bato-adv
کد خبر: ۵۵۴۲۳۵

شاید رضایت‌خاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید

شاید رضایت‌خاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید
وقتی صحبت از عادت‌ها و رفتار‌هایی است که قرار است حالمان را خوب کنند، همیشه یک قانون را به یاد داشته باشید: «هیچ قانونی وجود ندارد». تحقیقات جدید در روان‌شناسی شادی و خوشبختی مکرراً به این نتیجه رسیده‌اند که غرق‌شدن در مثبت‌اندیشی، یا جدی‌گرفتنِ بیش از حد توصیه‌های خودیاری نه‌تن‌ها حال ما را بهتر نمی‌کنند، بلکه شاید امکان احساس شادی در آینده را هم از ما بگیرند. دیوید رابسون، نویسندۀ کتاب دام نبوغ، برخی از این تحقیقات را مرور کرده است.
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۱ - ۲۱ خرداد ۱۴۰۱

شاید رضایت‌خاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را نداریددیوید رابسون، نوجوان که بودم، مدتی نارضایتی و ترس گریبانم را گرفته بود و مانند همۀ نوجوان‌های دیگر از این احساس‌ها به تنگ آمده بودم؛ والدینم با من همدردی نمی‌کردند و اغلب متحیر بودند که چرا چنین احساسی دارم. آن‌ها که در بریتانیای پس از جنگ بزرگ شده بودند و دهۀ پنجم زندگی خود را سپری می‌کردند به‌سختی می‌توانستند درک کنند نارضایتی من در ابتدای قرن ۲۱ از کجا ناشی می‌شود.

به گزارش ترجمان به نقل از گاردین، مادرم یک بار گفت: «اشکال نسل شما این است که انتظار دارید همیشه شاد باشید». گیج شده بودم. مگر شادی هدف زندگی نیست و نباید تلاش کنیم در هر موقعیتی به دستش آوریم؟ نمی‌خواستم این حقیقت را بپذیرم که اندوه امری است گریزناپذیر و خارج از کنترل.

حجم روبه‌افزایش کتاب‌ها و مقالاتی که دربارۀ به‌زیستی منتشر می‌شوند نشان می‌دهد افراد بسیاری با من هم‌عقیده‌اند. با‌این‌حال، به‌عنوان نویسنده‌ای که آخرین تحقیقات را هم رصد می‌کند، متوجه شده‌ام در رویکرد افراد به شادی تغییری رخ داده است و اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که حق با مادرم بود.

مطالعات فراوانی که در ده سال گذشته انجام شده‌اند نشان می‌دهند اشتغال ذهنی‌مان به شادی و اعتماد‌به‌نفس موجب شده است رضایت کمتری از زند‌گی داشته باشیم و در رسیدن به اهداف واقعی‌مان چنان که باید کارآمد نباشیم. درحقیقت، اگر تمرکز بر شادی را کاملاً کنار بگذاریم احتمالاً شادتر خواهیم بود.

بیایید ببینیم جست‌وجوی آگاهانۀ شادی چه تأثیرات غیر‌منطقی‌ای بر حالمان می‌گذارد. با مقالۀ آیریس ماس از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی شروع می‌کنیم. ماس در این مقاله به آزمایشی اشاره می‌کند که در آن از شرکت‌کنندگان می‌پرسند با چنین جملاتی چقدر موافق‌اند: «فقط تا جایی برای امور ارزش قائلم که بر شادی شخصی من تأثیر بگذارند»؛ «حتی وقتی شادم، همچنان به شادیِ بیشتر فکر می‌کنم».

می‌توانستیم نتیجه بگیریم افرادی که به این جملات امتیاز بالایی داده‌اند از تک‌تک لحظات زندگی‌شان به‌تمامی لذت برده‌اند؛ اما ماس دریافت این افراد از زندگی روزمرۀ خود چندان لذت نمی‌بردند. این افراد حتی در موقعیت‌هایی که چندان استرس‌زا نبودند بیشتر از دیگران نشانه‌های افسردگی بروز می‌دادند.

