دکتر مجید روحی دهبنه؛ در این مدت، بحثهای زیادی پیرامون چرایی اقدام حماس و در مقابل پاسخ اسرائیل و واکنش به آن درگرفته است، اما نکته مهمی که این نوشتار در پی تبیین و پاسخگویی به آن برآمده است، چرایی طولانی شدن این جنگ و به ثمر ننشستن تلاشها برای آتش بس و یا کنارآمدن دو طرف و به ویژه رژیم صهیونیستی است.
با وجود اینکه در تمامی جنگهایی که میان اسرائیل و دولتهای عربی (جنگ ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳) و سپس میان این رژیم و گروههای فروملی از جمله جنگ سی و سی روزه حزب الله لبنان و اسرائیل در ۲۰۰۶، جنگ هشت روزه حماس و اسرائیل در ۲۰۰۸، و بعد از آن درگرفت، بیش از یک ماه به طول نینجامیده است، چی شد که این بحران اکنون در زمان نگارش این نوشتار حدود ۴ ماه به طول انجامیده است و به رغم خرابی و ویرانیهای زیادی به همراه داشته و تلفات انسانی آن برای طرف فلسطینی بیش از ۲۴ هزار نفر و آوارگی و مجروح شدن هزاران نفر بوده است، هنوز حل و فصل نشده است، نیازمند تحلیل دقیق و جامعتری میباشد.
بسیاری از تحلیل گران و پژوهشگران وضعیت حاکم بر نظام بینالملل، رقابت قدرتهای بزرگ، جهان بینی و دیدگاههای دو طرف را علت اساسی طولانی شدن این درگیری و مناقشه عنوان میکنند. این نوشتار قصد دارد تا پاسخ به این پرسش را از منظر سطوح تحلیل در روابط بین الملل بدهد.
سطح تحلیل یک ابراز تحلیلی است که با طبقه بندی و مقوله بندی علل و عوامل دخیل در سیاست جهان در سطح کل نظام جهانی یا بعضی از اجزاء و واحدهای تشکیل دهنده آن، تیبیین و تفسیر روابط بین الملل را ساده و تسهیل میکند (دهقانی فیروزآبادی، ۱۳۹۴: ۳۸). با توجه به اینکه بازیگران مختلفی در روابط بینالملل به ایفای نقش میپردازند و همچنین عوامل مختلفی بر روند و جریان امور بینالملل تاثیر میگذارند، از این رو دسته بندی و طبقه بندی این علل و عوامل بسیار ضروری است. سطوح تحلیل این حسن را دارد که موجب شود تا بتوانیم فهم بهتر و منطقی تری از امور بین المللی و همچنین علل منازعات و جنگها داشته باشیم. در روابط بین الملل، عمدتا از چهار سطح فردی یا خرد، دولتی، نظام بین الملل و همچنین منطقه ای، برای تبین امور بینالمللی استفاده میشود.
سطح تحلیل فردی معطوف به مطالعه ویژگی ها، برداشت ها، تصورات، انتخابها، گزینهها و کنشهای افراد انسانی تصمیمگیرنده و تاثیرگذار بر روابط بینالملل است. این سطح که به ویژگیهای تصمیم گیرندگان، جهان بینی و سبک تصمیمگیری بازیگران میپردازد، میتواند فهم خوبی در خصوص بحران غزه و علل طولانی شدن آن ارائه نماید. در کنار این، در سطح دولتی نیز به ماهیت حکومت، نوع نظام سیاسی، عوامل تاریخی، ژئوپلیتیکی و فرهنگی، احزاب سیاسی و .. اشاره میشود. در این جا، میتوان حزب لیکود و در رأس آنها بنیامین نتانیاهو را به عنوان عنصر اصلی در تحلیل ما مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
در سال ۲۰۲۲ میلادی راستگراترین دولت در تاریخ رژیم صهیونیستی به قدرت رسیده است. در یک طرف این دولت، ایتامور بن گویر، وزیر امنیت ملی، قرار دارد که به اتهام تحریک نژادپرستی، تخریب اموال و پیوستن به یک سازمان تروریستی در سن ۱۶ سالگی محکوم شده است.
بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی است که رهبری حزب تندرو «صهیونیسم مذهبی» را بر عهده دارد. او معتقد است که باید جلوی سکونت اعراب در همه سرزمین فلسطین گرفته شود. وی طرفداری تیراندازی به قصد کشت در مواجهه با فلسطینیهایی است که سنگ پرتاب میکنند. بنی گانتر، وزیر دفاع سابق نیز قرار دارد که در ابتد مخالف سیاستهای نتانیاهو بود، اما بعد به خاطر وحدت ملی در کنار وی ایستاده است.
یوآو گالانت، وزیر دفاع، از یک جنگ طولانی و سخت که هزینههای سنگین هم دارد، صحبت میکند و معتقد است که حماس به خاطر حملاتش بایستی مجازات شود، هر چند این امر ماهها و یا سالها طول بکشد. کاریه دری، وزیر کشور و بهداشت این رژیم نیز یک خاخام یهودی فوق ارتدوکس است. مقالهای که در روزنامه اسرائیلی هاآرتض منتشر شد، برخی از وزاری دولت نتانیاهو را «نئونازی» و «نئوفاشیست»، توصیف کرد. در رأس همه اینها بنیامین نتانیاهو، قرار دارد (Salhani, ۲۰۲۳).
نتانیاهو، فردی که در ۲۱ اکتبر ۱۹۴۹ از یک پدری لهستانی الاصل و مادری به نام زیلا در تل آویو به دنیا آمد. طولانیترین دوره نخست وزیری را در اسرائیل بعد از بن گوریون دارا است. برخی معتقدند که او یک ایدئولوگ تندرو است که ریشههای تجدیدنظرطلبانه یا ریویوزینیستی را نمایندگی میکند. در بررسی ریشههای فکری بنیامین نتانیاهو بر پدر وی و نقشی که او بر تربیت وی داشته است، بسیار تأکید میشود. پدر نتانیاهو، به نام «بنزیون»، که یک سکولار تمام عیار بود و معتقد بود که یک کشور یهودی بایستی تا دو طرف رود اردن گسترش یابد. نتانیاهو برای پدرش که در سن ۱۰۲ سالگی و در سال ۲۰۱۲ فوت کرد اهمیت و ارزش زیادی قائل بود. او میگوید که پدرش میدانست چگونه خطر را به موقع شناسایی کند و نتیجه لازم را بگیرد.
پدر نتانیاهو بر توطئهآمیز بودن جهان اعتقاد داشت و همه را دشمن میدانست. وی یک تفکر داروینیستی نیز داشت و بر این باور بود که انسانها در یک مبازره دائمی برای بقا هستند و نوع دوستی و انسان دوستی معنایی ندارد. او به فرزندانش القا میکرد که تمام جهان از ما متنفر است. او حتی نسبت به آمریکاییها نیز اعتماد نداشت (Salhani, ۲۰۲۳). گفته میشود که تفکرات و باورهای پدر نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت نتانیاهو داشته است. پس از پدر، برادر بزرگتر نتانیاهو که یکی از فرماندهان ارتش اسرائیل بود و در سال ۱۹۷۶ توسط جبهه مردمی فلسطین کشته شد، نیز تأثیر عمیقی بر ذهن وی گذاشته است. به واسطه همین گفته میشود که نتانیاهو، تنفر و نفرت زیادی از فلسطینیها و اعراب گرفت و سعی کرد تا از آنها انتقام بگیرد.
دکتر شائول کیمچی، روان شناسی که برای سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل (امان) کار میکرد و در دانشگاه تل آویو نیز به تدریس مشغول است، در مطالعاتی که در زمینه جنبههای رفتاری و شخصیتی نتانیاهو از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۷ داشته است، با بررسی مصاحبهها و اظهارات، و همچنین مصاحبه با افرادی که با وی کار کردهاند، نتانیاهو را فردی که خود را برتر از دیگران میپندارد؛ خودشیفته؛ پارانوئید؛ سیاستمداری با استعداد بالا؛ برای پیشبرد اهداف خود و مهمتر از همه برای تضمین بقای سیاسی خود از دستکری استفاده میکند؛ بدگمان است؛ همواره احساس قربانی و اینکه همه مخالف او هستند؛ و کسی که دچار استرس زیاد و واکنش ضعیفی دارد، معرفی میکند (Kimhi and eds, ۲۰۱۷).
