روزنامه شرق نوشت: امیر قلعهنویی، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، بالاخره پس از بازگشت از سفر تفریحیاش از دوبی، برای اولین بار درباره اتفاقات رخداده بر تیم ملی در جام ملتها واکنش نشان داد. او با حضور در تلویزیون و در فضایی که به نظر بیش از هر زمان دیگری در تاریخ برایش مهیا به نظر میرسید، روبهروی مجری نشست تا از عملکردش در جام ملتها و دستاوردهایش، اگر بشود اسم آن را دستاوردی گذاشت، دفاع کند.
فارغ از توضیحات زیادی که او در این برنامه داد و تعدادی از آنها قانعکننده و تا حدودی راضیکننده به نظر میرسید، امیر هم خطمشی کلیاش همان چیزی بود که دستیار اول و ارشدش یعنی سعید الهویی داشت. این دو به معنای واقعی کلمه حاضر به پذیرش هیچ نقدی نبوده و اصرار عجیبی بر آن دارند که تیم ملی بینقص بازی کرده است. اصرار آنها مبتنی بر آماری است که اغلب خودشان از چند نکته استخراج کرده و روی آن پافشاری دارند. بخش آزاردهنده این اتفاقات مشابه اینکه به طور آگاهانهای به این گزاره اشاره میکنند که تیم بینقص بازی کرده و اگر اتفاقی باب میل آنها پیش نرفته، به دلیل «اتفاقات» و «شانس» است.
قلعهنویی هم مطابق با انتظار روی این دو کلمه در گفتوگوی اخیری که داشت، بارها اصرار ورزید. او حتی با استفاده از اسامی مربیان بزرگی مانند سِر الکس فرگوسن از این گفت که شانس جزئی از فوتبال است. پافشاری بیش از اندازه روی این موضوع نگرانکننده است؛ چراکه اگر قرار باشد استعداد، تمرین و دانش سرمربیان فوتبال با یک بدشانسی همراه شود، آن وقت دیگر جایی برای پیشرفت باقی نمیماند. از همه بدتر اینکه امیر قلعهنویی چند بار از مردم عذرخواهی میکند؛ ولی حاضر به پذیرش هیچ نقدی نیست.
از سوی دیگر اینکه هرگز نمیخواهد بپذیرد تیم ملی در همین جام ملتهای آسیا بازی بد هم داشته است. او چنان با استفاده از آمار خلق موقعیت روی دروازه رقبا صحبت میکند که گویی کلا به همراه دستیارانش در تیم ملی، فوتبال دیگری را تماشا میکرده و آن چیزی که مردم و کارشناسان در جام ملتها دیدهاند، یک بازی دیگر بوده است. نمایش ضعیف تیم ملی در جدال با هنگکنگ، سوریه و تیم ملی قطر چنان مشهود بود که بیم آن میرفت تا تیم ملی حتی نتواند از مرحله یکهشتم نهایی بالا برود. باوجوداین قلعهنویی به جای پذیرش این واقعیت که تیم در چند دیدار نمایش درخوری نداشت، مدام روی این گزاره تأکید دارد که او بود که مهدی ترابی را به زمین مسابقه فرستاد تا مقابل سوریه ضربه پنالتیاش را به گل تبدیل کرده و تیم به مرحله بعدی صعود کند.
ضمن درنظرگرفتن این واقعیت که سرمربی تیم ملی و دستیارانش بهدرستی به خلق موقعیت روی دروازه رقبا اشاره میکنند، بخش نگرانکننده داستان که دوباره رو به برداشت شخصی میرود، نپذیرفتن وجود مشکل و بروز نوسان در تعادل تیمی، بهویژه در بخش دفاعی است. در اظهارنظری عجیب، قلعهنویی با رد اینکه تیمش در فاز دفاعی مشکل داشته، میگوید: «ما در ساختار دفاعی جزء دو تیم اول بودیم و نگذاشتیم روی دروازهمان موقعیت ایجاد شود. یک جا اشتباهات فردی و نبود تمرکز یا ساختار دفاعی باعث گلخوردن میشود. اینکه در همه بازیها گل خوردهایم، ایراد است؛ ولی در ساختار دفاعی جزء تیمهای خوب بودهایم! همیشه گفتهام مدافع باید بدبین باشد و مهاجم خوشبین. مدافع باید بداند ممکن است بازیکن کناری اشتباه کند. برخی جاها خارج از آنالیز است. در بازی با سوریه روزبه چشمی به جای مجید حسینی مصدوم بازی کرد. کتاب فرگوسن را مطالعه کنید، او گفته شانس بخشی از فوتبال است. ما در ساختار دفاعی و ایجاد موقعیت خوب بودیم، به غیر از ضربات ایستگاهی. با این حال، مسئولیت باخت با من است و باید ایرادات را برطرف کنیم».
