میل به خودکشی در او شاید علت طولانیتری داشته باشد و محصول یک سلسله فشار جانکاه پنجساله است؟ پنج سال ارکستراسیون برای انهدام یک خلافخوان: در سال ۱۳۵۰- بعد از پنج سال تدریس- مدیریت دانشگاه یادش میافتد که با دکترای ادبیات نمیشود تاریخ درس داد...
گفتوگوی احمد غلامی و سوسن شریعتی درباره فیلم «سرخپوست»
دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی که در اروپا بودم، خاطرم هست فیلمهای کیارستمی نمایش داده میشد. به جنوب فرانسه آمده بود و هنوز نخل طلا را نگرفته بود. برای دیدن فیلمها رفتم، «مشق شب» نمایش داده شد. بعد از نمایشِ فیلم، با جمعی از تماشاچیان که همه فرانسوی بودند در کافهای جمع شدیم. اولین پرسشی که از ایشان شد این بود که با سانسور سینمای ایران چه کرده است؟ پاسخ آقای کیارستمی قابل توجه بود. به تأثیر مثبت سانسورها اشاره کرد و با این پاسخ مخاطبان را شوکه کرد. آقای کیارستمی از امکانهای هنر گفت، اینکه، چون ما دستمان باز نیست و عشق و زن را در موقعیتهای صمیمیتر و... نمیتوانیم نشان دهیم، مجبوریم به زبان نشانهها متوسل شویم و همین سینمای ایران را دچار تشخصی کرده که شاعرانگی، مینیمالیسم یا سمبلیسم است.
بعد از چهل سال باید بتوان مقصود و مقصد آن را توضیح داد تا فراتر از قبض و بسطهای عاطفی یک «تجربه» بدل شود به تاریخ. از موقعیت متهم یا پیششرط بدل شدن «تجربه» به تاریخ دموکراتیزه کردن خوانش از انقلاب و متولیزدایی از تجربهای است چندصدایی، ترکیبی از ایدههای رقیب و جبههبندیهایی متعدد
اگر ترامپ آنچه را میگوید محقق کند و به وعدههایش وفادار باشد، عجب آبرویی از دموکراسی رفته است: ممانعت از ورود مسلمانان، کشیدن دیوار میان خود و همسایهاش (مکزیک) آن هم به خرج خودشان، فسخ قراردادهای بینالمللی تعهدآور (از تعهدات نسبت به ایران گرفته تا اروپا و این آخرین اجماع بینالمللی بر سر آبوهوا)، نشاندن زنان بر سر جای قبلی خویش، سیاهان، اقلیتها و... .