تردیدی نیست که عوامل متعددی می‌توانند چنین حالتی را ایجاد کنند؛ اما مطالعۀ دوم نشان داد بین تعریف افراد از شادی و لذت‌نبردن از زندگی روزمره ارتباط معناداری وجود دارد. در آزمایش دوم، ماس از نیمی از شرکت‌کنندگان خواست مقاله‌ای خشک و بی‌روح دربارۀ اهمیت قضاوت عقلانی بخوانند و به نیمی دیگر از شرکت‌کنندگان متنی داد که اهمیت حال خوب را شرح می‌داد؛ سپس هر دو گروه را به تماشای فیلمی نشاط‌آور نشاند که زندگیِ یک اسکیت‌باز حرفه‌ای را روایت می‌کرد.

شرکت‌کنندگان گروه دوم نمی‌توانستند از تماشای این فیلم انگیزشی لذت ببرند. ذهن آ‌ن‌ها حین تماشای فیلم بر شادی و خوشبختی خودشان متمرکز بود و همین امر احساس لذت را در آن‌ها از بین می‌برد.

نتایج نشان داد افرادی که شادی را معیار مهمی در زندگی‌شان قلمداد می‌کنند، وقتی اتفاق لذت‌بخشی رخ می‌دهد، کمتر لذت می‌برند.

این نتایج که بار‌ها و بار‌ها در آزمایش‌های دیگر تکرار شدند از نیمۀ تاریک جست‌وجوی شادی پرده برمی‌دارند. میل دائمی به شاد‌تربودن نه‌تن‌ها میزان رضایت از زندگی روزمره را کاهش می‌دهد، بلکه موجب می‌شود آدم‌ها بیشتر احساس تنهایی کنند. ما آن‌قدر به حالِ خوبِ خودمان فکر می‌کنیم که اطرافیانمان را از خاطر می‌بریم؛ حتی از آن‌ها خشمگین می‌شویم که ناخواسته حس‌و‌حالمان را خراب می‌کنند یا حواسمان را از اهداف «مهم‌ترمان» پرت می‌کنند.

جست‌و‌جوی شادی حتی بر درکمان از زمان هم تأثیر عجیبی می‌گذارد؛ «ترس ازدست‌دادن فرصت‌ها» که همواره با ماست به یادمان می‌آورد زندگی چقدر کوتاه است و ما مجبوریم برای فعالیت‌هایی که جذابیت چندانی ندارند وقت بسیاری صرف کنیم. در سال ۲۰۱۸، محققان دانشگاه تورنتو دریافتند وقتی افراد فیلم خسته‌کننده‌ای را تماشا می‌کنند، اگر فقط تشویقشان کنیم که خوشحال‌تر باشند، بیش‌ازپیش این احساس را در آن‌ها تقویت می‌کنیم که «زمان در حال ازدست‌رفتن است».

وقتی از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا ده فعالیتی را فهرست کنند که شاد‌شان می‌کند، همین نتیجه به دست آمد: مرور فعالیت‌هایی که افراد می‌توانستند برای افزایش شادکامی‌شان انجام دهند به‌نوعی وحشت‌زده‌شان می‌کرد؛ آن‌ها متوجه می‌شدند برای تحقق همۀ اهدافشان زمان بسیار کمی در اختیار دارند.

شاید مهم‌ترین نکته این است که توجه دائمی به حس‌وحال خودمان نمی‌گذارد از خوشی‌های زندگی روزمره لذت ببریم. دکتر بهرام محمودی کهریز و دکتر جولیا وُگت از دانشگاه ریدینگ در بریتانیا با مطالعۀ شرکت‌کنندگان دریافتند افرادی که در پرسش‌نامۀ ماس بیشترین امتیاز را کسب کردند هیجان چندانی برای اتفاقات آینده نداشتند، کمتر چشم‌انتظار آن‌ها بودند و وقتی این اتفاقات رخ می‌داد نمی‌توانستند از آن لحظات لذت ببرند.

