست دادن حس عادی بودن و هم چنین شاید حس از دست دادن شغل یا از دست دادن یکی از عزیزان در آن برهه زمانی وجود داشت. از دست دادن حس آرامش و ثبات که بسیار مهم است در دوران شیوع کووید -۱۹ دیده شد. این عوامل تاثیرات منفی قابل توجهی بر سلامت روان داشتند».
شما نمیتوانید افسردگی یک نفر را به طور کامل برطرف کنید، اما با حمایت کردن میتوانید به او کمک نمایید.
دکتر کرافورد میگوید: «یکی از راههایی که میتوانید کمک کنید این است که بپرسید «چگونه میتوانم در این لحظه به بهترین شکل از شما حمایت کنم؟» به آنان قدرت دهید تا کمکی را که نیاز دارند با شما در میان بگذارند. برای مثال، بزرگترین نگرانی آنان ممکن است این باشد که چگونه در آن لحظه نمیتوانند بهترین والدین برای فرزندانشان باشند و شاید از شما بخواهند که برای بعد از ظهر از فرزندانشان نگهداری کنید».
دکتر کرافورد میافزاید: «اگر آنان پیشنهاد شما برای نگهداری فرزندانشان را رد کردند آن را به عنوان پاسخی مبنی بر نیازی به کمک من ندارد» تلقی نکنید. در عوض، بار دیگر بگویید که مایل هستید از فرزندانشان نگهداری کنید. ممکن است چند بار نخست مخالفت کنند، اما پس از چند بار بپذیرند و آماده پذیرش کمک باشند. در این بین شما این پیام را به فرد مبتلا به افسردگی انتقال میدهید که او برایتان مهم است. شما با ارائه کمک به او اجازه میدهید بداند که در کنار وی هستید. شما در حال ارسال این پیام هستید که آنان و زندگیشان اهمیت دارد.
هم چنین، شما میتوانید پیشنهادات خاصی را به روشی بدون اعمال فشار ارائه دهید. برای مثال، شما میتوانید بگویید: «من به سوپرمارکت میروم آیا میتوانم چیزهایی را برای تو انتخاب کنم؟» یا «من دو لازانیا درست کردم نظرت چیست یکی را برای شما و فرزندتان بگذارم»؟ یا ممکن است از آنان بپرسید چه زمانی از روز برایشان سختترین زمان است و کمکی ارائه دهید که آن سختی را کاهش دهد. باز هم در صورت رد شدن پیشنهادتان فرد افسرده را تحت فشار قرار ندهید، اما عقب نشینی نیز نکنید.
دکتر «کرافورد» میگوید: «زمانی که دوست یا یکی از اعضای خانواده را در حال احساس کردن درد میبینیم میخواهیم درد را از او دور نماییم. ما ممکن است سعی کنیم آن درد را با امید دادن و خوش بینی جایگزین کنیم و سعی کنیم مثبت اندیشی را به فرد القا نماییم. اما زمانی که این کار را انجام میدهید در عمل باعث به حداقل رساندن و بیاعتبار کردن تجربه آنان میشود و امکان ایجاد فضای لازم به منظور آشکار شدن و بروز و بیان احساسات آنان را کاهش میدهید. آنان به کسی نیاز ندارند که مشکلاتشان را حل کند یا به آنان بگوید که به جنبههای مثبت نگاه کنند».
عباراتی مانند «روی چیزهای خوب تمرکز کن» یا «اصلا در مورد چه چیزی باید احساس افسردگی کنی و چه دلیلی برای افسردگی وجود دارد»؟ حس نادیده انگاشته شدن را به فرد القا میکند و همان طور که دکتر کرافورد اشاره کرد آن چه را که فرد از سر میگذراند را بیاعتبار میسازد. این عبارات ممکن است این حس را به آنان القا کند که احساس افسردگی را انتخاب میکنند و اگر تنها ذهن خود را به آن معطوف نکنند میتوانند بر فکر کردن به آن فائق آیند و به موضوعات دیگری توجه کنند. مهم است که به خاطر داشته باشید افسردگی یک بیماری است نه خلق و خو که فرد افسرده بتوانند خود را از آن رها کنند.
آیا چیزی را به صورت آنلاین در سایتها خواندهاید که فکر میکنید فرد افسرده باید آن را امتحان کند؟ پیش از این که پیشنهادی مانند «شاید باید کافئین و شکر را حذف کنی» یا «باید این مدیتیشنی را که در اینستاگرام دیدم بررسی کنی مطمئنا حال تو را بهتر میکند» را به او ارائه دهید به یاد داشته باشید که شما پزشک آنان نیستید و افسردگی یک بیماری جدی است که نیاز به مراقبتهای پزشکی دارد.
دکتر کرافورد میافزاید: «مراقب باشید در وضعیت و تله حل کننده مشکل بودن و ارائه مجموعهای از راه حلها قرار نگیرید. زمانی که ما در چنین وضعیتی قرار میگیریم اغلب بازتابی از اضطراب و ناراحتیمان نسبت به موقعیت است. در عوض، ما بهتر است سعی کنیم با ناراحتی و درد احساس همدلی کنیم».
