حاشیهنگاری ششم به بررسی وضعیت هر دو نامزد در مناظرههای رودررو اختصاص دارد؛ بیایید فرض کنیم امروز شنبه ۱۶ تیره. نتیجه انتخابات ریاستجمهوری مشخص شده و قطعا لولو نتونسته شما رو بخوره، اما اگر جمعه قدم رنجه کردید و پای صندوق رای رفتید، احتمالش زیاده که شما لولو رو خورده باشید. صدرا بکتاش در استودیو فرارو میزبان شماست.
بزرگی هنرمندِ آفاق بود ،
غلامش نکوهیده اخلاق بود .
از این خَفرَگی [یعنی بی غیرتی] موی کالیدهای ،
بُدی سرکه در روی مالیدهای .
چو ثُعبانش آلوده دندان به زهر ،
گِرو بُرده از زشت رویانِ شهر .
مُدامش به روی ، آب ِ چشمِ سَبَل ،
دویدی ز بوی ِ پیازِ بغل .
[زیر بغلش اینقده بو میداد اشک و آب مماخش از بوی ِ خودش جاری بود]
گِرِه وقتِ پختن بر ابرو زدی ،
چو پختند با خواجه زانو زدی .
دمادم به نان خوردنش هم نشست ،
و گر مُردی آبش ندادی به دست .
نه گفت اندر او کار کردی نه چوب ،
شب و روز از او خانه در کَند و کوب .
[یعنی بیست و چارساعته و هفت روزِ هفته شرایطِ خونه آشفته بود ]
گهی خار و خس در ره انداختی ،
گهی ماکیان در چَه انداختی .
ز سیماش وحشت فراز آمدی ،
نرفتی به کاری که باز آمدی .
کسی گفت از این بندهٔ بد خصال ،
چه خواهی؟ ادب ، یا هنر، یا جمال !؟
نیرزد وجودی بدین ناخوشی ،
که جورش پسندی و بارش کشی .
مَنَت بندهٔ خوب و نیکو سِیَر ،
به دست آرم این را به نخاس بر .
[یعنی خودم یه نوکرِ خوب بهت میدم اینو ببر بفروش تو ارزونفروشی ]
و گر یک پشیز آورد سر مپیچ ،
گران است اگر راست خواهی به هیچ .
شنید این سخن مردِ نیکو نهاد ،
بخندید کِای یارِ فرخ نژاد !
بد است این پسر طبع و خویش ولیک ،
مرا زو طبیعت شود خوی نیک .
چو زو کرده باشم تحمل بسی ،
توانم جفا بردن از هر کسی !!!!!