bato-adv
کد خبر: ۷۱۰۱۰۰
فارن پالیسی:

چرا چین در بحران در دریای سرخ به ایران فشار نمی‌آورد؟!

چرا چین در بحران در دریای سرخ به ایران فشار نمی‌آورد؟!
مارس سال گذشته، پس از انعقاد توافقی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان با میانجیگری چین، احساس رضایت را در چهره وانگ یی، وزیر امور خارجه پیشین این کشور کاملا مشهود بود. چین نه تنها کاری کرده بود که بسیاری آن را غیرممکن تلقی می‌کردند، بلکه تنها کشوری بود که می‌توانست چنین میانجیگری‌ای را صورت دهد. ایران و عربستان روابط خصمانه‌ای با یکدیگر داشتند، اما هر دو به چین اعتماد داشتند. ایالات متحده روی امنیت خاورمیانه متمرکز بود، اما این چین بود که در حال فراهم کردن زمینه چنین امنیتی در منطقه بود. موفقیت وانگ در برقراری این آشتی دیپلماتیک نشانه دیگری از پررنگ‌تر شدن نقش چین در خاورمیانه بود.
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۹ - ۲۹ بهمن ۱۴۰۲

جان آلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی در مطلبی در نشریه فارن پالیسی نوشت، مارس سال گذشته، پس از انعقاد توافقی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان با میانجیگری چین، احساس رضایت را در چهره وانگ یی، وزیر امور خارجه پیشین این کشور کاملا مشهود بود.

به گزارش انتخاب؛ چین نه تنها کاری کرده بود که بسیاری آن را غیرممکن تلقی می‌کردند، بلکه تنها کشوری بود که می‌توانست چنین میانجیگری‌ای را صورت دهد. ایران و عربستان روابط خصمانه‌ای با یکدیگر داشتند، اما هر دو به چین اعتماد داشتند. ایالات متحده روی امنیت خاورمیانه متمرکز بود، اما این چین بود که در حال فراهم کردن زمینه چنین امنیتی در منطقه بود. موفقیت وانگ در برقراری این آشتی دیپلماتیک نشانه دیگری از پررنگ‌تر شدن نقش چین در خاورمیانه بود.

در ادامه این مطلب آمده است: با این حال، طی ۴ ماه گذشته خبری از دیپلماسی با اعتماد به نفس چین در منطقه نبوده است. در حالی که خاورمیانه وارد چرخه‌ای از خشونت‌های ادامه دار شده است، و به رغم حمایت بیش از ۵۰ ساله پکن از فلسطینیان، روابط نزدیک این کشور با اسرائیل در طی بیش از یک دهه اخیر و ده‌ها میلیارد دلار سرمایه گذاری چینی‌ها در ایران، عربستان، مصر و دیگر کشور‌های منطقه نشانی از میانجیگری چینی و دیپلماسی این کشور نمی‌توان دید.

گذشته از آن، در حالی که ۳ ماه حملات حوثی‌ها به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ موجب آسیب دیدن تجارت چین شده و برخی از شرکای منطقه‌ای این کشور را با تنگنا مواجه نموده است، ظاهرا پکن یا قادر نیست و یا تمایلی به برداشتن هر گونه گام دیپلماتیک، نظامی یا اقتصادی برای پیشبرد منافع گسترده خود ندارد، چه برسد به منافع شرکایش.

اقدامات و یا بهتر بگوییم بی عملی چین در طی ۴ ماه گذشته نشان می‌دهد که به رغم دهه‌ها سرمایه گذاری در خاورمیانه، تمرکز منطقه‌ای اصلی چین در خاورمیانه، همچنان تضعیف ایالات متحده است. هرچند چین در سال‌های اخیر به واقع به یک بازیگر منطقه در خاورمیانه تبدیل شده است، اما همچنان به شکلی واضح در حال ایفای نقشی خودخواهانه است.

دشوار می‌توان استدلال کرد که تحولات منطقه به صورت مستقیم زیانی را متوجه منافع چین نمی‌کند. بیایید از حملات حوثی‌ها شروع کنیم. بر اساس برخی آمارها، ۹۰ درصد از کشتی‌های کانتینری‌ای که به صورت عادی از جنوب دریای سرخ تردد می‌کردند، برای عبور نکردن از این آبراه مسیر خود را تغییر داده اند. در شرایط عادی حدود یک سوم حمل و نقل کانتینری جهان از طریق دریای سرخ انجام می‌گیرد و ۴۰ درصد بار تجارت بین آسیا و اروپا بر دوش این آبراه مهم بین المللی است. وقفه پیش آمده در تردد کشتی‌ها در این آبراه هزینه حمل و نقل کانتینری را ۳ تا ۴ برابر افزایش داده است. تاخیر در تحویل محموله‌ها به دلیل انتخاب مسیری طولانی‌تر توسط کشتی ها، زنجیره‌های عرضه را نیز مختل کرده است.