ممکن است با کمکی که فرد از ارائه دهنده مراقبتهای بهداشتی دریافت میکند موافق نباشید. برای مثال، برخی افراد دیدگاهی منفی نسبت به داروهای ضد افسردگی دارند. این زمانی کلیدی است که به یاد داشته باشید که درمان به شما مربوط نیست.
دکتر کرافورد میگوید: «برای ما مهم است که نه تنها صحبت کردن درباره افسردگی و بیماریهای روانی را عادی کنیم بلکه صحبت پیرامون دریافت کمک از جمله درمان و دارو را نیز عادی و امکان پذیرتر سازیم. از انتخاب درمان فرد حمایت کنید و نقش قضاوت کننده را ایفا نکنید. با او متفاوت رفتار نکنید یا اگر با راهکار درمانی ارائه شده به او مخالف هستید سعی نکنید فرد را متقاعد کنید که کاری متفاوت انجام دهد. این یک وضعیت پزشکی است و درمان پزشکی اغلب مورد نیاز است و حمایت از انتخاب این درمان توسط فرد مبتلا به افسردگی مهم است».
اتحادیه ملی بیماریهای روانی اشاره میکند افرادی که از اختلال افسردگی اساسی رنج میبرند در معرض خطر بیشتری برای خودکشی قرار دارند. در اینجا این سازمان علائم هشدار دهنده را فهرست میکند: تهدید یا اظهار نظر در مورد خودکشی که به عنوان افکار خودکشی نیز شناخته میشود و میتواند با افکار به ظاهر بیضرر مانند «کاش اینجا نبودم» آغاز شود، اما ممکن است آشکارتر و خطرناکتر شود، افزایش مصرف الکل و مواد مخدر، نشان دادن رفتار خشونت آمیز، آشکار شدن سطوح بالاتری از پرخاشگری و خشم در مقایسه با حالت معمول، کناره گیری اجتماعی از دوستان، خانواده و جامعه، نوسانات خلقی چشمگیر که میتواند نشان دهنده احساس بیثباتی باشد، صحبت کردن، نوشتن یا فکر کردن در مورد مرگ، رفتار تکانشی (میل شدید لحظهای که در پاسخ به یک محرک ذهنی یا انگیزاننده خارجی در فرد شکل بگیرد) و احساس بیپروا بودن. نشانههای وجود خطر قریب الوقوع خودکشی عبارتند از: صحبت در مورد نظم دادن به امور، خداحافظی با عزیزان، بخشش دارایی ها، تغییر ناگهانی از حالت کلی اضطراب فرد به آرامش و برنامه ریزی برای خودکشی.
هرچند مانند جسم می توانیم با رعایت برخی موارد شرایط برای مبتلا شدن به بیماری را کمتر کنیم . اما بالاخره همه بیمار می شوند . چه جسمی و چه روحی
دوما همه افراد با نوعی بیماری جسمی و روحی درگیر هستند و اگر هم نباشند بیماری در همه به نوبت می چرخد . پس فکر نکنیم چرا من ؟؟؟؟ بگید حالا نوبت من هم شد .
سوما تقریبا همه مردم در طول زندگی به نوعی از افسردگی دچار می شوند . چه خودشان بدانند و چه ندانند . و افسردگی دوره زمانی دارد که باید تحمل شود .
چهارما در افسردگی انسان به نوعی بی انگیزگی و پوچی و سستی روحی و عدم توان روحی می رسد . این احساس زیاد دست ما هم نیست . شاید ترکیبی از محیط زندگی و شکست ها و توان روحی و بدنی و ارثی مربوط می شود .
در گام اول باید بدانیم که روح ما دچار افسردگی شده است
و در گام دوم در دوره افسردگی دست به هیچ کاری نزنیم . زیرا به احتمال 100 درصد شکست می خوریم و وضع بدتر می شود . باید صبر کرد تا دوره اش تمام شود .
در نهایت اگر خیلی شدید بود به دکتر مراجعه و کمک بگیریم .
بطور خلاصه اینکه برای روح خودمان باید شخصیت قائل شویم . همان طور که باید برای جسم خودمان شخصیت قائل شویم . روح و جسم زیاد دست ما نیست و متعلق به ما هم نیست و ما فقط می توانیم آنها را آماده کنیم و محیط خوبی را برای انها ایجاد کنیم .
انچه که متعلق به ما است عقل و فکر ما است .
و با عقل و فکر و ترکیب عوامل و توانایی های درونی و بیرونی ، شرایط مناسب برای رشد روحیو جسمی فراهم می شود .
فرد افسرده در اون دوره حتی در توانایی تفکرش هم کندی احساس میکنه و توانایی تصمیم گیریش رو به کلی از دست میده پس احمقانه س که از همچین فردی توقع اینو داشته باشیم که بلند بشه و «اراده» کنه و بخواد زندگی شو تغییر بده