نشنال اینترست گزارش میدهد؛
«غرب و آمریکا این تصور را دارند که خاطرات دوران جنگ سرد در حال تکرار است و جهانی جدید در برابر آنها صفآرایی میکند. ایران، روسیه، کره شمالی و چین بازیگران محوری این صف آرایی جدید هستند. البته که دیگر بازیگران کوچکتر نظیر بلاروس، گرجستان و ارمنستان نیز به این بلوک پیوسته اند. این پیوند و اتحاد حامل تهدیدات جدی و گستردهای علیه آمریکا، و متحدان آن در اروپا، خاورمیانه، شرق دور و دیگر مناطق جهان است.»
تحلیلگر برجسته آمریکایی مطرح کرد؛
«"اتحاد چهارجانبه" عنوانی است که در قالب آن شاهد نزدیکی راهبردی کشورهای چین، ایران، کره شمالی و روسیه به یکدیگر هستیم. این گروهبندی یک اتحاد رسمی که در قالب آن، اعضای اتحاد موظف به دفاع از یکدیگر باشند نیست. با این حال، میان بازیگران مذکور نوعی تعهد وجود دارد که ناشی از ضدیت مشترک آنها علیه نظم موجود جهانی که غربی و آمریکایی است، هستیم.»
دچار نشدن به چالش "تاخر تاریخی" در مساله حکمرانی
«وقتی روند تحولات آتی و معادلات قدرت در عرصه نظام بین الملل به سمت توسعه دامنه اثرگذاری فناوریهای هوش مصنوعی است، اینکه در این رابطه انفعال داشته باشیم به هیچ عنوان درست نیست. به عنوان مثال، ما اکنون شاهد اوجگیری شبکههای اجتماعی در جهان هستیم و البته که بسیاری از روندهای ارتباطی و اطلاعاتی دنیا نیز در حال تغییر هستند. حال اینکه در این فضا، ایران در مقام یک مصرف کننده صِرف ظاهر شود، هیچ بروندادی الا استعمار خارجیِ دیتا و دادههای عمومی در کشور را تولید نمیکند.»
چین سالهاست که در عرصه روابط خارجی خود، جنس خاصی از رفتار و کنش را نشان میدهد که دقیقا در نقطه مقابل رویههای استعماری قدرتهای غربی است. در این چهارچوب تئوریسینهای سیاست خارجی چین تاکید دارند که چین برخلاف قدرتهای غربی، در ارتباط با کشورهای در حال توسعه، پیش شرط قرار نمیدهد و به دنبال روابط برابر با آنها است
شاید هیچگاه به اندازه وضعیت کنونی، افول اخلاقی و قدرت اقناعی هژمونی جهانی غرب، آشکار نشده است. جنگ اوکراین در نوع خود نشان داد که تا چه اندازه قدرتهای غربی با لغات بازی میکنند و ملتهایی نظیر اوکراین را سپر بلای اهداف و منافع کلان خود میکنند. با این حال، جنگ غزه تیر خلاصی به جهانی از تئوریپردازیهای غرب با محوریت برسازی تصویری انسانی و آرمانی از خود در جهان بشریت بود.
افکار عمومی جهان پذیرش یک جنگ جهانی را ندارند
«علی رغم تحلیلها و استدلالهای مختلفی که در مورد قریب الوقوع بودن جنگ جهانی سوم مطرح میشود، اینگونه به نظر میرسد که این رویداد را چندان هم نباید دم دستی و نزدیک ارزیابی کرد.»
فرارو گزارش میدهد؛
در سالهای اخیر امارات و عربستان، سرمایه گذاریهای قابل توجهی را در سودان انجام داده اند و ابراز تمایل جدی سودانیها جهت توسعه روابط با ایران در وضعیت کنونی، نشان میدهد که آنها تا حد زیادی از این دسته از بازیگران نیز ناامید هستند و در زمینه توسعه روابط با ایران، منافع قابل توجهی را میبینند.
فرارو بررسی میکند
یکی از نشانههایی کهاندیشمندان حوزه روابط بین الملل با استناد به آن از نزدیک بودن جنگ جهانی سوم خبر میدهند، افزایش شمار بحرانهای بین المللی در جهان است. بحران بین المللی به معنای پدیدهای است که در آن طیفهای متنوعی از کنشگران درگیر بوده و حائز منافع هستند. در این راستا، جنگهای اوکراین و غزه و حالا حمله آمریکا به یمن نمودهای عینی از بحرانهای بین المللی در وضعیت کنونی هستند.
دولتها و ملتها ترجیح میدهند که در شرایط بیثباتی و ناامنی، یا گارد تدافعی بگیرند و یا در حوزههای منطقهای و بین المللی بر شدت کنشهای خود میافزایند تا سطح امنیت خود را ارتقا بخشند. پیشران این رویکرد جدید در جهت گیری خارجی آنها نیز افزایش "ملیگرایی" است.
اینکه عدهای در غرب تصور میکنند که تضعیف آمارهای مرتبط با رشد اقتصادی چین، یک پالس و سیگنال مطلوب برای غربیها جهت تضعیف چین است، لزوما گزاره صحیحی نیست و میتواند رویِ دیگری هم داشته باشد و چینیها را به سمت گزینههای جایگزینی رهنمون سازد که لزوما به نفع جهان غرب نیستند.
فرارو بررسی می کند؛
«اوج گیری جنگ و درگیری ها در اقصی نقاط جهان، جدای از اینکه آشوبی گسترده را در نظام بینالملل سبب شده، بسیاری از تحلیلگران سیاست بینالملل را نیز با این سوال رو به رو کرده که دلیل و نتیجه این آشوب ها چیست؟ در این میان، عده ای از گذارِ نظام بین الملل کنونی از یک پیچ حساس خبر می دهند و عده ای دیگر بر این باورند که پالسهایی روشن از ظهور یک نظم بین المللی جدید و نابودی سازوکارهای کنونی مخابره می شود.»
آیا غزه، تایوان و اوکراین دیگری است؟
«عجیب نیست اگر بگوییم که نوار غزه به اوکراین و تایوانی دیگر در قالب معادلات کلان نظام بین الملل تبدیل شده است. اساسا به همین دلیل هم است که می بینیم در مدت اخیر شماری از تحلیلگران و سیاستمداران برجسته بین المللی، نسبت به وقوع یک جنگ فراگیر منطقه ای در منطقه غرب آسیا و حتی جنگی جهانی با محوریت جنگ غزه، هشدار داده و می دهند.»
ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ
«تحولاتی جاری در چهارچوب معادلاتِ روابط و نظام بین الملل ، سبب شده تا قدرت هژمونیک و مستقر این نظام یعنی ایالات متحده آمریکا، به صورت طبیعی نسبت به تحرکات رقبا و منتقدان خود در عرصه بین المللی حساس شود. این در حالی است که واشینگتن در شرایطی به عارضه مذکور دچار شده که دیگر همچون سابق از قدرت کافی جهت رفع دغدغه هایش برخوردار نیست. معادله ای که موجب شکل گیری نوعی مالیخولیا در رفتار سیاست خارجی آمریکا می شود و می تواند تبعات سنگینی را برای نظام بین الملل به همراه داشته باشد.»
مهدی مطهرنیا در گفتگو با فرارو:
چین که در عرصه بین المللی از تاریخ و تمدنی بزرگ برخودار بوده است، امروز میخواهد به عظمت خود به گونهای دست یابد که در مقابل یک امپراتوری تازه به دوران رسیده (آمریکا)، اما بسیار قویتر از امپراتوریهای گذشته، گوی سبقت را برباید. این معنا موجب میشود که بسیاری هر آنچه که چین انجام میدهد را به عنوان مسائل مهم بین المللی و در قالب رقابتهای راهبردی آن با آمریکا مورد توجه قرار دهند
گفتگوی فرارو با مهدی مطهرنیا کارشناس روابط بینالملل درباره تبعات کرونا در نظام بین الملل
مطهرنیا گفت: این نکته را که برخی میگویند، چین بعد از کرونا جایگاه آمریکا را در نظام بینالملل و همچنین اقتصاد جهانی خواهد گرفت، را بنده به هیچ عنوان قبول ندارم، در حال حاضر جوضد چینی شدیدی به عنوان خواستگاه و منتشرکننده ویروس کرونا وجود دارد ومردمان کشورهای پیشرفته و توسعه یافته امروز نگاه خوبی نسبت به چین ندارند، از سوی دیگر شما مطمئن باشید، اقتصاد چین با ضرر و زیان هنگفتی ناشی از نگاه منفی به این کشور روبرو میشود.