علی ربیعی در مطلبی با عنوان «ضربه خروج ترامپ از برجام بر دولت روحانی» در روزنامه اعتماد نوشت: شش سال پیش همین روزها بود که ترامپ از برجام خارج شد. ریاستجمهوری ترامپ با یک شوک و بیثباتی در بسیاری از مناطق جهان همراه بود؛ حتی اقتصادهای بانشاط جهانی را هم با مشکل روبهرو کرد. من معتقدم خروج ترامپ از برجام هم یک بدشانسی تاریخی برای ایران بود که بدون تردید تاثیراتی بر روندهای سیاست خارجی، امنیت و به ویژه اقتصاد و فقر در ایران گذاشته است. آن روزها را در ذهنم مرور و برای عبرت از تاریخ به چند نکته اشاره میکنم:
اولین نکته، حال و روز این روزهای جامعه شهادت میدهد چقدر بخشی از ظاهرا نخبگان! و جریانهای سیاسی بدون درک و شناخت از برجام و تحریم، نظام جهانی، روابط بینالملل، اقتصاد و الزامات آن و حتی نگرشهای مردم نسبت به امید و ناامیدی و…بودهاند.
به یاد میآورم یکی میگفت بورس را سه روزه احیا میکنم، دیگری گفت ریال را بعد از دلار و یورو قویترین پول منطقه میکنم، از به خط کردن چند اقتصاددان برای حل مسائل کشور میگفتند -گویی اقتصاددانان برجسته دیگر به عقلشان چیزی نمیرسید- یکی میگفت اگر دولت ۵ میلیارد دلار به بازار تزریق کند دلار به زیر ۴ هزار تومان میرسد، با یک میلیون تومان شغل و در خانه لامبورگینی تولید میکنند، دیگری میگفت مشکل از تحریم نیست و خیل عظیمی از افراد باسواد، دلسوز و ایراندوست را متهم به بیغیرتی میکرد، صداوسیما هم دنبال گاندوسازی بود و اتفاقا همه اینها امروز از بالا تا پایین نظام اجرایی در دستشان است و دیدیم و میبینیم و خواهیم دید که اوضاع چه شده است.
اتفاقا مشکل اصلی دولتمردان امروز این است که چون به دلیل درک نادرست یا غرض سیاسی آثار تحریم را انکار میکردند، حتی زبانشان هم علیه تحریم و تحریمگران نمیتواند بچرخد و ظاهرا مسوول نارساییهای فعلی هم بیدفاع دم دستشان است! مسببان وضع موجود! گویا همه تاریخ گذشته مقصرند جز اینها.
دومین نکته، موضوع مخالفان و موافقان برجام است. به نظر میرسد مهمترین انگیزه و دلیل رای مردم در سال ۹۲ به رییسجمهور منتخب، داشتن امید برای حل مسائل کشور به خصوص مسائل خارجی و خروج از بنبستهای تحریم بود. بر همین اساس، سیاست خارجی و تحریمزدایی بخشی از انگیزه رفتار رایدهندگان در ایران را رقم زد و اتفاقا همین موضوع سبب شد که در سالهای آتی، کسانی که قصد شکلدهی به فرآیندهای انتخاباتی را داشتند، تصمیم بگیرند چگونه تصمیمگیری مشارکتکنندگان درانتخابات را از موضوع سیاست خارجی مجزا کنند.
در سالروز خروج ترامپ از برجام، جا دارد بر مخالفان و موافقان برجام مروری داشته باشیم. برجام، هم مخالفان بینالمللی و خارجی و هم مخالفان داخلی زیادی داشت. بزرگترین و مهمترین مخالف خارجی برجام در عرصه بینالمللی رژیم اسراییل بود.
گفتارها و بیاناتی که بعدها از سوی نتانیاهو منتشر شد و همچنین مواضع و رایزنیهای انجام شده توسط آنها در آن روزها همگی حاکی از آن است که چگونه پایان امنیتیسازی ایران، استراتژی اسراییل را بر هم زد. من تردید ندارم که اسراییل، بهرهگیری از تمامی ابزارهای بینالمللی، فشارها و بده بستانها و همچنین ابزار عملیات روانی و جاسوسی برای تخریب جهتگیری به سمت حل مسائل بینالمللی را همواره در دستور کار خود داشت و در آن زمان به کار گرفت.
در مرداد ۱۳۹۹ ترامپ خروج از برجام را در کنار ترور شهید سلیمانی، به رسمیت شناختن اشغال جولان و دیگر خوش خدمتیها امریکا برای اسراییل را به رشته مقولهبندی واحدی کشید: «از یکی از دوستانم که از حامیان بزرگ اسراییل است پرسیدم: از میان اقداماتی مانند به رسمیت شناختن حاکمیت اسراییل بر بلندیهای جولان و به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت و غیره کدامش برای شما مهمتر بود؟ …او پاسخ داد: …بزرگترین و مهمترین، وقتی بود که شما از توافق فاجعهبار و بسیار خطرناک هستهای ایران بیرون آمدید و این بزرگترین کاری است که شما برای اسراییل کردهاید.
