«در عرصه سیاسی کشور میخواهم کارگردان بمانم، نه بازیگر»؛ این روایتی است که قائممقام جامعه اسلامی مهندسین به نقل از محمدرضا باهنر، دبیرکل این جامعه و در واکنش به آنچه «اصرار همگان به لزوم کاندیداتوری آقای باهنر در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ ایشان» نامیده؛ توییت کرده است.
به گزارش شرق، باهنر در مصاحبه روز گذشتهاش با روزنامه خراسان هم گفته بود: «هر کسی هم پیش ما میآید و میخواهد کاندیدا شود، میگویم تو یکی کاندیدا نشو تا تعداد کمتر شود. اگر کسی اصرار داشته باشد کاندیدا شود، میگویم پس خیالت راحت باشد رقیبی به نام مهندس محمدرضا باهنر ندارید».
این گفتهها درست مشابه سخنانی است که فردی دیگر در همین جناح، در سالهای نهچندان دور بر زبان آورده بود؛ اکبر ناطقنوری هم در دو مقطع نزدیک و دور بعد از سال 76 گفته بود: «در دنیا سیاسیون باید عمر سیاسی برای خود تعریف کنند، کهنهکارهای سیاسی باید به اتاق فکر بروند». «در زمینه ورود به انتخابات احساس تکلیف شرعی نمیکنم و در جناح یا گروه خاصی نیز قرار نمیگیرم».
ناطق نتوانست رسالت نیمهتمامش را هیچوقت تمام کند، همان سال 84 شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را به وجود آورد اما این شورا موفق نبود. کسی حرف ناطق را نخواند و ایدهاش مبنی بر بودن در اتاق فکر نه در آن شورا و نه در هیچ شورای دیگری به ثمر ننشست. به احتمال زیاد باهنر هم نخواهد توانست در کسوت کارگردانی چندان موفق حاضر شد. اگرچه سالها رخت نمایندگی مجلس از تنش کنده نمیشد و نقشش هم در پارلمان همان صحنهگردانی پشت و جلو صحنه بود تا جایی که دربارهاش گفته میشد در مجالسی که حضور داشته، جریانی یا تصمیمی بدون اراده او رخ نمیداد. خودش هم گفته است که فکر میکنید تصمیمی در آن مجالس گرفته میشد، بدون اینکه من در جریان باشم! اما او الان دیگر در مجلس نیست. او دو دوره است که در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده است.
اوایل گمان بر این بود که رخت بهارستان را کنده تا رخت پاستور بپوشد اما اوضاعش در جریان اصولگرایی به شکلی نبود که در میان نامزدهای این دو دوره اخیر دیده شود. آن شوق و اشتیاقی هم که در برخی چهرهها سالهاست برای رسیدن به پاستور دیده میشود و به هر ابزاری چنگ میزنند، حداقل در ظاهر رفتار باهنر مشاهده نمیشد. برخی تحلیلها گمانهزنی میکردند که او با توجه به همان خصلت بازیگردانی پشتصحنهاش احتمالا بدون سروصدا پشت صحنه در حال کارگردانی است تا زمانی که صحنه برای آمدنش مناسب شود. اما به نظر میرسد که باهنر هوشمندتر از این حرفهاست و جهت باد را در میدان سیاست اصولگرایی به خوبی تشخیص داده است. میداند این سالها به چهرههای سنتی و متأخرتر جریان اصولگرایی میلی نیست و برایش فرش قرمز پهن نشده است تا به نامزد یکهتاز این جریان بدل شود.
به نظر میرسد که اهل رقابتهای درونگروهی هم نیست. اما این انتظار را دارد تا حداقل به مدد تجربه سالیان او در عرصه سیاست، سهمش را در جایگاه شیوخ و بزرگان حفظ کنند و اجازه راهبری و تعیین خطمشی به او بدهند. باهنر اما اینجا را هم اشتباه میکند. این جایگاه هم سالهاست متزلزل شده و این روزها با عنوان پدرسالاری و پدرخواندگی از آن یاد میکنند. این جایگاه 16 سال است که از بین رفته، از همان سال 84. پیشتر فردی مانند اکبر ناطقنوری سعیاش را کرد که آن را برای خود نگه دارد. نه تنها نتوانست بلکه به مرور از همان جایگاه قبلی هم رانده شد تا اینکه کلا به حاشیه سیاست رفت.وضعیتی که پیشتر ناطقنوری و این روزها علی لاریجانی، محمدرضا باهنر، احمد توکلی و الیاس نادران در آن قرار دارند، با تفاوتهایی تقریبا شبیه هم است.
به عبارت شفافتر دور این چهرهها در جریان اصولگرایی تقریبا تمام شده و بازی دست دیگران است. به عنوان نمونه، هم باهنر و هم نادران و تا حدی هم احمد توکلی هر سه نقدهایی به برخی رفتارها و عملکردهای اصولگرایان در مصادر و مسندهای مختلف دارند از شهرداری قالیباف تا مجلس فعلی. الیاس نادران جزء معدود چهرههای فعلی مجلس است که به همقطارانش نقد وارد میداند؛ درست مانند باهنر که بارها و بارها منتقد رفتار فعلی مجلسیان شده است. توکلی هم منتقد عملکرد شهردار سابق و رئیس فعلی مجلس بوده و هم اخیرا در ماجرای نفوذ برخی چهرهها نزد روحانیون و مراجع صحبتهای صریحی داشته و نسبت به رواج انحراف و خرافات هشدار داده است.
رگههایی از عقلانیت، انصاف و عملگرایی و بهویژه پایبندی بر برخی اصول در رفتار همه این چهرهها ثابت است و غیبت آن در اصولگرایان متأخر یا همان چهرههایی که این روزها جریان اصلی محسوب میشوند، بارز. مثلا باهنر در مصاحبهای که دیروز با روزنامه خراسان داشته، گفته است: «من که ۲۸ سال نماینده مجلس بودم هر قصوری در مجلس اتفاق افتاده من حق ندارم فرافکنی کنم. اگر بودجهای تصویب کردیم و اشکالاتی داشته، حتما باید عذرخواهی کنم و طبیعی است. اینکه همه اپوزیسیون و طلبکار بشویم درست نیست. متأسفانه امروز وضعیت کشور اینطور شده که قوای کشور فقط همدیگر را نقد و به ناکارآمدی محکوم میکنند، حتی اتهام نفوذ و جاسوسی میزنند که خیلی ظلم است». محمدرضا باهنر چند بار در این یکسالی که حدودا از آمدن مجلس یازدهم اصولگرا میگذرد، از نمایندههای مجلس انتقاد کرده است. مثلا یک بار گفته است برخی از نمایندگانی که برای بار نخست به مجلس میآیند، میگویند در دورههای قبل هیچ کاری صورت نگرفته است و من میخواهم بیایم همهچیز را درست کنم، اما بعد از شش ماه که در مجلس حضور یافتند، میبینند خبری نیست. او در مصاحبهای گفته بود: مردم نیز اطلاع کافی از اختیارات نماینده ندارند.
البته مردم حق دارند، چراکه در حاکمیت نیستند اما نمایندهای که میخواهد به مجلس برود، باید متوجه این موضوع باشد. از سویی عمده نامزدهای انتخاباتی ریاستجمهوری هم همینگونه هستند. من با دکتر قالیباف و تعدادی از نمایندگان گفتوگو و برادرانه به آنها توصیه کردهام که در مجلس چه کارهایی میتوانند انجام دهند که به دل مردم هم خواهد نشست و خرجی هم ندارد، چراکه اکنون خرجانداختن گردن دولت، مشکلی را حل نمیکند.