مهرداد خدیر در یادداشتی در هممیهن نوشت: با رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزارت فرزانه صادق، راه برای انتصاب زنان دیگر گشوده شد؛ چراکه بر سر معاونان رئیسجمهوری و مناصب مشابه حساسیت کمتر است تا وزارت؛ چندانکه حسن روحانی رئیسجمهوری پیشین نتوانست دومین وزیر زن را به کرسی بنشاند. سخنگویی دولت، اما از جمله مناصب پرسروصداست که معمولاً ناتمام میماند، چون بعد از یک دوره پرفروغ، سخنگویان به محاق میروند و امید داریم این تجربه در دولت جدید تکرار نشود.
شگفت اینکه سخنگویان سه دولت جمهوری اسلامی به زندان هم افتادهاند و هر یک چند سال و در یک فقره سالهای طولانی در حبس بودهاند و از این حیث پذیرش سخنگویی دل شیر میخواهد! آن سه اینهایند: عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت وقت، بهزاد نبوی، سخنگوی دولت شهید رجایی و عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت خاتمی و البته دو فقره اخیر مربوط به حوادث بعد از ۸۸ است.
مصایب سخنگویی، اما محدود به این فقرهها و زندانی شدن سه سخنگوی مشهور سه دولت در سالهای ۵۸ و ۸۸ نیست بلکه سخنگویان گاه در بیان ملاحظهکارانه که از برآیند نظرات دولت فراتر نرود و با بخشهای دیگر نظام اصطکاک پیدا نکند دچار مشکل میشوند. از جمله میتوان به موضع صریح عطاءالله مهاجرانی سخنگوی دولت اصلاحات بعد از بازداشت غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران در فروردین ۱۳۷۷ اشاره کرد که گفت: «این عیدی خوبی از جانب قوه قضائیه به دولت نبود.»
بعدتر برخی گفتند بهتر آن بود بیشتر خویشتنداری میکرد تا موضوع در سطح رئیسجمهوری و رئیس قوه قضائیه دنبال میشد. پیش از دولت اصلاحات و در دولت سازندگی، سخنگویی دولت با دکتر حسن حبیبی، معاون اول رئیسجمهوری بود، اما او نیز پس از چندی بیآنکه از این مسئولیت رسماً استعفا کند دیگر مصاحبهای ترتیب نداد و احتمالاً حوصله چالش با سوالات خبرنگار روزنامه «سلام» را نداشت.
مرحوم حسن حبیبی در دولت شورای انقلاب (نیمه دوم سال ۵۸) هم یک چند سخنگوی دولت بود، اما آن را نیز به خاطر کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری نیمهتمام رها کرد و بعد از ناکامی انتخابات به این عرصه بازنگشت و ترجیح داد به عنوان وزیر آموزش عالی به کار خود ادامه دهد. در آغاز دولت مهندس موسوی در نخستین سالهای دهه ۶۰ هم سخنگویی دولت را مدتی احمد توکلی وزیر جوان و ۳۰ ساله آن روز انجام میداد که با اورکت آلمانی از اورکت آمریکاییپوشها متفاوت بود.
سخنگویی دولت در درون دولت احمدینژاد هم داستانهای خاص خود را داشت؛ خاصه اینکه غلامحسین الهام چند شغل و منصب مهم دیگر را نیز در اختیار گرفته بود و جدای آن همسر او – خانم فاطمه رجبی – دیدگاههایی مطرح میکرد که پرسروصدا میشد و هم او بود که به محمود احمدینژاد لقب «معجزه هزاره سوم» داد.
در دولت روحانی سخنگویی را یک نفر انجام نمیداد، چون در مواردی دکتر محمدباقر نوبخت و در مقاطعی علی ربیعی وزیر وقت کار و تعاون و رفاه عهدهدار آن بود. تلخترین خاطره سخنگویی آقای ربیعی در دولت روحانی در روزهای پس از سقوط هواپیمای اوکراین رقم خورد که در ۷۲ ساعت اولیه او هم بیخبر بود و از اینکه نتوانسته درست و زودتر اطلاعرسانی کند، حسرت میخورد و میخورَد و از اینکه بهای پنهانکاری دیگران را او باید میپرداخت احساس غبن میکرد.