خیلی جالب بود و من هم با نظر او موافق هستم.» (ترامپ، سخنرانی در ویرجینیا، مرداد ۱۳۹۷) پس از اسراییل، بزرگترین مخالف بزرگ خارجی، عربستان سعودی و به تبع آن برخی کشورهای عربی منطقه بودند که احساس میکردند در صورت حل مسائل ایران با امریکا، از مزیت بینالمللی آنها کاسته خواهد شد و برآورد میکردند که در صورت خروج ایران از امنیتیسازی و حل مسائل بینالمللیاش، میتواند در اقتصاد جهان نقش موثری بازی کند و پیامد آن به هم خوردن نقشه ژئوپلیتیک اقتصادی منطقه خواهد بود.
آنها میدانستند ظرفیتهای موجود در ایران همانند فنری تحت فشار در صورت آزاد شدن، جهشی بزرگ خواهد داشت. در همان زمان که خرید هواپیماهای جدید مطرح بود یکی از کارشناس هواپیمایی امارات مطرح کرده بود: «با این حجم خرید هواپیما، قطعا پس از تحویل در چند سال آینده، ایران صاحب بزرگترین شرکت هواپیمایی منطقه خواهد بود و پروازهای منطقه به لحاظ مقرون بهصرفه بودن، از ایران انجام شده و ایران مرکز بزرگ هوانوردی جهانی در منطقه خواهد شد که این سبب نگرانی است.»
از مخالفان خارجی بعدی، باید به لابیهای اسراییل در امریکا اشاره کرد که بیشتر در جناح جمهوریخواهان جای داشتند و در فعالیتهای آنها، نگرانی از نزدیکی دموکراتها به ایران هم دارای کاربرد داخلی برای خودشان بود و هم منافع پیوسته آنها با اسراییل را هم هدف قرار میداد. اتفاقی شگفت که همبسته و همنشینی بسیار عجیبی را رقم میزد مواضع مخالفان داخلی ایران با برجام همانند مخالفت اسراییل و عربستان سعودی بود. متاسفانه برخی در داخل کشور به علت عجز از نیروی تجزیه تحلیل یا منفعت سیاسی برای کسب قدرت در تله برجامستیزی افتاده و حتی کار به آنجا رسید که تحریمها به نوعی عادیسازی شد.
گفتند سفره مردم را به برجام گره نمیزنیم و از آن گره و پیوندی که صهیونیستها از طریق لابی قدرتمند اسراییل در امریکا با خروج از برجام ایجاد کرده بودند دچار غفلتی تلخ شدند. درست در ایام برجام، اقدامات بسیاری صورت میگرفت که نشان دهد دولت ایران تصمیمگیرنده نهایی نیست و در کنار آن اتفاقات دیگری همچون مواضع اعلام شده در تریبونها را شاهد بودیم و موانع قانونی که ایجاد شد و به مساله لاینحل و آسیبزایی تا به امروز تبدیل کرد.
من مخالفان داخلی برجام را دستهبندی کردهام: یک گروه که به خاطر منافع سیاسی، دنبال شکست دولت یازدهم و دوازدهم بودند و اساسا موفقیت دولت در قالب برجام و به دست آوردن منافع اقتصادی را نوعی تدوام سیاستهایی میدانستند که تاثیرش بر عرصه سیاست داخلی و انتخابها ادامه خواهد یافت. بدون تردید در صورتعدم خروج ترامپ از برجام، رشد اقتصادی در کشور شکوفا میشد که مردم با امیدواری در انتخاباتهای بعدی هم مشارکت میکردند. بنابراین یک گروه از مخالفان برجام افراد سیاسی با هدفهای سیاسی بودند.
گروه بعدی مخالفان در داخل کشور کسانی بودند که منافعشان با رفع تحریم در خطر قرار میگرفت. من فکر میکنم یک جریان اقتصادی غیرمولدی در کشور حول و حوش تحریم شکل گرفته که این جریان، به هر شکل و طریقی با هرگونه عادیسازی روابط و کار تجاری با جهان مخالفت خود را ابراز میکنند.
گروه سوم هم آگاهانه در جهت منافع بیگانگان در داخل و خارج از کشور، هر یک از منظری با این روند مخالفت میکردند. گروه چهارم درک درستی از مساله نداشتند، با نیتی صادقانه اما با تحلیلهای نادرست و عمدتا متاثر از بولتنسازی و فضاسازیها مخالفت میکردند.
به نظر من مخالفان برجام و تبلیغ مخالفت با آن، درسهای بزرگی برای ما دارد و میتواند رمزگشایی و کالبدشکافی مسائل سیاست داخلی ایران را در بر داشته باشد. البته من نمیدانم چگونه گروهی به قیمت به دست آوردن قدرت یا پیروزی در رقابتهای سیاسی داخلی در جهت به هم خوردن برجام تلاش کردند. واقعا نمیدانم که چگونه پاسخ مردم، رنجها و دردهای نسلها و در نهایت پاسخ خدا را خواهند داد. خروج ترامپ از برجام از جهتی دیگر نیز برای ما دارای اهمیت است که میتوانیم ترسیمی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی با تحریم و بدون تحریم را به دست آوریم.
