این یادداشت ارسالی مخاطبان فرارو است.
محمدسلیم عباسی؛ نگاهی اجمالی به بافت ساختار قدرت در ۴۶ ساله اخیر این ادعا را ثابت میکند که سهم اصیلترین اقوام ایرانی در ضیافت قدرت در حد بسیار ناچیزی است که مطلقا با جمعیت آنها سازگاری ندارد.
ادیان غیر رسمی و مذاهب و بلاخص اهل سنت نیز از قاعده اقوام مستثنی نبوده و سهم آنها از کیک قدرت اعداد و ارقام بسیار ناچیزی است.
و مشکل اصلی و بزرگتر از آنجا آغاز میشود که بردار هر دوی شناسهی قومیت و مذهب بر هم منطبق شود. با انطباق و همراستایی بردار قومیت و مذهب و یک بررسی میدانی کوچک هر وجدان منصفی خواهد پذیرفت که نه تنها اقوام اهل سنت در ساختار قدرت و تصمیم گیری کشور به تناسب تکثرشان حضور ندارند بلکه حتی حقوق شهروندی آنها نیز در اماج انواع تبعیضها قرار دارد.
عیار مشروعیت حاکمیت، سهم و میزان مشارکت مردم در اداره کشور است با این اوصاف حاکمیت از ملتی که احساس میکند در اداره مملکت خود نقش ندارد و نمیتواند برای سرنوشتش تصمیم بگیرد چه انتظاری دارد؟ تاریخ نشان داده است که حتی در بزنگاههای حساس اقوام و مذاهب ایرانی از تمامیت ارضی و استقلال کشور دفاع کردهاند و بکاربردن مصداق تجزیه طلبی در مورد آنها در هر شرایط اشتباه محض است. امروزه بخشی از قدرت بجای باز کردن راه مشارکت اقوام (علی الخصوص اهل سنت) سعی دارد با پاک کردن صورت مسئله و استفاده از اقلیتی اجیر به کنترل آنها بپردازد و تنفیذ و استمرار این سیاست غلط میتواند بسیار خطرناک باشد.
اکنون که بخت و اقبال و همراهی مردمی نسبت به یکی از کاندیداها افزایش یافته و طالع سعد قرین مسعود است. به عنوان یکی از طرفداران سوال مشخص و واضح من از ایشان این است:
برای تکریم و استفاده از ظرفیتهای اقوام و مذاهب و حفظ حق و حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی آنها چه برنامه و راهکاری دارد؟ آیا ایشان هم پس از پوشیدن ردای ریاست جمهوری نسبت به حق و حقوق اقوام و مذاهب دچار فراموشی خواهد شد؟
آیا برای دفاع از نخبگان آنها در برابر هسته غیر منعطف و تمامیت خواه قدرت خواهد ایستاد؟ یا باری دیگر و تا انتخاباتی دیگر این سرمایههای اجتماعی در قلک محافظه کاری قدرت ذخیره خواهند شد؟