bato-adv
کد خبر: ۷۰۸۹۷۴

محمد مهاجری: آقای رئیسی، می‌آیید بریم دوسیخ جگر بخوریم؟

محمد مهاجری: آقای رئیسی، می‌آیید بریم دوسیخ جگر بخوریم؟
«در مغازه جگرکی شاید فرصتش پیدا شود که به شما بگویم خیلی از بادمجان دور قاب چین‌هایی که برایتان عدد و آمار می‌سازند از جنس شما نیستند.»
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۸ - ۲۴ بهمن ۱۴۰۲

محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا در کانال تلگرامی خود خطاب به ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزدهم نوشت:

آقای رئیس‌جمهور، سلام

داشتم خاطرات ۲۴ بهمن مرحوم آقای هاشمی‌رفسنجانی را می‌خواندم که رسیدم به سال ۶۴. نوشته آن روز اهواز بوده و برای رفع خستگی با لباس شخصی با چند نفر رفته مغازه جگرکی و چند سیخ جگر خورده‌اند. کاش آن مرحوم حال‌وهوای آن روز عصر و حس‌وحال مغازه جگرکی را هم می‌نوشت؛ چون مهم است.

این خاطره را که دیدم به کله‌ام زد به شما پیشنهاد کنم یک روز عصر یا ترجیحاً شب با هم به یک جگرکی برویم. مکانش هم فرق نمی‌کند. چه دوراهی قپان، چه چهارراه سیروس، چه شاه عبدالعظیم، چه محله خودتان سعادت‌آباد، چه دربند، چه دولاب... انتخاب با شما.

در مغازه جگرکی از غذایی که نوش جان می‌کنید لذت ببرید، اما سکوت کنید و به حرف‌های مردم و مشتری‌ها گوش کنید. آن‌ها نیاز ندارند سؤالی بشنوند تا درباره اوضاع و احوال مملکت حرف بزنند. حتی رنگ جگر یا پایه لق صندلی‌ای که روی آن نشسته‌اند انگیزه‌مندشان می‌کند حرف بزنند. آنقدر متنوع صحبت می‌کنند که ذره‌ای حوصله‌تان سر نمی‌رود. جگرکی‌ها پاتوق همه‌جور آدمی هم هستند؛ از حزب‌اللهی بگیر تا کم‌حجاب و بی‌حجاب، از تحصیل‌کرده تا عامی، از خوشحال تا افسرده، از شوخ‌وشنگ تا دمغ...

آن‌جا اجازه بدهید وارد بحث‌های بامزه آنان بشوم و یک‌سری آمار و اعداد نقل کنم؛ مثلاً بگویم رشد اقتصادی مملکت شده ۸ درصد؛ یا تورم از ۲ سال پیش تا الآن نصف شده؛ یا رشد نقدینگی آنقدر کم شده که با کله خورده زمین؛ یا از وقتی که عضو بریکس و شانگ‌های شده‌ایم شست پای تحریم را کرده‌ایم توی چشمش؛ یا اقتصادمان شده رتبه نوزدهم دنیا.

همین‌طور که من این حرف‌ها را می‌زنم شما به قیافه آدم‌ها نگاه کنید. خواهید دید چند نفری اصلاً محل نمی‌گذارند. یکی‌دو نفر هول‌هولکی لقمه‌های بزرگ‌تری می‌گیرند تا زودتر مغازه را ترک کنند و حرفهایم آزارشان ندهد. یکی‌دو نفر انگشت سبابه‌شان را به سمت قسمت فوقانی کله‌شان می‌آورند و به فرد همراه‌شان حالی می‌کنند که طرف قاطی دارد. شاید واکنش‌های دیگری هم باشد که خودتان خواهید دید.

آنچه قطعاً در آن‌جا دست‌گیرتان می‌شود این است که جنس آدم‌های مغازه با آن‌هایی که در سفر‌های استانی جمع می‌شوند فرق دارد. برای حرف‌های من سوت نمی‌کشند، کف نمی‌زنند، به ساعت مچی‌شان نگاه نمی‌کنند که هرچه زودتر وقت بگذرد و بدوند سمت اتوبوس‌هایی که از راه دور و نزدیک آمده‌اند.

در مغازه جگرکی شاید فرصتش پیدا شود که به شما بگویم خیلی از بادمجان دور قاب چین‌هایی که برایتان عدد و آمار می‌سازند از جنس شما نیستند. آن‌ها اگر این رقم‌های بی‌حساب و کتاب را به شما ندهند که باید جل‌وپلاس‌شان را جمع کنند و بروند خانه‌شان. آن‌ها از همین حالا رختخواب‌شان را برای ۴ سال دولت بعدی‌تان هم پهن کرده‌اند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین