فرارو- محمد مهدی حاتمی؛ در بهار سال ۱۳۹۸، سیلابهای گستردهای سراسر ایران (به ویژه نواحی غرب و جنوب غربی کشور) را فرا گرفت که در تمامی چند دهه گذشته، از نظر میزان، شدت و گستره سابقه نداشت. خسارتهای این سیلابها هم بسیار گسترده بود و در استانهایی مانند استان گلستان و استان فارس، تبعات جانی و مالی سنگینی داشت.
با این همه، حسن روحانی، رییس جمهور، در همان زمان گفت که وجه مثبت این سیلاب ها، بارش حدود ۵۰۰ میلیارد مترمکعب نزولات جوی در سراسر کشور بوده که این هم از نظر سابقه، پیش از این تجربه نشده بود.
حالا که از آن رویداد فاصله گرفته ایم (فارغ از درد و رنجی که شاید هنوز هم برای اهالی مناطق سیل زده قابل حس باشد)، میتوانیم وجوه مختلف این موضوع را بهتر بررسی کنیم. نخست اینکه به نظر میرسد بر خلاف سالهای بسیار کم بارش ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ که صفحات روزنامهها و شبکههای اجتماعی در فضای مجازی مملو از نگرانیها در مورد وضعیت خشکسالی در ایران بود، طی ۲ سالی که از رخداد سیلابهای بهار ۱۳۹۸ میگذرد، دیگر کمتر کسی از کمبود همیشگی منابع آبی در ایران صحبت میکند.
این، اما در حالی است که در سال ۱۳۹۷، اعتراضاتِ اجتماعیِ ناظر به موضوع کمبود آب، در این سو و آن سوی کشور به وقوع پیوسته بودند. به عنوان نمونه، کشاورزان اصفهانی در اعتراض به انتقال آب زاینده رود و کمبود منابع آبی برای کشاورزی تجمع کرده بودند و موضوع وضعیت آب شرب در خرمشهر نیز به تجمعاتی مشابه ختم شده بود.
با این همه، به نظر میرسد وقوع سیلابهای بهار ۱۳۹۸ و پر شدن منابع آب سطحی و زیرزمینی در کشور، خیلی زود نه فقط شهروندان، که مدیران را هم به نوعی «فراموشی» در مورد وضعیت بغرنج آب در ایران مبتلا کرد. گویی همگی فراموش کرده ایم که فلات ایران، از بدو شکل گیری تمدنها در آن، همواره ناحیهای کم آب بوده و شاید به همین دلیل بوده است که در کتیبهای هخامنشی، میخوانیم که «خداوند این سرزمین را از سپاه دشمن، دروغ و خشکسالی دور نگاه دارد.» ظاهراً، کمبود آب دست کم برای سه هزاره گذشته، مشکلی بنیادی برای ایرانیان بوده است.
متخصصان آمار، در برخی پدیده ها، روندی را شناسایی کرده اند که نام «بازگشت به میانگین» (Regression toward the mean) بر روی آن گذاشته شده است. «بازگشت به میانگین» به صورت ساده، به این معنی است که پدیدههای خارج از قاعده، تداوم نخواهند داشت و دیر یا زود، وضعیت به حالتی باز میگردد که در میانگینِ بلندمدت، قابل رصد است.
به عنوان نمونه، پدیدههای آب و هوایی (یا به صورت دقیق تر، «پدیدههای اقلیمی») از این اصل تبعیت میکنند و این بدان معنی است که مثلاً، کسی انتظار ندارد آب و هوای بندرعباس، ناگهان شبیه آب و هوای اردبیل بشود و در آن وضعیت باقی بماند. این یعنی «ممکن است» بنا به دلایلی (همچون تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی) هوای بندرعباس بیش از حد سرد بشود، اما این وضعیت پایدار نخواهد بود.
همین اصل، در مورد بازدهی بازارهای مالی و اقتصادی هم صادق است. بر همین اساس، بازار سرمایه در سه سال اخیر در ایران سوددهی «غیر عادی» داشت و حالا به نوعی رکود دچار شده و پیش بینی میشود بازدهی آن، در حد سالانه ۳۰ درصد (آنچنان که در میانگین بلندمدت چنین بوده) بازگردد.
بازار مسکن هم در دهههای اخیر از همین قاعده تبعیت کرده و اگر سالهایی بوده اند که میانگین رشد قیمت مسکن در آنها بسیار بالا بوده (همچون سال ۱۳۹۸ با میانگین رشد حدود ۸۰ درصدی متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در کشور)، معمولاً چرخههای رکود-رونق هم خیلی زود فعال میشوند و بازار مسکن برای مدتی حدود ۲ تا ۳ سال به خوابِ رکودی فرو میرود. این، دقیقاً همان وضعیتی است که گزارشهای بانک مرکزی و وزارت راه و شهرسازی هم آن را تایید میکنند.
اما اصل «بازگشت به میانگین» به بحران آب در ایران چه ارتباطی دارد؟ واقعیت این است که منهای سالهایی پر آب و پربارش همچون سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، بحران آب در ایران همیشگی بوده، هست و احتمالاً تشدید هم خواهد شد. مدل سازیهای اقلیمی نشان میدهند فلات ایران در یک دهه آینده بسیار بسیار خشکتر خواهد شد و طلیعه این پیش بینیها همین حالا هم رخ نموده است.
حجت الله غلامی، معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری اصفهان همین چند روز پیش گفته بود مهمترین چالش پیش روی استان اصفهان در سال جاری، تامین آب آشامیدنی، آب کشاورزی و نیز تامین انرژی استان است، چرا که بارشها در سال آبی جاری به میزان ۳۵ درصد نسبت به میانگین بلندمدت و ۲۴ درصد نسبت به سال ۱۳۹۹ کاهش پیدا کرده اند. خبرهایی هم مبنی بر وضعیت بحرانی آب در پشت سدهای استان اصفهان مخابره شده است.
این، اما در حالی است که در ماههای اخیر، خبرهایی هم در مورد طرحهای جاه طلبانه و عظیم، برای انتقال آب خلیج فارس به استانهایی همچون سیستان و بلوچستان، کرمان، اصفهان، یزد و سمنان روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفته است، طرحهایی که نه فقط بسیار پر هزینه هستند، بلکه در مورد تبعات زیست محیطی آنها هم بسیار کم گفته شده است.
ابوالفضل ابوترابی، عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس شورای اسلامی، چند روز پیش در این مورد به ایسنا گفت: انتقال آب از خلیج فارس به اصفهان در کل کار مطلوب و مثبتی است، اما، چون حجم این انتقال بسیار پایین و پرهزینه بوده و کیفیت چندان مطلوبی ندارد، این کار به صرفه نیست، چرا که برای انتقال آب در هر لیتر، باید ۳۰ میلیون تومان هزینه کرد.
این، اما تنها طرح عجیب و غریبی نیست که مدیران کشور (احتمالاً به دلایل سیاسی) به دنبال اجرای آن هستند. موضوع استخراج «آبهای ژرف» هم چندی است که در فضای فنی و مدیریتی کشور مطرح شده و در حالی که سابقه چندانی از اجرای طرحهای این چنینی در دنیا هم وجود ندارد، اجرای آنها در ایران میتواند وضعیت بحرانی آب در کشور را وارد فازی کند که ممکن است زندگی در فلات مرکزی ایران را برای همیشه تغییر بدهد.
ماجرا از آنجا شروع شد که طرحهای مطالعاتی زمین شناختی یک شرکت فولادی در استان سیستان و بلوچستان، به کشف یک سفره آب زیرزمینی در عمق ۳ هزار متری زمین انجامید. به صورت سنتی، کشف سفره آب زیرزمینی در چنین عمقی، آن هم آبی که قابل استفاده بوده و فاقد عناصری همچون فلزات سنگین بوده باشد، نه تنها در ایران که در جهان هم کم سابقه است.
