فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت.
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای
شرح لغت: ناز مفرما: ناز مکن/ پرسیدن: تفقد و دلجویی و احوال پرسیدن
مقصود اواز این شعر این است که، هر آن چه از نیکی وجود دارد، در معشوق خلاصه شده است؛ چرا که او سرچشمه نیکیها است. از این رو همه شیفتگان درگاهش را مورد محبت خود قرار میدهد. دلدادگان درگاه او نیز وجودشان در گرو ذات اوست و پیوسته او را میجویند و در برابر او فانی میگردند.