اطلاعات نوشت: شاید قیاسی دور از ذهن نباشد، که حادثهی تالمبرانگیز و جانگداز فعلی (سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور) را با فاجعهی هفتم تیر در سال شصت همبَر بنشانیم.
سانحهی تاسفبار هوایی که جان رییسجمهور و همراهان خدمتگزار را گرفت، از شومترین حوادثی بود که پس از ترور وحشیانهی شهید سلیمانی کام ملت ایران را دوباره تلخ کرد.
فارغ از توفیقها یا عدم توفیقها در سهسال اخیر، آنچه مشهود و محسوس بود، روحیهی کار و تلاش و خستگیناشناسی از رأس دولت تا بخش قابل توجهی در بدنهی دولت بوده، که امید میرود نتایج آن در آیندهای نزدیک بیشتر به بار بنشیند و تلخی سانحه را به شیرینی چیزی پیوند بزند، که چند جان خدوم و پرکار را فدیهی خود کرد.
شاید قیاسی دور از ذهن نباشد، که حادثهی تالمبرانگیز و جانگداز فعلی را با فاجعهی هفتم تیر در سال شصت همبَر بنشانیم. در آن فاجعه نیز جامعهی نوپای سیاسیِ آن روزها با شوکی عظیم همراه با غمی سترگ روبهرو شد؛ اما روحیهی همبستگی بینظیر آن روزها معجزهای کرد که از آن به عنوان «کمر راستکردنِ» برقآسای جامعه میتوان نام برد. سرّ آن «راستقامتماندن»، همبستگی ملتی بود که دولت را از آنِ خود میدانست و هیچ دوگانگی در میان نبود. همین اتفاقِ «احیای همبستگی» و «راستقامتی» پس از شهادت سردار سلیمانی دوباره بر جامعه سایهگستر شد؛ هرچند با حوادثی تلخ و البته اجتنابپذیر دوباره رو به فتور و سستی نهاد.
در پشتسرنهادن سوگِ بزرگِ این روزها، آیا میتوان به برکت همبستگی ملی و گرهخوردن دوبارهی عواطفِ دولت-ملت، به خیزشی کارساز در راستقامتی و عزم یکپارچهی ملی برای رفع و رفوی برخی پارگیها امید بست؟