در این میان، اظهارنظرهایی هم به ثبت رسید که میزان آب قابل استحصال از این سفره آب زیرزمینی را تا حد چندده میلیارد مترمکعب برآورد میکرد و این یعنی در صورت فائق آمدن بر مشکلات فنی، مشکل آب در استانهایی همچون سیستان و بلوچستان، میتوانست برای سالهای متمادی حل شود.
از آن سو، خبرهایی ضد و نقیض از بهره گیری از سرمایه و دانش فنی روسها و فرانسویها در این پروژه هم مخابره شده بود که تا این لحظه، تایید یا تکذیب نشده اند. نکته مهمتر هم اینکه به نظر میرسد انتقال آب از خلیج فارس یا استحصال آب از عمق زمین، عمدتاً با هدف تامین آب مورد نیاز برای فعالیتهای صنعتی (که مورد نیاز شرکتهای فولادی هستند) صورت میگیرد و نه تامین آب شرب یا آب کشاورزی.
حبیبالله دهمرده، نماینده کنونی شهر زابل در مجلس شورای اسلامی که کارنامه استانداری در استانهای لرستان، کرمان و سیستان و بلوچستان را هم در کارنامه دارد، در سال ۱۳۹۸ گفته بود که آب موجود در این سفره زیرزمینی، از رشته کوههای «هندوکش» در افغانستان و پاکستان نشات میگیرند و ایران اساساً میتواند ظرف ۱۰ روز استحصال آب از این سفرهها را آغاز کند.
سورنا ستاری، معاون علی و فناوری رییس جمهور (که از او به عنوان یکی از چهرههای احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری آینده هم یاد میشود)، روز ۳۱ فروردین ماه سال جاری، با حضور در استان سیستان و بلوچستان گفت: پروژه آب ژرف در منطقه سیستان و بلوچستان به نتایج باورنکردنی رسیده و مطمئناً با اجرای آن، اتفاق عجیبی در این استان میافتد که امیدواریم این موضوع ادامه داشته باشد.
بنابراین، به نظر میرسد اجرای طرحهایی همچون استحصال آب از عمق ۳ هزار متری و انتقال آب از خلیج فارس به کویر مرکزی ایران، آن هم عمدتاً به تشویق شرکتهای صنعتی بزرگ در ایران، به مرحله نهایی و اجرایی رسیده است. اما آیا این راه حلهای پر هزینه، میتوانند بحران آب در ایران را حل کنند؟
پاسخ منفی است. کارشناسان محیط زیست و آب، سالها است هشدار میدهند که پروژههای انتقال آب و نیز تخلیه کردن سفرههای آب زیرزمینی که طی صدها هزار سال شکل گرفته اند، به تشدید بحران آب در ایران میانجامد. دستکاری در وضعیت آبهای روان و سطحی در کشور، از جمله از طریق ساخت سدهای متعدد بدون انجام اقدامات کارشناسانه کافی، همین حالا هم به بحرانهایی بی سابقه ختم شده اند: خشک شدن بیش از ۹۰ درصدی مساحت دریاچه ارومیه و بدل شدن زاینده رود و تالاب گاوخونی در اصفهان، به بیابان.
میتوان پرسید آیا با هزینه چندین هزار میلیارد تومانی شیرین سازی و انتقال آب از خلیج فارس به کویر مرکزی ایران، نمیشد شبکه فاضلاب شهرهای بزرگ را اجرایی کرد و از همان آب تصفیه شده برای مصارف صنعتی استفاده کرد؟
وضعیت اقلیمی، پدیدهای است که «بازگشت به میانگین» همواره در آن رخ میدهد، اما تجربه نشان داده که سیاستمداران، عمدتاً با اهداف انتخاباتی، چندان به اظهارنظرات کارشناسی گوش نمیسپارند و طرحهای جاه طلبانه، زودتر از طرحهای دشوار، دل مدیران را میربایند. بنابراین، در حالی که انتظار نمیرود اجرای طرحهای این چنینی مخالفانی جدی به خود ببیند، شهروندان ایرانی، به ویژه در مناطق کم آب، باید نگران روزهایی باشند که آبهای چندصدهزار ساله در اعماق چند هزار متری زیر زمین هم دیگر دردی از آنها دوا نکنند.