دقیقا قبل از خروج ترامپ از برجام، یکی از دورههای درخشان اقتصاد در کشور ایران است و همینطور دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی که روابط بینالمللی ایران در حالت مناسبی قرار داشت را میتوان درخشانترین دوره تاریخی بعد از انقلاب را مشاهده کرد چه از لحاظ نرخ ارز، چه از جهت تورم و رشد اقتصادی. علاوه بر مسائل اقتصادی، نشاط در جامعه در دوران خاتمی و دوران برجام کاملا بارز است از جمله تعداد شرکتهای دانشبنیان، استارتآپهای تشکیل شده، بازگشت تعداد ایرانیان دانشجوی شاغل به تحصیل در دانشگاههای معتبر خارجی. برجام نه تنها گشایشهای اقتصادی به همراه داشت، بلکه امید به توسعه و امیدهای اجتماعی هم میآفرید.
به نظر من بخشی از ناامیدی ایران امروز و ناامیدی نسلی، همچنین حتی قسمتی از ناامیدی از صندوقهای رای در نتیجه بیاثر شدن حل مسائل تحریم، سیاست خارجی و به خصوص برجام بود.
به هر حال من فکر میکنم برجام میتواند نمایانگر آن باشد که چگونه یک ایران بدون تحریم هم از نظر اقتصادی، هم از نظر اجتماعی و نشاط و پویایی جامعه حتی به لحاظ امنیت ملی، پیوندهای اقتصادی، حضور در اقتصاد جهانی میتواند ایرانی مجزا را به تصویر بکشد و حتی امنیتآفرینی کند و چگونه تحریم، ایرانی با جامعهای مایوس و اقتصادی غیرپویا و سخت شدن زندگی مردم را جلوهگر میکند.
به نظر من در انتخابات اخیر ریاستجمهوری (سال۱۴۰۰)، لو رفتن فایل مصاحبه ظریف، بخشی از طراحی انجام شدهای بود که سیاست خارجی از معادله رفتار رایدهندگی خارج شود. اساسا علاوه بر از میدان به در کردن ظریف، از تاثیرگذاری در انتخابات و ایجاد فضای دوگانه میدان و دیپلماسی، کاستن از انگیزه رایدهی برای حل مسائل خارجی را هدف گرفته بود که بالطبع کمبود مشارکت را هم در پی میداشت.
به نظرم، لو رفتن این فایل، بخشی از سناریوی کاستن از تاثیر سیاست خارجی بر انتخابات و همچنین بیرون راندن تفکر برجامی و به خصوص خنثی کردن نوع تاثیری بود که ظریف میتوانست برجا بگذارد. من بر اساس تجربه زیسته، گفتوگوهای مفصل با کارشناسان و صاحبنظران مختلف، مطالعات منتشرشده در خصوص آثار تحریمها حتی در سایر کشورها، معتقدم بدون بدون تردید هرگونه برنامه و استراتژی توسعه و برنامهریزی برای بهبود زندگی مردم بدون الزامات آن، انجامشدنی نیست. اصلیترین و مهمترین الزام برای توسعه، رشد و پیشرفت کشور، حل مسائل سیاست خارجی و حضور در اقتصاد جهانی است.
بدون چنین حضوری و با کشوری بسته و محاصره شده از نظر اقتصادی هیچ برنامه توسعهای رخ نخواهد داد. مطالعات من و گفتوگوهایی که با کارشناسان انجام دادهام حاکی از آن است که متاسفانه شرایطی پیش آمده که امروز کشور بوی کهنگی میدهد. تمام تکنولوژیهای موثر ما، تکنولوژیهای رو به کهنگی است. از قطار تا هواپیما و خودروها با مصرف بالای بنزین تا صنایع بزرگ ما میتوان علایم فرسودگی و کهنگی را دید.
این نتیجه سالها زیست با تحریم است. تحریم را جدی نگرفتند. عدم حضور در مناسبات اقتصاد جهانی را جدی نگرفتند. هیچ اتفاق مهمی در عرصه اقتصاد کشور بدون رفع موانع بانکی و رفع موانع تجارت آزاد، استفاده از تکنولوژیهای نوین و فعالیت در اقتصاد جهانی متصور نیست.
آنان که بر سر کسب قدرت تحریم را انکار میکردند و چه آنان که صادقانه با برجام مخالفت میکردند، جملگی در درون خود دریافتهاند که زندگی روزمره مردم و رنج آنها و عقبماندگی کشور پسندیده نبوده و حل تحریم یک اولویت اساسی است و این روزها با توجه به اتفاقات بینالمللی، مسائل منطقه فرصتی مجدد هرچند کوتاه را برای گفتوگوهای تحریمزدا فراهم ساخته است. بدون شک هر قدمی برای رفع تحریم وظیفهای اخلاقی و در جهت رضایت خلق خداست.