دکتر موسی غنی نژاد در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:
چهار سال پیش که دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا رسید، بسیاری از روشنفکران و مخالفان اقتصاد آزاد در توضیح روی کار آمدن وی... و اهداف سیاسی و اقتصادیاش دچار سردرگمی و تناقضگویی شدند. عدهای این میلیاردر جنجالی را نماد «سرمایهداری وحشی و لجامگسیخته» تلقی کردند که با شعار کاهش مالیات بر دارایی و درآمد ثروتمندان و با انتقاد از برنامههای رفاه اجتماعی دولت پیشین (باراک اوباما) بر سر کار آمده است و قصد دارد «دستاوردهای» اجتماعی سندیکاها و سازمانهای مردم نهاد را از میان بردارد. اما واقعیت این است که شعار انتخاباتی اصلی او «بازگرداندن عظمت از دست رفته آمریکا» بود که گویا سیاستهای همگام با جهانیسازی دولتهای پیشین موجب آن شده بود.
بخش مهمی از پایگاه تودهای آرای ترامپ که در دوره قبل موجب پیروزی او در انتخابات ریاستجمهوری شد، زیاندیدگان از جهانی شدن اقتصاد بودند که درنتیجه رقابتیتر شدن اقتصاد در سطح جهانی و گسترش بیش از پیش برونسپاری بهدلیل هزینههای پایین نیروی کار در دیگر کشورهای دنیا بهویژه در آسیا (چین و هند)، موجب بیکاری یا کاهش دستمزدهای واقعی آنها در آمریکا شده بود. ترامپ علنا از روند جهانی شدن، برونسپاریها و مهاجرانی که موجب فشار روی دستمزدهای داخلی آمریکا میشود، انتقاد میکند و خواستار حمایت از تولید و نیروی کار داخلی با برقراری موانع تعرفهای و غیرتعرفهای بر واردات است. ترامپ ایالاتمتحده آمریکا را از معاهده بینالمللی پاریس درخصوص کاهش گازهای گلخانهای و مبارزه با گرمایش زمین، بیرون آورد.
او از لحاظ سیاسی و اقتصادی علنا از شعار «اول آمریکا» حمایت میکند و تاکید دارد که با هر پیمان بینالمللی که به منافع آمریکا اولویت ندهد، مخالف است. سازمان تجارت جهانی در دوره زمامداری او به شدت تضعیف شد؛ چون او به منطق تجارت آزاد چندان اعتقادی ندارد؛ گویی همسویی منافع مشارکتکنندگان در تجارت آزاد با تفکر ترامپی سازگار نیست. از همان آغاز ریاستجمهوری ترامپ، نویسنده این سطور در همین روزنامه هشدار داد که دنیا با پدیده خطرناکی روبهرو شده است که میتواند دستاوردهای بزرگ فرآیند جهانی شدن که شکلگیری سازمانها و عهدنامههای بینالمللی را پس از جنگ جهانی دوم امکانپذیر ساخته است، به مخاطره اندازد. تجربه دو جنگ جهانی در قرن بیستم حکایت از آن داشت که سیاستهای حمایتی دولتها و فقدان نهادهای بینالمللی حامی تجارت آزاد به تنشها و مخاصمات بین کشورها دامن میزند.
هدف اصلی سازمان ملل متحد که بعد از جنگ جهانی دوم تشکیل شد، برقراری روابط صلحآمیز از طریق تشویق تجارت آزاد و بهطور کلی ایجاد نهادهای ناظر بر تضمین روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آزاد و داوطلبانه میان ملتها بود. سیاست کلی دونالد ترامپ عملا هدفی جز بیاعتبار کردن نهادهای بینالمللی برآمده از پایان جنگ جهانی دوم نداشت. دونالد ترامپ همانند همه سیاستمداران پوپولیست مدعی است که او یک تنه در مقابل همه دشمنان داخلی و خارجی عظمت آمریکا به پا خاسته و به جز تودههای حامی وی، جملگی سیاستمداران، سازمانهای سیاسی مستقر و حتی رسانههای همگانی در حال توطئه علیه او هستند.
او در مدت چهار سال زمامداریاش، سیاستی خطرناک و مخرب هم برای منافع عمومی مردم آمریکا و هم برای صلح جهانی دنبال میکرد. ادامه زمامداری وی میتوانست دستاوردهای جهانی در جهت گسترش تجارت آزاد و روابط صلحآمیز ناشی از آن را به جد دچار مخاطره کند. طرفه آنکه برخی از پوپولیستهای وطنی، آشکار و پنهان و کم و بیش، با ابرپوپولیست آمریکایی همدلی نشان میدهند و او را بهتر از سیاستمداران متعارف برای روابط بینالمللی بهطور کلی و برای ایران بهخصوص معرفی میکنند. خیالپردازی و نفی شواهد و قرائن واقعی از ویژگیهای هر نوع از پوپولیسم است؛ چراکه پوپولیستها به جای عقل مردم، احساسات آنها را مخاطب قرار میدهند.
در هر صورت، بهنظر میرسد مردم آمریکا با رای خود در انتخابات اخیر از پوپولیسم حاکم عبور خواهند کرد؛ اما نباید تصور کرد که با بسته شدن کارنامه دولت دونالد ترامپ، خطر پوپولیسم یک بار برای همیشه از میان رفته است. واقعیت این است که اقتصاد آزاد و جهانی شدن گرچه در درازمدت در جهت منافع عمومی عمل میکند، اما در کوتاهمدت و در سطح داخلی و بینالمللی بازندگانی دارد که اگر مصائب آنها نادیده گرفته شود، ممکن است درنهایت بستری مساعد برای رشد و پیروزی سیاستمداران پوپولیست دیگر فراهم آورد.