تصور این ایده که فضانوردی در فضا سرگردان شده و بی هدف معلق مانده و بدون کنترل از سویی به سوی دیگر میرود خیلی عجیب نیست، اما بدون شک یکی از نفس گیرترین تصورات است که یکی از بدترین سرنوشتها به نظر میرسد، موضوعی که در برخی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی در مورد گرفتار شدن در فضا به تصویر کشیده میشود.
به گزارش روزیاتو، تنها بودن و قرار داشتن در شرایط آب و هوایی که امکان بقا در آن کاملاً صفر است، یکی از بدترین ترسها برای افراد روی زمین است، پس وقتی این شرایط در فضا باشد، تنشی که ایجاد میشود بسیار بدتر و هولناکتر از هر چیز دیگری است. فیلمهای زیادی بوده اند که توانسته اند این حس استرس، اضطراب و انزوا را به اشکال مختلف به مخاطب منتقل کنند و اگر چه اضطراب آور است، چنین تصویرسازیهایی سرگرم کننده و جذاب نیز هستند.
فیلمهای بسیاری در مورد گم شدن در فضا ساخته شده اند و به همین خاطر این روایت خود به یک ژانر فرعی در ژانر علمی تخیلی تبدیل شده است، به ویژه از زمانی که بسیاری از این فیلمها در فهرست بهترین فیلمهای علمی تخیلی قرار گرفتند. خوب یا بد، این فیلمها با کلیشهها و اصول تکراری بسیاری همراه هستند. چه دانشمندانی به شدت جاه طلب باشد که گام در مسیری تکراری میگذارند یا سقوط روی یک سیاره مملو از موجودات فضایی، فیلمهای زیادی در مورد گم شدن در فضا وجود دارد که به یک اندازه هیجان انگیز و ویرانگر هستند.
بهترین فیلمها در مورد گم شدن و گیر افتادن در فضا، تقریباً هر احساس ممکنی را در مخاطبان خود تحریک میکنند، از جمله تنهایی، هیحان، پوچی و حتی شادی و گاهی اوقات همه اینها با هم، اما همه آنها یک وحشت تهدید کننده حیات را به تصویر میکشند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۵ فیلم علمی تخیلی برتر در مورد سرگردان شدن و تنها ماندن در فضا آشنا کنیم.
فیلم The Cloverfield Paradox ساخته سال ۲۰۱۸ توسعهای بر سری فیلمهای هیولایی Cloverfield است و فیلم این فرانچایز را به فضا میبرد، جایی که ساکنان ایستگاه فضایی در مییابند که نه تنها در فضا گم شده بلکه در یک دنیای موازی متفاوت هستند. درست همانند هر فیلم ترسناک علمی تخیلی جذاب دیگری، این فیلم نیز روی تقلای خدمه برای بقا در یک دنیای بی انتهای خصمانه تمرکز دارد و این افشاگری در سکانس پایانی که یک شوک مطلق به شمار میآید.
فیلم The Cloverfield Paradox بهترین فیلم علمی تخیلی در مورد گرفتار شدن در فضا نیست، اما الهام بخش این تئوری بوده که تمامی فیلمهای Cloverfield در دنیاهای متفاوتی رخ میدهند که باعث جذابیت دوچندان فیلم میشود.
فیلم Passengers یک فیلم جذاب در مورد گم شدن در فضاست، زیرا از انزوایی که در فیلمهای اینچنینی به وفور پیدا میشود نهایت استفاده را میبرد و این موضوع خود کاتالیزوری برای یک روایت بسیار معناتر در مورد دوستی و همراهی است.
این فیلم داستان دو مسافر (کریس پرت و جنیفر لارنس) را روایت میکند که پیش از موعد مقرر از یک آزمایش توقف تحرک از خواب بیدار شده و اکنون باید با تنهایی گم شدن در فضا مقابله کنند و همزمان مجبورند یک سری تصمیمهای غیراخلاقی نیز بگیرند. فیلم مسافران میتوانست از عناصر علمی تخیلی بیشتری استفاده کند، زیرا فاقد هیجانی است که اکثر دیگر فیلمهای این ژانر فرعی دارند، اما هنوز هم یک فیلم سرگرم کننده با دو بازیگر بزرگ در نقشهای اصلی است.
