نمونه روشن و بارزش، همین وضعیت ورزشگاههای فوتبال در ایران است که با وجود پیگیری و خواست زیاد، مسئولان امر هنوز از تأمین یک پروژه مدرن و بینالمللی عاجز نشان دادهاند. این مورد زمانی پررنگتر میشود که وضعیت ورزشگاهها در ایران بازتاب جهانی پیدا کرده و زنگ خطر را جدیتر به صدا درمیآورد. هنوز زمان زیادی از آبروریزی وضعیت ورزشگاه آزادی هنگام بازی تیمهای پرسپولیس و النصر در لیگ قهرمانان آسیا نمیگذرد.
تیم متمول عربستانی که با ستاره مشهوری همچون کریستیانو رونالدو پا به تهران گذاشته بود، از دیدن وضعیت ورزشگاه شماره یک ایران حسابی شوکه شد. وصله پینهکردن چمن این ورزشگاه و البته کیفیت بد آن، با نونوارنبودن زیرساختهای دیگر در این ورزشگاه دست به دست هم داد تا چهره ناخوشایندی از این ورزشگاه در رسانههای دنیا مخابره شود. این اتفاق بعدا در سفر باشگاه الهلال با فوقستاره برزیلیاش یعنی نیمار هم دوباره تکرار شد تا بخش زیادی از فضای رسانهای و دنیای مجازیاش معطوف به عکسهایی باشد که از کیفیت بد چمن ورزشگاه آزادی مخابره میشود. اگرچه ستارههای بزرگ دنیا که در قالب تیمهای مطرح عربستانی به تهران سفر کرده بودند از ترس مصدومیت در ورزشگاه آزادی بازی چندانی نکرده و ترجیح دادند در زمین قدم بزنند، همان اتفاق کافی بود تا تعدادی از مدیران ورزشی ایران به خودشان آمده و بخواهند ورزشگاه مدرنی که در شأن نام ایران باشد را بسازند.
هرچند واضح بود که بخشی از این تصمیمات احساسی و هیجانی است و چندان همخوانی با نیاز روز تهران، باشگاههای بزرگش و صدالبته تیم ملی ندارد. مهمترین دلیل برای هیجانی خواندن چنین تصمیمی، اراده برای ساخت ورزشگاه ۱۲۰ هزار نفری در دولت سیزدهم بود. آن زمان تعدادی از افراد شاغل در دولت از این خبر دادند که قرار است ساخت این ورزشگاه به صورت «سریع و انقلابی» کلید بخورد. اگرچه بسیاری از کارشناسان نسبت به این موضوع هشدار داده و ساخت دو ورزشگاه ۶۰ هزار نفری را بهمراتب بهتر از ساخت یک ورزشگاه ۱۲۰ هزار نفری را که مشخصا نیاز باشگاهها و تیم ملی نبود، خواستار شده بودند؛ ولی گوش کسی بدهکار نبود. خیلی سریع محل ساخت این ورزشگاه جانمایی شد و دولت وقت خبر داد که قرار است چینیها چنین ورزشگاهی که گفته میشد در آسیا بدون نمونه است را بسازند.
مرور زمان ولی نشان داد که تصمیمات از چیزی که در بیان هم عنوان شده بود هیجانیتر است؛ چراکه اندکی بعد مشخص شد چینیها حاضر نیستند بدون تضمین مالی سراغ ساخت چنین پروژهای بروند. نهایتا هم که ماجرای سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور پیش آمد و با تغییر نفرات در بدنه دولت، پروژه ساخت این ورزشگاه ۱۲۰ هزار نفری که کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت سیزدهم، آغازش کرده بود، به دستان احمد دنیامالی، وزیر ورزش دولت پزشکیان، رسید. از آن زمان تابهالان، اما دو اتفاق عجیب رخ داده که نشان از چرخش کامل وزیر ورزش کنونی، دولت وقت و صدالبته چینیها دارد. جالب است که همگی این اتفاقات در قریب به ۵۰ روز رقم خورده است. برای روشنترشدن بحث کافی است به اظهارات احمد دنیامالی که روز اول مهر ۱۴۰۳ عنوان شد، رجوع کرد. او گفت ساخت ورزشگاه ۱۱۰ هزار نفری (که پیشتر ۱۲۰ هزار نفری عنوان شده بود) در دولت تبدیل به مصوبه نشده ولی بهزودی کارهای آن نهایی میشود: «برای ورزشگاه جدید ۱۱۰ هزار نفری هم پیگیر هستیم و این یک مجموعه و کار خیلی بزرگ است و بهزودی مصوبه آن را از دولت خواهیم گرفت تا در مجموعه شهر آفتاب و اراضی محدوده مرقد حضرت امام (ره) آن را به اجرا برسانیم». دنیامالی در آن روز شایعه متوقفشدن چنین پروژهای را تکذیب کرد: «این شایعه درست نیست و این مصوبه دولت شهید رئیسی است و موظف هستیم که این موضوع را در جلسه هیئت دولت بیاوریم. درحال تهیه گزارشی از این مجموعه هستم تا مصوبه آن را در دولت وفاق ملی اخذ کنیم و پس از اخذ مصوبه بهزودی احداث فاز یک این مجموعه را آغاز خواهیم کرد. این مجموعه ورزشی را در سه فاز تعریف کردیم که اولویت ما ورزشگاه است». درست ۵۲ روز بعد از چنین اظهاراتی، اما پروژه ساخت ورزشگاه جدید و ۱۲۰ یا ۱۱۰ هزار نفری در تهران به طور کامل هوا شد.