علاوه‌بر‌این، احتمال اینکه این افراد پس از تجربۀ یک اتفاق خوشایند از آن با علاقه یاد کنند کمتر بود. به نظر می‌رسید این اتفاق در ذهن آن‌ها جایگاه درخورِتوجهی نداشت. دکتر محمودی کهریز می‌گوید «چنین افرادی در ذهنشان آنچنان استاندارد‌های بالایی برای دستیابی به شادی دارند که حتی نمی‌توانند قدردان امور ساده و کوچکی باشند که به‌راستی معنا‌دارند؛ نتیجه آنکه کمتر احساس خوشبختی می‌کنند».

این نتایج به‌ویژه در دوران همه‌گیری بیماری کرونا اهمیت بیشتری دارد. ممکن است به‌ندرت حالمان خوب باشد، اما دکتر محمودی کهریز می‌گوید، در میانۀ این‌همه استرس، درک ارزش لذت‌های کوچک می‌تواند از اضطراب‌هایی که هر روز تجربه می‌کنیم کم کند. انجام این کار برای افرادی که مدام به شادی فکر می‌کنند دشوار است؛ چراکه این افراد همیشه افسوس فعالیت‌هایی را می‌خورند که می‌توانستند انجام دهند.

قانون تنفر

فقط جست‌وجوی شادی نیست که مسئله‌ساز است، روش‌های دیگری هم که قرار است رضایت بیشتری نصیبمان کنند گاه خلاف انتظارمان عمل می‌کنند.

برای مثال، تکنیکی را در نظر بگیرید که اغلب آن را توصیه می‌کنند: «موفقیتت را تصور کن». دانشجویان خودشان را در لباس فارغ‌التحصیلی تصور می‌کنند؛ ورزشکاران مدال طلا را دور گردنشان می‌بینند و افرادی که رژیم گرفته‌اند تصویر لباس‌هایی را پیش چشم دارند که قرار است در پایان دورۀ رژیم غذایی‌شان بپوشند.

تصورات مثبت و احساسات مثبتی که این تصورات ایجاد می‌کنند به احساس خوشنودی و رضایت از خود منجر می‌شود.

کتاب‌های پرفروشی مانند قدرت مثبت‌اندیشی، اثر نورمن وینسنت پیل، و زندگی‌نامه‌های انگیزشی این اندیشه‌ها را ترویج می‌کنند. به نظر می‌رسد اندیشیدن به موفقیت می‌تواند انگیزه و اعتماد‌به‌نفسمان را تقویت کند. چه اشکالی دارد آیندۀ بهتری برای خودمان تصور کنیم؟

اما پروفسور گابریل اُتینگن و همکارانش در دانشگاه نیویورک نشان دادند چنین برداشت‌هایی در اکثر موارد آسیب‌زا هستند. وی در یکی از نخستین پژوهش‌هایش دریافت افرادی که رژیم می‌گیرند و به تصویر جدید‌تر و سالم‌تر خودشان هم فکر می‌کنند، در مقایسه با افرادی که رژیم گرفته‌اند، اما خود را درگیر این تصورات نمی‌کنند، کمتر وزن کم می‌کنند.

به همین شکل، دانشجویانی که دربارۀ شغل آینده‌شان رؤیاپردازی می‌کنند، در قیاس با دانشجویانی که موفقیتشان را با چنین جزییاتی تصور نمی‌کنند، کمتر موفق می‌شوند بعد از دانشگاه شغلی برای خودشان پیدا کنند.

محققان احتمال می‌دهند تصورات مثبت، و حس‌وحال مثبتی که فرد به‌واسطۀ این تصورات تجربه می‌کند، به احساس خوشنودی از خود منجر می‌شود. دکتر ساندرا ویتلِدِر که دورۀ پسا‌دکترایش را در دانشگاه نیویورک می‌گذارند می‌گوید «وقتی حس خوبی به آینده دارید، ضرورتی نمی‌بینید که دست به عمل بزنید».