فیلم Life در مورد گروهی از فضانوردان است که روی کره مریخ حیات پیدا میکنند که میتوانست بزرگترین کشف تاریخ بشریت باشد اگر این ارگانیسم به یک گونه زیستی مرگبار و باهوش تبدیل نمیشود. این فیلم ترکیبی از فیلم ترسناک کلاسیک The Thing و فیلم ابرقهرمانی Venom با بازی تام هاردی است.
این فیلم ساخته شده در سال ۲۰۱۷ باعث مقایسههایی با فیلمهای ابرقهرمانی شده است، زیرا هر دو ایده یک رابطه همزیستی بین انسان و حیات فرازمینی را مورد بررسی قرار میدهند. شباهتهای بسیار این دو باعث شده که بسیاری بگویند Life در واقع یک پیش درآمد سری بر Venom بوده که منطقی به نظر میرسد.
فیلم Strange World در باکس آفیس شکست خورده و بیش از ۲۰۰ میلیون دلار ضرر را برای دیزنی در پی داشت. اما اگر چه این فیلم یکی از معدود شکستهای تجاری دیزنی به شمار میآید، اما شکست آن انعکاسی از کیفیت فیلم نیست. این انیمیشن به اندازه فیلمهای دیگر دیزنی که قبل از آن منتشر شده بودند باکیفیت و جذاب است، حتی اگر بهتر نباشد، و روایت آن در مورد خدمه یک اکتشاف گر فضایی است که در فضا گم شده و به طور کلی یک روایت تازه و جذاب است.
با توجه به اینکه فیلمهایی که داستانهایی مشابه دارند عمدتاً ترسناک و خشن هستند، Strange World دقیقاً همان چیزی است که این ژانر به آن نیاز دارد که باعث میشود یکی از بهترین فیلمها در مورد گرفتار و گم شدن در فضا باشد، زیرا تنها فیلم انیمیشنی بامزه و شبه کمدی موجود در ژانر گم شدن در فضاست.
فیلم Pitch Black داستان خدمه یک سفینه فضایی را روایت میکند که سفینه شان روی سیارهای مملو از موجودات فرازمینی مرگبار و ناشناخته سقوط میکند و تنها کسی که میتواند از آنها محافظت کند ریچارد بی ریدیک (وین دیزل) است. ریدیک یکی از نادیده گرفته شدهترین ضدقهرمانان دهه ۲۰۰۰ است و خارج از فرانچایز سریع و خشن، ریدیک بهترین شخصیت وین دیزل به شمار میآید. او قلب تپنده فیلم است و صدای خشن و بدن عضلانی اش او را به یک ضدقهرمان مرموز بی نقص تبدیل میکند. این فیلم آغازگر فرانچایز Chronicles of Riddick بود، اما هیچ یک از دنبالههای آن توانست به کیفیت Pitch Black برسد.
در Event Horizon، بعد از اینکه ۱۸ نفر سوار بر یک سفینه فضایی مفقود میشوند، تیم جدیدی برای بررسی اتفاقی که برایشان افتاده اعزام میشود، اما بعد از یک سری اتفاقات عجیب و غریب، سفینه وارد سیاهچالهها میشود. فیلم Event Horizon یکی از ترسناکترین فیلمهای علمی تخیلی برای کسانی است که با فضاهای تنگ و تاریک مشکل دارند و عنوان فیلم نیز به محدودههای اطراف سیاهچالهها و اتفاقاتی که در آنها رخ میدهد اشاره دارد که مشاهده گر را تحت تاثیر قرار نمیدهند.
اگر چه انتظار میرفت فیلم مورد توجه منتقدان قرار نگیرد، اما در واقع الهام بخش فیلم Interstellar است، تا جایی که دکتر رومیلی در فیلم کریستوفر نولان همان توضیحاتی را در مورد سیاه چالهها میدهد که شخصیت بیلی در این فیلم به زبان میآورد.
بعد از سقوط روی یک سرزمین لم یزرع ناشناخته در جریان یک طوفان فضایی، خدمه یک سفینه فضایی بهنام پرومتئوس یک اشتباه بزرگ را مرتکب میشوند که به خونریزی و کشتار منجر میشود. وقتی Prometheus اکران شد، چنان انتظارات بالای از فیلم وجود داشت که اگر فیلم به جزییات معنای زندگی نمیپرداخت، فیلم چیزی غیر از یک ناامیدی بزرگ نبود. اما این فیلم به یک پیش درآمد بسیار باکیفیت و جذاب از فیلم Alien تبدیل شد که سوالات افسرده کننده بسیاری را ایجاد میکرد، اما پاسخی به مخاطب نمیدادو با این وجود این فیلم هنوز هم یکی از بهترین فیلم علمی تخیلی در مورد گم شدن در فضاست.
