جوزپه آرچیمبولدو نقاش ایتالیایی دورۀ رنسانس، نقاشیهایی میکشید که انگار روی یک مرز باریک بین زیبایی و زشتی قرار گرفته بودند؛ نقاشیهایی که ظاهرا یک سبد میوه یا یک ظرف غذا را به تصویر میکشیدند، اما از یک زاویۀ دیگر چیز دیگری بودند.
نقاشیهای مایکل کربو (Michael Kerbow) تصویری از آن آخرالزمانی را به ما نشان میدهند که تکنولوژی و مصرفگرایی دارد ما را به سمت آن میبرد. او دنیایی را نقاشی میکند که در آن دایناسورها روی بقایای تمدن منقرضشدۀ انسانی زندگی خواهند کرد.
در نقاشی با نور (light painting) از تکنیک عکاسی با نوردهی بالا استفاده میشود تا مسیر حرکت یک منبع نور به طور کامل ثبت شود. این ژانر هنری به یک معنا انگار زمان را از واقعیت حذف میکند و حرکت را در قالب تصویری ثابت به نمایش میگذارد؛ تصویری که مفهوم ذهنی ما از چیستی واقعیت را به چالش میکشد.
بیشتر عکاسان منتظر شکار لحظههای واقعی در طبیعت یا خیابانهای شهر هستند، اما اریک جوهانسون (Erik Johansson) منتظر شکار ایدهها است. او به قلمرو تخیلات خودش قدم میگذارد و از رنگارنگترین رویاها عکاسی میکند.
زجیسواف بکشینسکی (Zdzisław Beksiński) نقاشی لهستانی است که انگار دوربین عکاسی برداشته، به درون هولناکترین کابوسها قدم گذاشته و از جهنمیترین و تکاندهندهترین منظرههای ویرانی و هراس و هلاکت عکس گرفته است.