دلیلش مثل همان شایعاتی که در روزهای نخست به راه افتاده بود کامل روشن بود. از ابتدا که دولت سیزدهم پای چینیها را به این پروژه باز کرده بود، قرار بر تهاتر نفت بود. ایران در آن دولت و در دولت کنونی تصور میکرد با فروش نفت به چینیها میتواند این پروژه عظیم را که قرار بود سریع و انقلابی آماده شود، پیش ببرد ولی همانطورکه چینیها قبلا پاسخ روشنی نداده بودند، مشخص شد که پروژه فروش نفت بهجای ساختن ورزشگاه عملی نمیشود. دقیقا به همان دلیل است که وزیر ورزش در چرخشی که فقط ۵۲ روز زمان برد، از این گفت که پروژه ساخت ورزشگاه جدید در پایتخت متوقف شده است: «اصل این بحث تأمین منابع مالی است. تأمین منابع مالی با توجه به شرایط موجود در کشور، نیازمند بررسیهای دقیق و کارشناسانه است. البته مسئولیت این حوزه در اختیارات بنده نیست، اما پیگیریهای لازم برای تأمین منابع مالی به صورت جدی در حال انجام است. متأسفانه طرف چینی برخلاف توافقات اولیه، از تعهدات و توقعات اولیه خود عقبنشینی کرده و شرایط جدیدی را مطرح کرده است. این شرایط جدید بهویژه در مورد تأمین مالی و ضمانتنامهها و ضمانت مرکزی، شرایطی نیست که ما بتوانیم بهراحتی آنها را فراهم کنیم. درحالحاضر مذاکرات ادامه دارد، اما باید توجه داشت که این موضوع در دولت قبل نیز مطرح بوده و مذاکراتی انجام شده است. دولت قبل این منابع مالی را در نظر نگرفته بود، پیشنهادهای مختلفی از جمله تأمین منابع از محل فروش نفت مطرح شده بود، اما طرف خارجی تأکید داشت که این تأمین باید در قالب یوزانس، فاینانس و با ضمانت بانک مرکزی صورت بگیرد که همین موضوع باعث بروز اختلافاتی شد.
این اختلافات مربوط به دولت قبل نیز بود و مسئلهای است که همچنان ادامه دارد». حالا دوباره و بعد از گذشت تقریبا دو سال از آن آبروریزی بزرگ، همهچیز به نقطه صفر بازگشته؛ چراکه مثل همیشه مسئله سرمایهگذار و اختصاص بودجه برای ساخت یک ورزشگاه جدید و آبرومند، دغدغه اصلی است. این بار دولت پزشکیان ظاهرا برایش تفاوت چندانی هم نمیکند که پیمانکار چینی باشد یا نه. آنها مشکل را در نبودن سرمایهگذار دیدهاند و از این میگویند که اگر پول باشد، کار را ایرانیها بهجای چینیها پیش میبرند. حداقل این مواردی است که احمد دنیامالی، وزیر ورزش مسعود پزشکیان، بیان میکند: «در این زمینه، برای ما تفاوتی ندارد که پیمانکار چینی یا غیرچینی باشد؛ آنچه اهمیت دارد، وجود سرمایهگذار است که شرایط ما را برای جذب سرمایهگذاری بپذیرد. بحث اصلی برای ما، موضوع تأمین منابع مالی است. اگر قرار به انجام این پروژه باشد، قطعا اجرای آن را به پیمانکاران داخلی خواهیم سپرد. اصل موضوع در اینجا تأمین منابع مالی است و توافق با مجموعهای که بتواند این منابع را تأمین کند، ضروری است. در صورت تعیین و تأمین منابع مالی، موضوع با رویکرد داخلی پیگیری خواهد شد».