در حالی که عنوان لاتین فیلم به معنای «به سمت ستارگان» یا «به درون ستارگان» است، در فیلم Ad Astra، شخصیت روی مک براید با بازی برد پیت، به یک سفر فضایی میرود تا پدرش را پیدا کند، پدری که به شکل وسواس گونهای به دنبال پیدا کردن حیات در فضا بوده است.
فیلم Ad Astra یکی از بهترین و واقع گرایانهترین تصویرسازیها از سفرهای فضایی در دنیای سینما را دارد و جلوههای بصری سوررئال و انزوا در فضا که در این فیلم به تصویر کشیده شده باعث شده این فیلم با ۲۰۰۱: A Space Odyssey مقایسه شود. این فیلم منتشر شده در سال ۲۰۱۹ بسیار جذاب بوده و داستان بسیار عمیقی دارد و البته به اندازه کافی جالب و سرگرم کننده هست که شما را تا پایان پای تماشای خود نگه دارد، اگر چه مخاطبان عام به اندازه منتقدان از فیلم خوششان نیامد.
فیلم Sunshine در مورد گروهی فضانورد است که تلاش دارند از یک عصر یخبندان دیگر جلوگیری کنند و این کار را با ماموریتی برای روشن کردن دوباره خورشید در حال مرگ انجام میدهند. وقتی پای بهترین فیلمها در مورد گرفتار شدن در فضا به میان میآید، Sunshine بهترینِ آنها در مورد به تصویر کشیدن میزان وسعت و بی انتهایی فضا است، زیرا در فیلم، خورشید بسیار دورتر از محدوده در دسترس فضانوردان قرار دارد.
حس عمیق و اجتناب ناپذیر انزوایی که این فیلم ایجاد میکند بسیار محسوس است. معدود فیلمهایی توانسته اند این حس واقعی را در مخاطب ایجاد کنند که بشریت تنها بخشی میکروسکوپی از جهان هستی است و اینکه بشریت تنها کسری از دنیای بیرون را کشف کرده است. در حالی که تیم بازیگران فیلم شامل ستارگانی مانند کیلیان مورفی، میشل یئو و کریس ایوانز است، دنی بویل به عنوان کارگردان، یکی از بهترین و تحسین شدهترین فیلمهای علمی تخیلی تاریخ سینما را ساخته که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
اگر چه این فیلم به شکلی غیرمنتظره و عجیب در بخش بهترین کمدی در مراسم گلدن گلوب نامزد دریافت جایزه شد، اما The Martian یک فیلم علمی تخیلی کامل و مطلق است. نه تنها این فیلم یکی از بهترین فیلمهای یک دهه گذشته است، بلکه یکی از بهترین فیلمها در مورد گم شدن در فضا نیز هست.
اگر چه شخصیت فیلم دقیقاً در فضا گم نمیشود، اما مارک واتنی (مت دیمون) خوب میداند که روی مریخ، تنها مانده و به حال خود رها شده که بمیرد. در شرایطی که The Martian بازگشت بزرگ ریدلی اسکات به ژانر علمی تخیلی بود، کمتر فیلمساز دیگری توانسته در روایت داستانی در مورد گم شدن در فضا چنین موفق عمل کند، کاری که با توجه به آثار قبلی اش، ظاهراً ریدلی اسکات در آن تخصص دارد.
بسیاری از بهترین فیلمها در مورد گم شدن در فضا، بیشترین فضای انزوا و ایزوله بودن را ایجاد میکنند، زیرا اکثر آنها تنها یک دو شخصیت اصلی را در انزوای فضا به تصویر میکشند، اما هیچ کسی به اندازه ساندرا بولاک در فیلم Gravity نتوانسته بار یک فیلم علمی تخیلی در این ژانر فرعی را چنین بی نقص به دوش بکشد.