چین نه تنها کشوری با حجم بالای تجارت بین المللی است، بلکه کشوری فعال در عرصه دریانوردی است. اختلال در تجارت بین المللی هم به صورت مستقیم چین را تحت تاثیر قرار می‌دهد و هم سرمایه گذاران را وادار می‌سازد تا برای در امان ماندن از اختلال‌های مشابه آینده، زنجیره‌های تامین کالایی شان را محدود به کشور‌های نزدیکتر به سواحل خود کنند.

وضعیت موجود بر سرمایه گذاری‌های چین در خاورمیانه نیز تاثیر می‌گذارد. چین ده‌ها میلیارد دلار در تاسیسات دریای سرخ سرمایه گذاری کرده، نه تنها در پایگاه نظامی خود در جیبوتی، بلکه در تاسیسات بندری، خطوط ریلی، کارخانجات و سایر پروژه‌ها در شرق آفریقا، عربستان و سودان.

در سراسر منطقه نیرو‌های نیابتی ایران حملاتی را به منافع اسرائیل طراحی و اجرا می‌کنند؛ کشوری که به نوبه خود در طی حدود دو دهه اخیر مرتب در حال افزایش مراودات با چین بوده است. بر اساس آمار‌های موسسه انستیتوی امریکن انترپرایز، چین در طی ۱۰ سال گذشته حدود ۹ میلیارد دلار در اسرائیل سرمایه گذاری و پروژه‌هایی به ارزش ۳ میلیارد دلار اجرا نموده است.

هرچند عده معدودی از کارشناسان انتظار دارند چین ایران را کنترل کند، چه برسد به نیرو‌های نیابتی این کشور در منطقه، اما جالب اینجاست که چین حتی تلاشی نیز در این زمینه صورت نداده است. اما در این بحران چین فرصت‌هایی نیز برای خود می‌بیند.

چین ۲ اقدام برای بهره برداری از این بحران صورت داده است. گام نخست انتقاد از آمریکا بوده تا خود را همراستا با کشور‌های جنوب در انتقاد از نقش آمریکا در خاورمیانه نشان دهد. روزنامه چاینا دیلی در ماه اکتبر در یادداشتی نوشت، ایالات متحده در جنگ غزه «در سمت نادرست تاریخ» ایستاده است و «باید با کمک به جلوگیری از ایجاد یک بحران انسانی بزرگتر در نوار غزه به مسئولیت جهانی خود به عنوان تنها ابرقدرت جهانی عمل نماید.» سایر روزنامه‌های چینی نیز تلاش کردند خود را با موج ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی شکل گرفته در کشور‌های جنوب همراه سازند و گاه تلویحا و گاه صراحتا استدلال کنند که جانبداری آمریکا از اسرائیل مانع از پیگیری راه حل دو کشوری شده است.

دومین اقدام چین با هدف حفاظت از منافع اقتصادی فوری خود صورت گرفته است. تقاضا برای اجاره کشتی‌های چینی که به عقیده شرکت‌های حمل کالا احتمالا از حملات حوثی‌ها در امان هستند رو به افزایش است. برخی کشتی‌های عبوری از دریای سرخ این پیام را مخابره می‌کنند که "تمام خدمه شان چینی هستند" تا بلکه از حمله یمنی‌ها در امان بمانند.

چین تلاش دارد نشان دهد که دیپلماسی اش در تلاش برای وفق دادن خود با شرایط به سرعت تغییر منطقه است. این کشور همچنین می‌خواهد اینگونه نشان دهد که کوشش می‌کند کار‌هایی دشوار انجام دهد که منافع مشترک همه کشور‌ها را تامین می‌کند. اما در حقیقت مقام‌های چینی در وضعیتی کاملا انفعالی قرار دارند و در جستجوی راه‌هایی حاشیه‌ای برای پیشبرد منافع خود به قیمت قربانی شدن منافع شرکا و متحدانشان هستند.

این یک منطق "برد-برد" که چین اغلب ادعا می‌کند در حال پیشبرد آن است نیست. چین در حاشیه اتفاقات خاورمیانه نشسته است، در حالی که همه از جمله خود چین در حال متحمل شدن زیان‌هایی هنگفت هستند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین