سریال بچه گوزن یک سریال کوتاه انگلیسی است در ژانرهای درام-تریلر و کمدی سیاه که ریچارد گَد بازیگر و خالق آن است.
به گزارش فیلیموشات، گد (نویسنده، بازیگر و کمدین اسکاتلندی) پیش از این تجربه خاصی ندارد و این سریال را هم بر اساس نمایش یکنفرهاش به همین نام ساخته است که با الهام از تجربههای خودش در زندگی واقعی شکل گرفته بود. هر هفت قسمت «بچه گوزن» یکجا منتشر شد و شما اینجا نقد و بررسی و معرفی آن را میخوانید.
داستان سریال بچه گوزن Baby Reindeer از این قرار است؛ دانی دان کمدینی در تقلاست که در یک بار هم کار میکند. او روزی یک فنجان چای رایگان به یک مشتری آشفته میدهد. نام این مشتری، مارتا اسکات است که پای ثابت بار میشود و ادعا میکند وکیل ثروتمندی است و با داستانهایش دانی را سرگرم میکند. او هر روز بیشتر برای دانی وقت میگذارد و با او معاشرت میکند و حتی نامهای مستعار زیادی از جمله «بچه گوزن» را برای او انتخاب میکند. مارتا هر روز صدها ایمیل به دانی میزند و شرایط معذب شدن او را فراهم میکند. دانی با بیمیلی مارتا را به صرف قهوهای دعوت میکند، اما زمانی ناراحت میشود که مارتا در جمع عصبانیت را به بدترین شکل نشان میدهد…
دانی مارتا را تا خانهاش تعقیب میکند و متوجه میشود که او در آپارتمان شلوغ و کثیفی زندگی میکند. مارتا متوجه او میشود و دانی پا به فرار میگذارد. جالب اینکه مارتا این موضوع را به پای جلو رفتن رابطهشان میگذارد و سرزده در اجرای دانی در یک رقابت کمدی محلی ظاهر میشود. وقفههایی که مارتا در اجرای دانی میاندازد باعث راهیابی او به مرحله نیمهنهایی میشود. مارتا به عشقش به دانی اعتراف میکند، اما زمانی که دانی میخواهد مودبانه دست رد به سینه او بزند دوباره عصبانی میشود و معرکهای به راه میاندازد. دانی وقتی با درخواست دوستی مارتا در فیسبوک مواجه میشود موضوع دیگری را هم درباره او کشف میکند: اینکه مارتا یک استاکر سابقهدار است (استاکر: تعقیبکننده مزاحم؛ بهخصوص فردی که دیوانهوار به کسی علاقهمند میشود).
نویسنده و خالق: ریچارد گد، کارگردانان: ورونیکا توفیلسکا و یوسِفین بورنِبوش، مدیران فیلمبرداری: کریشتوف تروینار و آنیکا سامِرسون، تدوینگران: بنجامین گرستاین، پیتر الیور و مایک هالیدِی، آهنگسازان: اِوگینی و ساشا گالپِرین.
بازیگران: ریچارد گد (دانی دان)، جسیکا گانینگ (مارتا اسکات)، ناوا مائو (تِری)، تام گودمن-هیل (داریئن اوکانر)، شالوم برون-فرانکلین (کیلی) و…
ورایتی | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰
آراماید تینوبو- تکاندهنده، خندهدار، دردناک و ویرانگر؛ بچه گوزن جواهری کمیاب در تلویزیون است که به ما یادآوری میکند در این رسانه چه اتفاقی میتواند بیفتد.
امپایر | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰
دیوید اوپی- ریچارد گد با ترومای زندگی واقعیاش به شیوهای شجاعانه، تاثیرگذار و اغلب آزاردهنده مواجه شده است؛ سریالی که در کمدی ریشه دارد، اما اشکهایی که شما خواهید ریخت اشکهای شوق یا شادی نیستند.
کولایدر | امتیاز ۹۰ از ۱۰۰
تِریس لاکسِن- تحمل داستان بچه گوزن دشوار است، اما از سوی دیگر، داستان مهمی است که زیبا روایت شده است.
دیسایدر | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
جوئل کِلِر- بچه گوزن را بهراحتی میشود تماشا کرد، چون با اینکه فوقالعاده سیاه است، خندهدار هم هست؛ و زمانی که پای شخصیتها به میان میآید راحتترین راه را برای خروج از شرایط دشوارش برنمیگزیند. پس با اینکه ما هر بار که مارتا کمی خودش را به زندگی دانی نزدیکتر میکند با ترس خودمان را عقب میکشیم، اما در ضمن، میخواهیم بدانیم که بعدش چه اتفاقی میافتد. این تجربهای نیست که ما هنگام تماشای اغلب سریالها بتوانیم آن را کسب کنیم.