پژوهش دیگری که به‌تازگی انجام شده است این نتایج را تأیید می‌کند. این پژوهش با هدف ارزیابی پیشرفت تحصیلی دانشجویان طی دو ماه، انجام شد: نتایج نشان داد دانشجویانی که دربارۀ موفقیشان بیشتر خیال‌پردازی می‌کردند کمتر از دیگران خودشان را برای امتحانات آماده می‌کردند؛ می‌توان حدس زد این افراد، در سطح ناخودآگاه، احساس می‌کردند می‌توانند نمرۀ خوبی بگیرند و ضرورتی احساس نمی‌کردند قبل از امتحان خود را آماده کنند؛ نتیجه آنکه در عمل موفق نبودند.

این تصورات نه‌تن‌ها احتمال موفقیت افراد را کاهش می‌دهد، بلکه وقتی فرد امید‌های قبلی را با وضعیت فعلی مقایسه می‌کند، بار عاطفی شکست‌ها تأثیر درخورتوجهی بر او دارد. اُتینگن و همکارانش، که در تحقیقاتشان به همان نتایجی رسیدند که ماس در جست‌وجوی شادی به آن رسیده بود، دریافتند دانشجویانی که دلمشغولِ این‌گونه مثبت‌اندیشی‌ها بودند، در ماه‌های بعدی، از نشانه‌های افسردگی بیشتر رنج می‌بردند.

اگر واقعاً می‌خواهید موفق باشید، بهتر است از روش «تقابل ذهنی» ۱ استفاده کنید. در این روش، موانع پیشِ رویتان را تحلیل می‌کنید؛ ناکامی‌هایی که احتمالاً با آن‌ها مواجه می‌شوید را تصور می‌کنید و سپس این موانع و ناکامی‌ها را در تصورتان از موفقیت جای می‌دهید. برای مثال، کسی که رژیم می‌گیرد، وقتی با وسوسۀ خوردن تنقلات و غذا‌های ناسالم مواجه می‌شود، باید به این نکته توجه کند که خوردن این غذا‌ها برای سلامتش مضر است و او را از هدفش دور می‌کند.

با تمرکز بر شکست‌های احتمالی، ممکن است در کوتاه‌مدت احساس خوبی تجربه نکنید؛ اما مطالعات فراوانی نشان می‌دهد این تمرین ساده می‌تواند انگیزه و موفقیتتان را در دراز‌مدت افزایش دهد. ویتلِدِر در پژوهشی نشان داده است این روش به افرادی که رژیم می‌گیرند کمک می‌کند در برابر وسوسۀ خوردن غذا‌های ناسالم مقاومت کرده و بیش از گذشته غذا‌های سالم مصرف کنند. او می‌گوید «این روش نوعی تنش یا هیجان ایجاد می‌کند».

تفکر سیاه و سفید

تأثیرات ناخواستۀ این روش‌ها زنگ خطری است برای افرادی که انتظار دارند خشنودی و رضایت بیشتری تجربه کنند. در آستانۀ سال نو خیلی‌ها به ایجاد تغییرات جدید فکر می‌کنند. اگر از شیوه‌های نادرست برای تحقق اهدافمان استفاده کنیم، مجموعه‌ای از تصمیمات بیش‌ازحد جاه‌طلبانه را فهرست می‌کنیم که ارمغانی جز استرس و ناامیدی و تنهایی برایمان نخواهند داشت.

به‌جای آنکه از تغییرات مدنظرمان فهرست بلند‌بالایی تهیه کنیم، باید اهدافمان را کمتر و واقع‌بینانه‌تر کنیم. زمانی می‌توانیم حتی از برخی عادات که به‌ظاهر تأثیر بدی ندارند بیشترین استفاده را ببریم که چندان به آن‌ها تکیه نکنیم. برای مثال، احتمالاً شنیده‌اید که داشتن «دفترچۀ شکرگزاری» و یادداشت‌کردن موهبت‌های زندگی می‌تواند درمجموع شادترتان کند.

