کامفرت ارو، رئیس و مدیر گروه بین المللی بحران در فارن پالیسی نوشت: خاورمیانه با لحظه خطرناکی روبروست. از زمان حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر و اقدام نظامی وحشیانه تل آویو در غزه منطقه در لبه پرتگاه حرکت میکند. هرچه جنگ غزه طولانیتر میشود، احتمال آغاز یک جنگ منطقهای بالاتر میرود. به دنبال ترور اسماعیل هنیه، رهبر شاخه سیاسی حماس احتمالا یک چرخه شوم خشونت در حال پدیدار شدن است و ایران و متحدانش از جمله حزب الله در لبنان، حوثیها در یمن و شبه نظامیان مقاومت اسلامی در عراق و سوریه در حال آماده شدن برای اقدام تلافی جویانه اسرائیل هستند.
به گزارش انتخاب، در حالی که چشم انداز منطقه هولناک به نظر میرسد، تاریخچه تنشهای اخیر نشان میدهد که میتوان از بروز یک چرخه خطرناک تشدید تنش بین دشمنان دیرین جلوگیری کرد. ۱۹ روز پر استرس در ماه آوریل نشان داد که چگونه میتوان به چنین هدفی دست یافت. پس از حمله هوایی اسرائیل به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق که منجر به کشته شدن چند فرمانده ارشد سپاه قدس شد، تهران یک حمله مستقیم بی سابقه و گسترده را علیه اسرائیل به اجرا گذاشت.
در آن ماجرا، این واقعیت که شبکه متحدان غیردولتی ایران عمدتا دست از ماشه کشیدند و سامانههای دفاع هوایی اسرائیل در کنار آمریکا و دیگر کشورهای غربی و عربی توانستند سطح آسیب را کاهش دهند و همچنین بسنده کردن اسرائیل به یک حمله محدود در داخل ایران مانع از بروز فاجعه شد.
اما این بار تاریخ ممکن است تکرار نشود.
این بار جنگ لفظی مقامهای ایرانی و آنچه آنها به صورت مکرر به دیپلماتها میگویند نشان میدهد که یک اقدام تلافی جویانه بزرگتر و احتمالا خسارت بارتر در جریان است که از جمله شامل حملات هماهنگ از جانب متحدان ایران خواهد بود. تهران ممکن است نگران اقدام تلافی جویانه اسرائیل باشد، اما به نظر میرسد که نگرانی آنها از شکل گیری این برداشت که ایران در برابر حمله اسرائیل رفتار منفعلانهای داشته است به مراتب بیشتر است.
دستگاه امنیتی ایران نگران است که هر اقدامی کمتر از یک اقدام تلافی جویانه گسترده ممکن است این سیگنال را ارسال کند که تهران آماده تن دادن به ترور مقامهای ایرانی و و رهبران نیروهای متحد این کشور توسط اسرائیل است. اسرائیل به نوبه خود این موضوع را روشن کرده که اگر ایران حملهای انجام دهد، اقدام متقابل دردناکی انجام خواهد داد و حتی ممکن است دست به اقدام پیش دستانه بزند.
ایالات متحده و متحدانش در تلاش برای محدود کردن اقدام تلافی جویانه ایران و حزب الله یک استراتژی مدیریت ریسک سه وجهی را در پیش گرفته اند: پیگیری آتش بس فوری در غزه؛ ارسال ادوات دفاعی بیشتر به اسرائیل و تلاش از طریق کانالهای پشت پرده برای درخواست از ایران جهت محدود کردن دامنه اقدام تلافی جویانه اش.
با این حال به رغم فشارهای وارد شده از سوی مقامهای امنیتی ارشد اسرائیلی و استیصال واشنگتن، نتانیاهو همچنان آتش بس در غزه را که نقشی حیاتی در کاهش تنشهای منطقهای خواهد داشت رد میکند. در خصوص استراتژی سوم نیز به نظر میرسد که ایران مصمم به انجام یک اقدام تهاجمی گسترده است.