ربکا نیکلسن | میزان دردی را که در طول تماشای سریال تجربه میکنیم بهسختی میشود تاب آورد… و با اینکه «بچه گوزن» را نمیشود بهراحتی تماشا کرد، اما سریالی اریژینال، جذاب و دیدنی و فراموشنشدنی است.
نیک هیلتن | سریالی پیچیده، پخته و خودپرسشگر که بیشتر شما را بههم میریزد تا اینکه غلغلک بدهد.
بِنجی ویلسن | این سریال، پرترهای پیچیده و گاهی علیه خود، از ذهنی است که خودش را زنده زنده میخورد. بچه گوزن خندهدار نیست و قرار هم نبوده است که خندهدار باشد. این سریال کوتاه به عنوان اثری هنری قابل ستایش است، اما به عنوان سرگرمی نه خیلی.
بله، من در این سریال اعترافهای زیادی درباره خودم و زندگیام کردهام و میدانم که در همان دوسه روز اول حدود ۲۶۰ میلیون تماشاچی داشته است. خب، (با خنده) ترسناک است! اما مدتهاست آموختهام که شرم هیچ خدمتی به من نمیکند. من با کلی احساس شرم و شرمساری بزرگ شدم. در واقع فکر میکنم تنها راه پشت سر گذاشتن این عواطف منفی این است که شاخ به شاخ با آنها روبهرو شویم.
فیلمهای استاکری فوقالعادهای در گذشته ساخته شدهاند مثل «میزری» (Misery) و «جذابیت مرگبار» (Fatal Attraction)؛ اما اشتباهی که به نظرم صورت گرفته، البته واقعا فکر نمیکنم اشتباه است و یک انتخاب هنری به شمار میرود، این است که اغلبشان بر اساس جذابیتهای جنسی شکل گرفتهاند و معمولا روایت زنی اغواگر (فِم فَتَل) به حساب میآیند. کسی از راه میرسد که خیلی عادی به نظر میآید و حتی بهاصطلاح، همه چیز تمام است؛ اما بهتدریج عجیب و عجیبتر میشود. استاکری یک اختلال روانی است؛ یک بیماری است. من با کسی طرف نبودم که حسابشده یا موذیانه عمل میکند. من با کسی طرف بودم که آسیبپذیر بود، فردی که نمیتوانست از کارش دست بکشد، چون به تصور ذهنیاش باور داشت.
«بچه گوزن» خیلی حقیقتمحور ساخته شد. در واقع هر بار که بیش از حد رنگولعابی ساختگی میگرفت همیشه میخواستم عقب بکشم و به خود حقیقت برگردم. این سریال به لحاظ احساسی بهشدت حقیقتمحور است. البته که در این رسانه، ساختار بسیار اهمیت دارد. شما باید برای حفاظت از برخی افراد، چیزهایی را تغییر بدهید، اما دوست دارم فکر کنم که از نظر هنری، این سریال هرگز بیش از اندازه، از حقیقت دور نشد.
نمیدانم استاکرم این سریال را تماشا میکند یا نه. واکنشهای او به چیزها بهقدری متنوع بود که تقریبا نمیتوانستم هیچیک از واکنشهایش را پیشبینی کنم. او واقعا فردی غیرمتعارف بود. البته در تصویر کردنش آنقدر پیش رفتیم که فکر نمیکنم خودش را به جا بیاورد. به عبارت دیگر، آنچه از واقعیت گرفته شده است فقط یک حقیقت احساسی است.
جسیکا گانینگ در نقش مارتا، بهترین بازیگری است که میتوانستیم انتخاب کنیم. البته از ماهها پیش از «بچه گوزن» نظرم را جلب کرده بود و پیش از نگارش سناریو، نامش را جار میزدم. او نقش مارتا را با بامزگی، آسیبپذیری، ترس و خشم بازی کرد و تمام این عواطف را یکجا به نمایش درآورد. ما نمیتوانستیم خوششانستر از این باشیم.
در روزگاری زندگی میکنیم که همه میکوشند بینقص و کامل باشند. در این میان جالب است که کسی دستش را بالا میگیرد و میگوید: «من چند اشتباه داشتم.» سال ۲۰۱۹ میخواستم نسخهای از این سریال را کار کنم که در آن خوب بودم و همه چیز به خوبیهای من برمیگشت؛ اما احساس دورویی کردم. لحظهای که شما شروع به خلق اثر هنری از نقطهای میکنید که دارید دروغ میگویید، فکر نمیکنم هنر خوبی شکل بگیرد.