بااین‌حال پژوهش‌ها نشان می‌دهند افراط در این کار مانند آن است که در خوردن دارو افراط کنیم. پژوهشی نشان داد میزان رضایتمندی افرادی که موهبت‌های زندگی‌شان را یک بار در هفته برمی‌شمردند بیش از افرادی بود که سه بار در هفته این کار را انجام می‌دادند.

درحقیقت، سه بار شکرگزاری در هفته سبب شده بود گروه دوم از زندگی‎شان رضایت کمتری پیدا کنند. دکتر مگان فریتز، از دانشگاه پیتسبرگ، که به‌تازگی مداخلۀ شادی۲ و نتایج متعارض آن را بررسی کرده است، می‌گوید «انجام این فعالیت بیشتر به کاری تکراری و ناخوشایند می‌ماند تا کاری که واقعاً از آن لذت می‌برید».

باید انتظارتان از مسیر پیشِ رویتان را تنظیم کنید. می‌توانید رضایت و خشنودی بیشتری تجربه کنید؛ اما انتظار معجزه نداشته باشید و این واقعیت را بپذیرید که، هر چقدر تلاش کنید، باز هم احساس ناکامی و نارضایتی گاه‌به‌گاه خود را نشان خواهد داد. در عالم واقع، کمی احساسات منفی به اهدافتان کمک خواهد کرد. وقتی اندوهگین هستید، اغلب بدین دلیل است که حقیقتی دردناک، اما مهم را آموخته‌اید.

استرس هم به شما انگیزه می‌دهد تا در زندگی‌تان تغییراتی ایجاد کنید. کافی است متوجه شوید احساسات منفی چه کارکردی دارند و بپذیرید این احساسات بخش جدانشدنی زندگی هستند. پذیرش این حقیقت کمکتان می‌کند با آن‌ها راحت‌تر مواجه شوید تا اینکه مدام سعی کنید این احساسات را از زندگی‌تان حذف کنید.

همۀ تلاش‌هایمان، اعم از تلاش برای دستیابی به شادی بیشتر یا موفق‌شدن، با ناامیدی و چالش‌هایی رو‌به‌رو خواهد شد. وقتی برنامه‌هایتان آن‌طور که می‌خواهید پیش نمی‌روند، سرزنش‌کردن خودتان باید آخرین کاری باشد که انجام می‌دهید. طبیعی است گاهی حس بدی داشته باشید.

در پایان، شاید لازم باشد این ضرب‌المثل قدیمی را سرلوحۀ کارتان قرار دهید: «خودت را برای بدترین اتفاق آماده کن، امیدوار باش بهترین اتفاق بیفتد، و از هیچ چیزی در این میان شگفت‌زده نشو». همان طور که مادرم تمام آن سال‌ها سعی می‌کرد به من یاد دهد، به خودتان فشار نیاورید. شاید رضایت‌خاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را دیوید رابسون نوشته و در تاریخ ۱۱ ژانویه ۲۰۲۱ در وب‌سایت گاردین منتشر شده است؛ و برای نخستین بار با عنوان «شاید رضایت‌خاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید» در نوزدهمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ فاطمه زلیکانی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ با همان عنوان منتشر کرده است.
•• دیوید رابسون (David Robson) روزنامه‌نگار علم و نویسنده است و دربارۀ روان‌شناسی، موفقیت و علوم عصب‌شناختی می‌نویسد. (The Intelligence Trap: Revolutionise Your Thinking and Make Wiser Decisions) دام نبوغ آخرین کتاب اوست.
••• برای خرید کتاب‌های دام نبوغ و مثبت فکر نکنید به فروشگاه اینترنتی ترجمان مراجعه کنید.

[۱]Mental contrasting
[۲]happiness interventions

مترجم: فاطمه زلیکانی

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین