حسین علایی در شرق نوشت:
قبل و پس از اعلام رسمي گزارش آمانو، دبيركل موسسه بينالمللي انرژي اتمي در مورد فعاليتهاي هستهاي ايران، موجي از گزارشها و تحليلها در جهان مبني بر قصد اسراييل از حمله به تاسيسات هستهاي ايران به راه افتاده است.
اسراييل كه خود داراي 200 كلاهك هستهاي است، همواره از فعاليتهاي هستهاي ايران به منظور توليد برق ابراز نگراني و هراس كرده است. اين رژيم داشتن قابليتهاي فناوري هستهاي در ايران به ويژه غنيسازي اورانيوم را به عنوان ظرفيتهايي تلقي ميكند كه ممكن است بتواند در آينده براي توليد كلاهك هستهاي مورد استفاده قرار گيرد.
در گذشته همواره اسراييل بدون نگراني از واكنشهاي منطقهاي و بينالمللي به خود حق داده است تا به تاسيسات هستهاي كشورهاي همجوار مثل عراق و سوريه حمله كند و مطمئن باشد كه اين كشورها قادر به پاسخگويي به حملات نظامي صهيونيستها نيستند. بر همين اساس در افكار عمومي اين مساله شكل گرفته است كه اسراييل همواره با پشتيباني دولت آمريكا مشكلات و اختلافات خود را با ساير كشورها از طريق حمله نظامي حل ميكند.
از سوي ديگر بناي آمريكا بر اين است كه اسراييل قدرت برتر نظامي در بين كشورهاي خاورميانه باشد و طبق برنامه آمريكا تنها رژيمي است كه حق دارد به سلاح هستهاي و انواع فناوريهاي هستهاي در خاورميانه مجهز باشد.
بنابراين اسراييل مجاز است كه با هر شيوهاي كه موثر ميداند، جلو تهديدات بالقوه و فعاليتهاي هستهاي ساير كشورهاي خاورميانه را بگيرد. تشكيل پرونده هستهاي ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي و ارجاع آن به شوراي امنيت سازمان ملل بر همين مبنا صورت گرفته است.
اسراييل و آمريكا همواره مخالف هرگونه فعاليت هستهاي در ايران هستند و با همين استدلال جلو آلمان را براي اتمام نيروگاه بوشهر گرفتند و پاي روسيه به ايران را باز كردند. همه ميدانند كه در ايران موضوع هستهاي يك مساله ملي است و تاكنون دولتها از پرداختن به آن در افكار عمومي محبوبيت كسب كردهاند.
بنابراين حمله به اين تاسيسات، فقط حمله به يك دولت تلقي نميشود بلكه حمله به هويت و حيثيت ملي ايرانيان محسوب ميشود و موجب واكنش منفي همه ايرانيان حتي خارجنشينان خواهد شد. طبيعي است كه هرگونه حملهاي به ايران بدون پاسخ نخواهد ماند و اسراييل در مقابل توانمنديهاي ايران بسيار آسيبپذيرتر از آن است كه تصور ميشود.
جنگهاي 33روزه و 22روزه نشان داده است كه اسراييل در تهاجمات نظامي خود حتي به گستردگي حمله به حزبالله هم نميتواند به اهداف طرحريزيشده برسد. شايد به همين دليل است كه وزير دفاع آمريكا گفته است كه حمله به ايران پيامدهاي پيشبينيشدهاي دربر دارد.
به هر حال از آنجا كه اسراييل بدون حمايت سياسي و نظامي آمريكا قادر به انجام چنين عملياتي نيست، بنابراين با هرگونه اقدام نظامي، دولت آمريكا وجهه خود در بين مردم ايران را بيش از پيش از دست ميدهد. هماكنون سالهاست كه آمريكا در پي بازسازي اعتبار خود در بين مردم خاورميانه است و تلاش ميكند تا از يك قدرت زورگوي جهاني به يك كشور مخالف ديكتاتورها و حامي آزاديخواهيهاي مردمي در افكار عمومي جلوه كند.
حمله به تاسيسات هستهاي ايران از سوي هر قدرتي چه آمريكا، چه اسراييل و چه حتي ناتو وجهه و چهره خشن و جنگافروز بوش را براي اوباما در بين مردم ايران و جهان بازسازي خواهد كرد و كمك فراواني به ديكتاتوريهاي باقيمانده در خاورميانه خواهد كرد.
بنابراين گرچه حكمراني نظامي در جهان از شيوههاي رايج آمريكاست اما موج جنبشهاي آزاديخواهي در خاورميانه نشان داده است كه آمريكا ديگر نميتواند به سياستهاي سابق خود ادامه دهد و در اين راه حاضر است حتي افرادي مانند حسني مبارك را نيز قرباني حفظ حضور درازمدت خود در خاورميانه كند.
بنابراين بايد هدف از جنجال اخير را در چيزهاي ديگري جستوجو كرد. شايد آمريكا ميخواهد از طريق طرح حمله نظامي اسراييل به ايران، دو كشور روسيه و چين را در اعمال فشارهاي بيشتر بر ايران با خود همراه كند و آنها را در سياستهاي جهاني، همواره منفعل برنامههاي خويش نگه دارد.