او در شرایطی از خط دفاعی تیمش دفاع میکند و آن را در زمره برترینها توصیف میکند که در یک بازی فقط تیم ملی کلینشیت کرده و در یک دیدار بهتنهایی سه بار دروازهاش مقابل تیمی مثل قطر باز شده است. با این حال قلعهنویی به جای پذیرش این واقعیت ساده که تیم ملی در یکی، دو دیدار بد بازی کرده، با استفاده از عباراتی عجیبتر سعی در فرار از این موضوع دارد. جالبتر اینکه او میگوید باخت به تیم قطر جزئی از فوتبال است. «آیا شیوه بازی ما در قطر منجر به گل شد یا نه؟ دو گلی که خوردیم، روی اتفاقات بود. بازیکن حریف آمده شوت بزند که تبدیل به پاس گل شده است. توضیح میدهیم این اتفاقات افتاده است و بازی با قطر را باختهایم، عذرخواهی هم کردهایم.... فوتبال این نیست که، چون قبلا هر اتفاقی افتاده است، باید دوباره بیفتد. ما جلوی قطر ایجاد موقعیت کردیم؛ ولی باختیم. این خاصیت فوتبال است». قلعهنویی در جایی دیگر هم بدون اشاره به نقش شانس در موفقیت تیم خودی، تیم ملی را در همه بخشها بهترین توصیف میکند و میگوید: «با هر تیمی بازی کردیم، از نظر آماری ازجمله امید گل، موقعیت، شوتزدن و... بهتر بودیم. فوتبال چرا ندارد که چرا موقعیتهایمان گل نشده است. انگلیس بهترین لیگ و مربیان دنیا را دارد؛ ولی از سال ۱۹۶۶ قهرمان جام جهانی و جام ملتهای اروپا نشده است. فوتبال جذابیتش به این است که چرا ندارد. ما در ۲۰ بازی اخیر تیم ملی فقط یک باخت دادیم. آلمان یکی، دو سال است شرایط آرمانی ندارد؛ درصورتیکه قهرمانیهای زیادی دارد. چرا برای آلمان این اتفاق افتاده است؟ ما یک گروه فنی داشتیم که آنالیز حرکات اکرم عفیف را نشان میدادند؛ ولی فوتبال اتفاقات زیادی دارد. یک روز ممکن است تیم شرایط خوبی نداشته باشد یا بازیکن روزش نباشد. فوتبال مثل پلیاستیشن نیست».
حالا با چنین اظهاراتی و با نگاهی که از طرف امیر قلعهنویی و کادرش به فوتبال ارائه شده، در تیم ملی اصولا نقش مربیان در کسب موفقیت یا شکست بیاثر است و میتوان آن را پای «اتفاقات»، «شانس» و «فوتبال است دیگر» گذاشت؛ توجیهی که بهخوبی بیانگر سطح واقعبینی کادر فنی کنونی تیم ملی فوتبال ایران است. با این دیدگاه نقش گواردیولا و آنچلوتی و دیگر مربیان بزرگ دنیا کموبیش «هیچ» است. از همه مهمتر اینکه به نظر سرمربی تیم ملی، ایران در همه بخشها، از خط دفاع گرفته تا خط حمله، خلق موقعیت و آنالیز بینظیر و بهترین بوده و قطر «شانسی» جام قهرمانی را برده است؛ چقدر خوبیم ما!
وقتی عقب میفتی با وجود این همه بازیکن خلاق، فقط فکرت بازی مستقیمه و حریف دستتو خونده، اینا شانس نیست، بی سوادیه مربیه!