فرارو- توماس فریدمن، تحليلگر امريكايي-يهودي مسايل خاورميانه كه در دوران پس از انقلاب اسلامي، بارها به ايران سفر كرده، در وبلاگ خود، نا آرامي هاي اخير سوريه و تبعات آن را مورد بررسي قرار داده است. فرارو براي آشنايي خوانندگان گرامي با نوع برداشت و نگرش مثبت غربيان با اين نا آرامي ها(در عين حمايت از جنايات حكام بحريني و عربستاني و اماراتي عليه مردم معترض بحرين)، مطلب وي را منتشر مي كند.
این مطلب را در زیر بخوانيد:
در فیس بوک کاربران لبنانی، روایتی از برخورد یک سرباز سوری با فعال سیاسی سوری در مرز دو کشور نقل شده بود؛ گویا وقتی که این فعال دموکراسی خواه قصد داشته از مرز عبور کند در ایست و بازرسی پلیس، متوقف و ماشین حامل آنان مورد تفحص قرار می گیرد. وقتی سرباز مرزبانی با این فعال سیاسی که لب تاب اش را در صندلی کناری گذاشته بود روبرو می شود از راننده می پرسد «آیا شما فیس بوک هم دارید؟»! و وقتی با پاسخ منفی راننده مواجه می شود به آنها اجازه عبور می دهد.
انسان برای آن سرباز سوری که در صندلی جلو ماشین به دنبال فیس بوک می گردد تأسف می خورد، اما این هم نوعی از رژیم است. سوریه اکنون واقعاً نمی داند که از کجا ضربه می خورد، خشن ترین نیروهای امنیتی دولت نیز در این کشور قادر به کنترل مردمی که تنها مسلح به دوربین تلفن همراه و مرتبط با فیس بوک و توییتر اند، نیستند.
با ذکر یک مثال شما می توانید ببینید که چگونه این قدرت عظیم مردمی خلق شد: چند تن از معترضین سوری بلافاصله (پس از آغاز اعتراضات) دور هم جمع شدند و «SNN» (مخفف شبکه خبری شام) را تاسیس کردند. آن یک وب سایت است که عکسهای تحولات سراسر سوریه را به اشتراک گذاشته و دیگر وب سایتها چون توییتر را تغذیه می کند.
اکثر شبکه های تلویزیونی خارجی، که اکنون فعالیت آنها در سوریه ممنوع است، به صورت مداوم از تصاویر و فیلمهای این وب سایت استفاده می کنند.
من مطمئنم که هزینه اولیه تاسیس این وب سایت بیشتر از چندهزار دلار نبوده است. این سایت اکنون به منبعی برای انتشار ویدئوهای تظاهرات سوریه تبدیل شده است و رژیمی که تا پیش از این همه اخبار را کنترل می کرد اکنون کاری از دست اش برنمی آید.
من نمی فهمم که چرا رئیس جمهور سوریه، بشار اسد، این گونه بر مواضع خود پافشاری می کند، نه به خاطر فیس بوک، که اگر می توانست بلافاصله آن را نابود می کرد تا بتواند مانع از انتشار واقعیات شود، بلکه به خاطر چیزی که به سادگی قابل مشاهده است: تعداد بسیار بسیار زیادی از مردم در سوریه ترس شان ریخته است. تنها در روز جمعه اخیر در جریان تظاهرات سرتاسری در این کشور 26 تن کشته شده اند (آمار قربانیان سپس تا 44 تن نیز افزایش یافت).
این مبارزه می تواند همه چیز را نابود کند، به سادگی می توان فهمید که این خطرناکترین واقعه در جهان است؛ لیبی فروپاشید، تونس فروپاشید، مصر فروپاشید، یمن فروپاشید، بحرین فروپاشید، اما سوریه منفجر خواهد شد.
ظهور دموکراسی در همه کشورهای دیگر عرب، دولتهای حاکم بر آنها را تغییر خواهد داد و پیامدهای بلند مدت منطقه ای را نیز در پی خواهد داشت. اما دموکراسی یا فروپاشی در سوریه، یک شبه تمام خاورمیانه را تغییر خواهد داد.
وقوع فروپاشی یا دموکراتیزاسیون پیامدهای عظیمی برای لبنان به دنبال خواهد داشت، کشوری که سوریه از اواسط دهه 1970 بر آن کنترل داشته است. همچنین این تحول تاثیر زیادی بر اسرائیل خواهد داشت، به عنوان کشوری که بلندیهای جولان را از سال 1967 در کنترل خود دارد.
تحولات سوریه تاثیر زیادی بر ایران نیز خواهد داشت، کشوری که سوریه تنها متحد قابل اعتمادش در جهان عرب بود، برای حزب الله لبنان که روابط نزدیکی با سوریه دارد نیز فروپاشی سوریه پیامدهای عظیمی بدنبال خواهد داشت.
در ترکیه نیز به دلیل وجود اقوام و مذاهب مشترک، بویژه کردها، علوی ها و سنی ها در دو سوی مرز، تاثیر تحولات سوریه مشهود خواهد بود و همینطور برای عراق، به عنوان کشوری که سوریه مدتها کانال ورود تروریستهای انتحاری به خاکش بود.
از آن جایی که سوریه نقش کلیدی ای در منطقه دارد، همسایگانش امیدوارند خیزشهای مردمی اخیر به تضعیف این کشور و در نتیجه تعدیل آن منجر شود اما تمایلی به سرنگونی آن ندارند.
هر چند این ترسها قابل تامل و به جا باشند، اما ما حق اظهار نظر در این مورد را نداریم و فقط این مردم سوریه هستند که اظهار نظر می کنند، مردمی که با قدمهایی که به خیابان می گذارند و با فدا کردن جان هایشان عقاید خود را بیان می کنند؛ برای بدست آوردن حق زیستن همچون یک «شهروند»، با حقوق و تکالیف برابر و نه همچون گروگانهای یک رژیم مافیایی.
بیش از هر کشور دیگری در جهان عرب، امروز دموکراسی خواهان در سوریه می دانند که وقتی آنها برای مطالبه مسالمت آمیز «آزادی» به خیابانها می آیند نیروهای امنیتنی در کشتن آنها تردیدی به خود راه نمی دهند.
لبنانیها اکنون از این شجاعت زیاد مردم در سوریه شگفت زده اند. ضمن اینکه آنها می دانند که بدون وجود دموکراسی در سوریه، هیچ دموکراسی پایداری در لبنان بوجود نخواهد آمد.
همچون همه انقلابهای عربی، درباره انقلاب سوریه نیز سئوالات بسیاری وجود دارد: آیا مردم این کشور (هنگامی که مشت آهنین رژیم برداشته شد) می توانند گردهم آمده و «یک قرارداد اجتماعی برای زندگی جمعی» به عنوان شهروندان برابر و نه فرقه های رقیب، بنویسند؟
پاسخ روشن نیست، اما زمانی که شما می بینید بسیاری از مردم به صورت مسالمت آمیز با رژیم مقابله می کنند این نویدبخش فرایندهای مثبت و عمیقی است که از سطوح زیرین به سطح می آیند و این دارد در کشورهایی رخ می دهد که در آن مفهوم شهروندی واقعی و همچنین حقوق و تکالیف برابر وجود ندارد.
منبع: www.thomaslfriedman.com
تاریخ: 21 می 2011
برگردان: قاسم توکلی