این فیلم داستان شخصیت رایان با بازی بولاک را روایت میکند که در ایستگاه فضایی کار میکند و در حالی که جلوههای ویژه بی نقص و تصویرسازی خارق العاده فیلم از دیگر نقاط قوت آن به شمار میآیند، اما بازی بولاک در نقش فضانوردی که در فضا سرگردان شده و دور خود میچرخد، چیزی است که فیلم را به پیش میبرد. برداشتهای طولانی و وسیع و عمق فضا باعث میشود که انزوای شخصیت اصلی در فضا بسیار محسوس و نفس گیرتر باشد و نتیجه یکی از بهترین فیلمهای سه بعدی تاریخ سینماست.
در فیلم Alien اگر چه خدمه سفینه هنوز در حالت تعادل و ثبات قرار دارند تا زمانی که به مقصدشان میرسند، اما وقتی که پیامی را از قمر مجاور دریافت میکنند پیش از موعد از خواب بیدار میشوند. علیرغم اعتراضاتی، خدمه موافقت میکنند تا روی این قمر فرود بیایند که بزرگترین اشتباهی است که در عمرشان مرتکب شده اند.
در شرایطی که بیشتر زمان فیلم در داخل سفینه روایت میشود در حالی که خدمه تلاش دارند از خشم یک موجود فرازمینی جان سالم به در ببرند، تنها ماندن در فضا دقیقاً مشکلی نیست که این شخصیتها با آن مواجهند، اما گم نشدن در فضا نیز کمکی به شرایط آنها نمیکند. ترکیب سفر فضایی و تهدید یک موجود فضایی باعث میشود که Alien را به ترسناکترین فیلم علمی تخیلی در مورد گم شدن در فضا تبدیل میکند.
اگر چه Interstellar فیلمی بحث برانگیز است که عقاید متفاوتی در مورد آن وجود دارد، اما افکتهای کاربردی و دیجیتالی فیلم و روایت آن در پایان حماسی اش باعث میشود که یکی از بهترین فیلمها در مورد گرفتار شدن در فضا باشد.
این فیلم تنها در مورد سفر فضایی نیست بلکه به موضوع سفر در زمان و دنیاهای موازی نیز میپردازد و از آنجایی که شخصیتهای بسیاری در زمان، فضا و دنیاهای مختلف پراکنده میشوند، بسیار پرتنشتر و نفس گیرتر از دیگر فیلمها در مورد گم شدن در فضاست. فیلم Interstellar یک استاندارد طلایی برای فیلمهای ژانر سفر در زمان است، چه به خاطر جلوههای بصری رویاگونه اش باشد و چه موسیقی متن تاثیرگذاری از هانس زیمر یا وسعت جاه طلبانه اش.
تمام داستان فیلم Planet Of The Apes روی کره زمین روایت میشود که پیچشی داستانی است که حتی برای کسانی که فیلم را ندیده اند نیز شناخته شده است. اما، بعد از گم شدن روی یک سیاره که به باور شخصیت اصلی ناشناخته است، جرج (چارلتون هوستون) کاملاً در فضا گم میشود، اگر چه این سیاره، خانه نیاکانش است.
درست تا چند دقیقه پایانی این فیلم دو ساعته، مخاطبان نیز از این موضوع اطلاع ندارند. اگر چه در ابتدا قرار بود در جنگلی در سیاره میمونها پیدا شود، لحظهای که جرج مجسمه نیمه مدفون شدن آزادی را در ساحل پیدا میکند، یکی از نفس گیرترین و باورنکردنیترین پایان بندیهای تاریخ سینما تاکنون است.
به عنوان فیلمی که به باور بسیاری جاه طلبانهترین فیلم تاریخ سینماست، به ویژه با توجه به محدودیتهایی که صنعت سینما در زمان ساخت فیلم هنوز داشت، ۲۰۰۱: A Space Odyssey یکی از جامعترین فیلمهای تاریخ سینما در مورد سفرهای فضایی است.
همانند بهترین فیلمهای استنلی کوبریک، این فیلم ساخته شده در سال ۱۹۶۸ برای تفسیر مخاطب پایانی باز دارد، زیرا هر اتفاقی که میافتد، پس از آنکه دیوید باومن برای همیشه در فضا رها میشود، بسیار عجیب و غریب است و تفاسیر مختلفی میتوان از آن کرد. بین قدم گذاشتن در یک سفر متوهم گونه در داخل یک سفینه فضای تا پایان یافتن در خانهای در میانه جهان هستی، در میان بهترین فیلمهایی که در مورد گم شدن در فضا هستند، هیچ کسی به اندازه باومن در فضا گم و گرفتار نبوده است.