میثم زارع درخصوص مبارزهاش با آرون بروکس، قهرمان سال ۲۰۲۳ امیدهای جهان که در مرحله نهایی انتخابی تیم ملی آمریکا موفق به شکست دیوید تیلور شد و به عنوان نماینده ۸۶ کیلوگرم آمریکا در المپیک شرکت خواهد کرد، اظهار داشت: در مسابقات نوجوانان ۲۰۱۷ جهان در نیمهنهایی با آرون بروکس کشتی گرفتم، با مینیسک پاره، در کشتی قبلی با حریف هندی، شبکیه چشمم هم پاره شده بود و هیچ جا را نمیدیدم. این کشتی ۱۰-۷ به سود بروکس تمام شد. او درنهایت طلای نوجوانان جهان را گرفت و من هم در آتن برنز گرفتم.
این کشتیگیر که چند سال قبل دچار آسیب نخاعی شدید شده بود و حالا با تمام توانش برای ایستادن روی پاهایش تلاش میکند، در مورد بروکس گفت: کشتیگیر قلدری بود، زورش مثل همه آمریکاییها خیلی زیاد بود و پاهایش خیلی محکم، به راحتی پا نمیداد. دیدید که تیلور هم نتوانست از او پا بگیرد. خوب هم زیرکتف میزد. انفجاری زیرگیری میکند. من مطمئن بودم یک روز عضو تیم ملی آمریکا خواهد شد.
زارع ادامه داد: پیامش را هنوز دارم، سال ۲۰۲۱ به او در اینستاگرام پیام دادم که چرا کشتی نمیگیری، گفت خودم را برای المپیک پاریس آماده میکنم. گفت که صددرصد تیلور را خواهد برد و به المپیک خواهد رفت. دیدید که همین اتفاق هم افتاد. کشتیگیر بااخلاق و باانگیزهای بود. من و بروکس هم سن هستیم، امیدوارم من هم دوباره بتوانم به نحوی به کشتی برگردم.
وی در مورد وضعیت جسمانی خودش بعد از چندین عمل جراحی، تصریح کرد: خیلی نسبت به قبل بهتر شدم، با واکر بیرون میروم، امید به خدا امسال با عصا راه خواهم رفت و بعد از آن هم پاهایم را روی زمین خواهم گذاشت. این راهی که من رفتم خیلی سخت بود، خودم میدانم چه روزها و چه شبهایی را پشت سر گذاشتم. اندازه چند مدال طلای المپیک و جهان برای برگشتن به زندگی تلاش کردم و میدانم دوباره بازخواهم گشت. من دو بار آسیب نخاعی شدید دیدم، یک بار بعد از تصادف و یک بار هم که فکر میکردم همه چیز خوب شده و میخواستم راه بروم که دوباره همه چیز صفر شد و زمانی که فکر میکردم دوباره راه افتادهام، مهره گردنم دررفت و همه تلاشهایم از بین رفت. من دو بار از زیر صفر بلند شدم و به زندگی برگشتم. اینها برایم انگیزهای است که برگردم.
دارنده مدال برنز نوجوانان جهان با اشاره به روزهای فوق العاده سختی که بعد از تصادف و آسیب شدید نخاعی پشت سر گذاشته، خاطرنشان کرد: به هر نحوی که شده برمیگردم، شاید دیگر نتوانم کشتی بگیرم، اما به اسم دیگری برخواهم گشت. شبهایی بود که تا صبح ۵۰ بار میمردم و زنده میشدم هر ثانیهاش زندگی برایم تمام میشد. بعد با خودم میگفتم این حق من نیست، باید به آن چیزی که از این زندگی حق من است، برسم. سختیهای وحشتناکی را پشت سر گذاشتم و میدانم چیزی که پیش رویم است، روزهای قشنگی است که همه چیز به روال عادی بازخواهد گشت.