مجموعه فیلم «گرگ و میش» (Twilight) در زمان خود با استقبال زیادی رو به رو شد و بعضی از طرفداران این سریال شاید بارها آن را تماشا کرده بودند. این مجموعه فیلم هنوز هم از محبوبیت زیادی در میان تماشاگران نوجوان و بزرگتر برخوردار است. با این حال، مانند هر فیلم و سریال دیگری اشتباهاتی دارد که در نگاه اول به چشم نمیآیند.
در ابتدای فیلم، ادوارد پوست خود را به بلا نشان میدهد و ما میبینیم که زیر نور خورشید میدرخشد. با این حال، در بسیاری از صحنههای دیگر، پوست او کاملاً طبیعی است. برای مثال، در سکانسهای شنا کردن و حمام آفتاب گرفتن ادوارد و بلا میبینیم که پوست آقای خون آشام اصلاً تغییر نمیکند.
استعدادی که یک شخص با آن به دنیا میآید، با تبدیل شدنش به یک خون آشام، صدها برابر قدرتمندتر میشود. مثلاً ادوارد ذهن مردم را میخواند و آلیس با غزایزش میتواند آینده را ببیند. اما به نظر میرسد بعضی از شخصیتهای «گرگ و میش» هیچ استعدادی از نوع خون آشامی ندارند، مانند کارلایل، امت یا رزالی.
در حقیقت آنها قدرتهای بخصوصی دارند. کارلایل اولین خون آشام «گیاهخوار» شد. او اولین خون آشامی است که به بوی خون انسان واکنش نشان نمیدهد. امت هم قدرتهای فیزیکی حیرت انگیزی دارد؛ و رزالی زیبا است و چشمانی به رنگ بنفش دارد.
این موارد در کتاب مطرح شده، اما در فیلم اشارهای به آنها نشده است.
داستان «گرگ و میش» از جایی شروع میشود که بلا به همراه پدرش نقل مکان میکند. آنها رابطهی نزدیکی با یکدیگر ندارند و شناخت چندانی از همدیگر ندارند. والدین بلا سالها قبل از هم جدا شده اند و بلا در تمام این مدت با مادرش زندگی میکرد. مادر بلا دیگر هرگز ازدواج نکرد و او و بلا قرار است رابطهی نزدیکی با یکدیگر داشته باشند.
اما در تمام این مجموغه فیلم، تنها چند تماس تلفنی از این مادر و دختر میبینیم. آنها تنها در موقعیتهای خاص با یکدیگر ملاقات میکنند: زمانی که بلا در بیمارستان است یا وقتی که ازدواج میکند. حتی زمانی که بلا باردار میشود هم این وضع تغییری نمیکند. در عین حال، پدر بلا را میبینیم که به شدت نگران او است؛ و بعد از خون آشام شدن بلا، او دیگر هرگز مادرش را نمیبیند.
در ابتدای فیلم «گرگ و میش: ماه نو» (The Twilight Saga: New Moon)، در سکانسی که بلا از خواب بیدار میشود، یک جلد کتاب «رومئو و ژولیت» در کنار او دیده میشود. در همان لحظه، پدر بلا با یک هدیه وارد اتاق میشود. بلا فرصتی برای جا به جا کردن کتاب نداشت، ولی کتاب دیگر دیده نمیشود. با این حال، در صحنهی بعدی دوباره میتوان آن را روی تخت بلا دید.
وقتی بلا به بارداری خود پی میبرد، او و ادوارد به خانه بازمی گردند. در راه فرودگاه، بلا با رزالی تماس میگیرد. اما وقتی تلفنش را روشن میکند، نه شمارهای میگیرد، نه در فهرست مخاطبان تلفن همراهش دنبال شمارهی رزالی میگردد. او صرفاً گوشی را روی گوشش میگذارد. حتی میتوان اسکرین لاک گوشی را حین صحبت کردن بلا دید.
گرچه کالنها در دنیای خون آشامها «گیاهخوار» محسوب میشوند، اما گاهی سخت میتوانند در برابر وسوسه هایشان مقاومت کنند. مثلاً آن سکانسی را به خاطر آورید که بعد از آنکه بلا انگشتش را با کاغذ برید، جاسپر نتوانست جلوی خودش را بگیرد.
با این «اراده»ی ضعیف، راز آنها باید مدتها قبل فاش میشد. آنها در میان مردم عادی زندگی میکنند، بنابراین احتمال وسوسه شدن شان زیاد است.
همانطور که میدانید، خون آشامهای «گرگ و میش» در آفتاب میدرخشند. به همین دلیل، برای آنکه مردم عادی به هویت واقعی شان پی نبرند، سعی میکنند وقتهایی که هوا آفتابی است، در ملأعام حاضر نشوند؛ بنابراین هیچ دلیلی ندارد که ادوارد عینک آفتابی بزند. شاید صرفاً میخواهد خوش تیپ به نظر برسد.
در هر حال، خون آشامهای «گرگ و میش» مرتباً در روشنایی روز بیرون میروند، اما همیشه نمیدرخشند. از قرار معلوم صرفاً زمانی درخشندگی دارند که داستان ایجاب کند.
ادوارد بارها بلا را به شدت به خطر میاندارد. اما ناتوانی جاسپر در کنترل خود و حمله بردنش به بلا، ادوارد را به این نتیجه میرساند که باید بلا را ترک کند. جاسپر از سوی دیگر اعضای خانواده اش هم سرزنش میشود، در حالی که قصد صدمه زدن به بلا را نداست.
اما ادوارد زمانی تصمیم به ترک بلا میگیرد که بلا وابستگی شدیدی به او کرده است. ادوارد اگر قصد داشت شخص خوبی باشد، میتوانست مدتها قبل بلا را ترک کند. مثل زمانی که بعد از حملهی جیمز، بلا تا پای مرگ رفت.
احتمالاً سکانس رمانتیکی که ادوارد به کمک بلا میشتابد و او را در آخرین لحظه از تصادف با یک ماشین نجات میدهد، به خاطر دارید. بلا در حالی که شوکه شده بود روی زمین دراز کشیده بود. در چنین شرایطی او امکان تغییر دادن موهایش را نداشت. با این حال، در این سکانس در ابتدا موهای بلا را روی لباسش میبینیم و سپس آن را داخل لباسش.
در فیلم سوم «گرگ و میش»، در جایی رزالی اشاره میکند که دوست دارد بچه دار شود و ناراحت است که او و امت نمیتوانند بچه دار شوند. اگر به خاطر ویژگیهای بیولوژیکی خون آشامها است، پس ادوارد چطور از قدرت باروری برخوردار بود؟
نویسندهی کتابهای «گرگ و میش»، استفانی میر، در اینباره اینگونه توضیح داده که خون آشامها درون رگ هایشان مادهای شبیه به خون انسان دارند. بدن آنها هم تواناییهایی دارد، مثلاً اینکه مردان خون آشام قدرت باروری دارند.
در عین حال، بدن زنان خون آشام قادر به باردار شدن نیست، چون امکان تغییر و سازگاری با رشد جنین را ندارد. اما در فیلمهای «گرگ و میش» به این نکات اشارهای نمیشود.
منبع:روزیاتو