دولت مرحوم رئیسی، سخنگویی جوان انتخاب کرد، اما بر کلام او نیز هیجان غلبه داشت و، چون فاقد پختگی لازم بود معمولاً جدی گرفته نمیشد و این احساس به مخاطب دست میداد که یکی از دانشجویان جوان اصولگرا در حال طرح شعار است نه آنکه پاسخ بدهد. سخنگویی دولت در مجموع شغلی پرحاشیه و پردردسر بوده و مصایب آن بر مواهب و امتیازات آن چربیده است و از این رو میتوان گفت اولین زن سخنگوی دولت کار آسانی پیش رو ندارد؛ هرچند از این بخت برخوردار است که رئیس او خود اهل ملاحظهکاری نیست و این مهمترین امکان برای خانم سخنگوست.
نکته جالب درباره سخنگوی دولت دکتر پزشکیان این است که در سال ۷۴ او یکی از دو دانشجوی دختر پذیرفتهشده در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه کرمان بوده که به خاطر موفقیتهای تحصیلی بورس دکتری دانشگاهی در لندن نیز به او تعلق گرفته، ولی نرفته و بعدتر روانه اسکاتلند شده و از دانشگاهی درآن سامان دکتری مدیریت دریافت کرده است.
در سال ۹۶ وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی خانم مهاجرانی را به ریاست مرکز استعدادهای درخشان منصوب کرد و بعد از انتخابات اخیر نام او در فهرست اعضای شورای راهبری دولت چهاردهم به نسبت چهرههای مشهور سیاسی ناآشنا مینمود و حالا از همان شورا که خروجیهای آن به گفته آقای ظریف ۷۰ درصد کابینه پزشکیان را تشکیل میدهند یک عضو هم به عضویت دولت درآمده است. فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پزشکیان زاده و بالیده شهرستان اراک است.
عطاءالله مهاجرانی سخنگوی دولت خاتمی هم زاده روستای مهاجران اراک بود. اگر خانم مهاجرانی هم مهاجرانی (اهل مهاجران) باشد از یک جغرافیای کوچک در اراک دو سخنگوی دولت برخاستهاند؛ بیآنکه احتمالاً نسبتی با هم داشته باشند و باید دید سخنگوی دولت جدید یا اولین سخنگوی زن در ایران مانند سلف مهاجرانی خود در نیمه دوم دهه ۷۰ سحر کلام دارد یا نه؛ هرچند در تجربههای گذشته مسلط نشان داده است. سخنگویان دولتها چندگونهاند؛ برخی مانند رمضانزاده صریحاند و گاه آنچه را رئیسجمهور نمیتواند بر زبان بیاورد با هماهنگی یا گاه بیاطلاع او مطرح میکنند؛ اتفاقی که در پی تشکیل مجلس هفتم و در سال پایانی دولت اصلاحات شاهد بودیم و به همین خاطر رمضانزاده آماج انتقادات کیهان و محافظهکاران آن روزها قرار داشت. بعضی مانند محمدباقر نوبخت میکوشند برآیند دیدگاهها را بر زبان بیاورند و چالشی ایجاد نکنند.
ذات سخنگویی دولت، اما پرچالش است؛ خاصه وقتی از یک طرف بخواهند نظر مردم و رایدهندگان را جلب کنند و از جانب دیگر رئیسجمهوری از آنها خواسته باشد ملاحظات اندرونی قدرت را فراموش نکنند. دشواری سخنگویی دولت در قیاس سخنگویی وزارت خارجه در این است که کار به صرف محکوم و تکذیب کردن به سامان نمیرسد. حالا به فهرست عباس امیرانتظام، صادق طباطبایی، حسن حبیبی، بهزاد نبوی، احمد توکلی، عطاءالله مهاجرانی، عبدالله رمضانزاده، غلامحسین الهام، محمدرضا رحیمی، محمدباقر نوبخت، علی ربیعی و بهادریجهرمی نام خانم فاطمه مهاجرانی را باید اضافه کرد.
در سیاهه اسامی سخنگویان دولتهای بعد از انقلاب نامهای دیگری را هم میتوان اضافه کرد، اما مشهورترها و تاثیرگذارترها همینها بودند و امیدواریم فاطمه مهاجرانی به معنی واقعی کلمه سخنگوی دولت باشد؛ دولتی که مهمترین رسانه رسمی کشور را عملاً در اختیار ندارد و سخنگو باید نقش رسانه را هم ایفا کند.