اگر تلاشهای آمریکا برای محدود کردن چرخه تنش شکست بخورد، بدترین سناریوی ممکن احتمالا شامل حملهای از جانب ایران خواهد بود که تلفات و خسارات گستردهای بر جای خواهد گذاشت و اسرائیل را ناگزیر از عملی کردن تهدیداتش برای انجام یک حمله همه جانبه به لبنان، گسترش جبهه نبرد در یمن با حوثیها و حمله به ساختار فرماندهی ایران یا اماکن مهم هستهای این کشور خواهد کرد. چنین اقدامی ممکن است منجر به این شود که تهران نتیجه بگیرد چیز دیگری برای از دست دادن ندارد. حملات نیروهای نیابتی ایران به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه که پس از مدتی مجددا از سر گرفته شده، ممکن است مجددا پای نیروهای آمریکایی را به درگیریهای فعال در ابعاد گسترده باز نماید. یعنی درگیریهای محلی، حملات هدفمند محتاطانه و تبادل آتش در مناطقی بیرون از غزه به یک رویارویی بزرگتر و گستردهتر تبدیل شود؛ یک جنگ منطقهای تمام عیار با تاثیراتی احتمالا مخرب بر تجارت جهانی، عرضه انرژی و تلفات انسانی بسیار بالا.
این سناریو همچنان قابل اجتناب است. هرچند که تلاشهای آمریکا برای مهار مخاصمات در حال حاضر بی نتیجه مانده، اما این تلاشها از این واقعیت سود میبرد که نه واشنگتن و نه تهران به دنبال یک جنگ طولانی مدت نیستند. حزب الله نیز به نظر نمیرسد که خواهان یک جنگ تمام عیار با اسرائیل باشد.
اما برای اینکه منطق تنش زدایی موفق شود، نیازمند تقویت شدن است. در قلب تنشهای منطقهای در غزه، واشنگتن تلاش کرده تا این تنشها را از طریق مجموعهای از تلاشهای دیپلماتیک مدیریت نماید، اما واضح است که در غیاب آتش بس در غزه منطقه همچنان بر روی لبه یک درگیری گسترده حرکت خواهد کرد. دولت آمریکا تصریح کرده که خواهان برقراری آتش بس در غزه است، اما هنوز قدرتمندترین کارتهای خود برای حصول به این هدف را به بازی نگرفته است.
واشنگتن باید تمام توان خود را برای به نتیجه رساندن توافق آتش بس و آزادی گروگانها در غزه با همان شرایطی که قبلا پیشنهاد شده بود و اسرائیل قبلا با آن موافقت کرده بود به کار گیرد. طبیعتا این توافق زمانی میتواند موثر باشد که حماس نیز پس از ترور هنیه و جایگزینی یحی سینوار همچنان حاضر به همکاری باشد، اما ایالات متحده باید با اعمال فشار جدی بر اسرائیل کارایی این پیشنهاد را محک بزند.
برای این کار واشنگتن باید روشن کند که اگر نتانیاهو همچنان بر سر راه حصول توافق مانع تراشی نماید، ارائه مهمات و تسلیحات غیردفاعی به اسرائیل را متوقف خواهد کرد.
در عین حال، واشتنگتن باید این پیام را به حماس ارسال کند که این ممکن است آخرین شانس آنها برای دستیابی به یک توافق فوری باشد. ایالات متحده همچنین باید حمایت قاطع شورای امنیت سازمان ملل از قطعنامهای که تعهد الزام آور همه بازیگران نسبت به رعایت آتش بس را تضمین میکند جلب نماید و گامی فراتر از قطعنامه آتش بس ماه ژوئن شورا که روسیه به آن رای ممتنع داده بود، بردارد.
اگر پیشرفتی به سمت دستیابی به آتش بس در غزه حاصل شود، واشنگتن ممکن است به صورت بی سر و صدا تلاشهای موازیای را برای کاهش تنش در منطقه که بعد از حمله ۷ اکتبر حماس شعله ور شده مورد تشویق قرار دهد.
برخی از بازیگران منطقهای قبلا تلویحا اعلام کرده اند که اگر آتش بسی در غزه به دست آید از درگیریها عقب خواهند نشست. اما بزرگترین مانع در این مسیر سیاست داخلی آمریکاست. فشار واقعی بر اسرائیل مستلزم تحمیل هزینههایی سیاسی بر دولت بایدن (و همچنین کامالا هریس، نامزد دموکرات) تنها چند روز مانده به کنگره ملی دموکراتها و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر خواهد بود.
اما باید توجه داشت که یک جنگ گسترده منطقهای ممکن است برای رئیس جمهوری که با وعده پایان دادن به جنگهای بی پایان به قدرت رسیده بسیار پرهزینهتر باشد و میراث سیاست خارجی اش با نحوه مواجهه او با این لحظه خطیر منطقه خاورمیانه و جهان مورد قضاوت قرار گیرد.