کارشناسانی از جمله کیمچی که ذهن او را مورد بررسی قرار دادهاند بر ماهیت بلاتکلیف و بی اعتماد نتانیاهو تأکید دارند. آنها مینویسند: «زمانی که نتانیاهو در معرض باجگیری قرار میگیرد، در ابتدا به شدت مقاومت میکند، اما سپس تا حد زیادی تسلیم میشود. او در تصمیمگیری مشکل دارد و تمایل دارد تا تصمیمات نهایی خود را تا آخرین لحظه به تعویض اندازد. این الگوی رفتاری که یکی از ویژگیهای مهم رفتاری نتانیاهو است میتوان به ما بفهماند که چرا به رغم تلاشهای بسیار برای حل و فصل بحران غزه و حتی مهلت چندروزه آمریکا برای پایان دادن به بحران، اما کماکان انگیزهای از سوی نتیانیاهو برای خروج از بحران وجود ندارد. کیمچی در نتایج تحقیقات خود در نهایت به این نتیجه میرسد که در سال ۲۰۱۷ این سبکهای مدیریتی و الگوی رفتاری نه تنها تغییری نکرده است بلکه حتی رفتار پارانوئید و خودشیفتگی وی نیز افزایش یافته است.
در یک مطالعه دیگر، ولید عبدلحی (Abd al-Hay, ۲۰۲۱)، استاد اردنی علوم سیاسی، در سال ۲۰۲۱، وی را فردی بسیار کاریزماتیک، که دارای حافظه قوی و توانایی بالایی در تجزیه و تحلیل است، نشان میدهد. او میافزاید نتانیاهو آموخته است که روابط بینالملل معاملهای بیش نیست و اینکه انسانها در یک مبارزه دائمی داروینی برای بقا هستند. به طور کلی، بسیاری از محققان، در تحلیل رفتاری بنیامین نتانیاهو، وی را فردی که در بلاتکلیفی حرف به سر میبرد و اینکه او با تصمیمات دشوار دسته و پنجه نرم میکند، معرفی میکنند.
در جریان طوفان القصی، نتانیاهو در یکی از سخنرانیهای خود در کنست، پارلمان رژیم صهیونیستی، عنوان کرد که تا پایان به راه خود ادامه خواهیم داد. او بر اقدامات جدی و اساسی تا برچیده شدن تمام قابلیتهای نظامی حماس و همچنین پایان حکومت حماس بر غزه تأکید دارد. دولت نتانیاهو، متکی به حمایت احزاب راست افراطی است که از اخراج گسترده مردم غزه از نوار غزه حمایت میکنند. اگر او از ایجاد دولت فلسطینی و راه حل دو دولتی حمایت میکرد، ائتلاف از هم فرو میپاشید. در روایت اسرائیلی از بحران غزه، خروج اسرائیل از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ اشتباه محض بود؛ و این خروج منجر به پناهگاهی امن توسط حماس و آموزش و برنامه ریزی برای حملات علیه اسرائیل شده است.
خروج اسرائیل از حماس منجر به تقویت حماس و حقانیت آنها خواهد شد. در سرزمینهای اشغالی نیز بعد از طوفان الاقصی، از راه حل دو دولتی حمایت نمیکنند. بر اساس گزارش تحقیقت پیو، حمایت از راه حل دو دولتی در میان فلسطینیها کاهش یافته است. قبل از حمله حماس، تنها ۳۵ درصد از اسرائیلیها فکر میکردند که میان اسرائیل و فلسطینیها میتواند یک همزیستی مسالمت آمیز وجود داشته باشد. حتی اگر نتانیاهو از قدرت ساقط شود، این مخالفت ممکن است باقی بماند. در طرف فلسطینیها نیز ۵۷ درصد از ساکنان نوار غزه و ۸۲ درصد از فلسطینیان کرانه باختری با حمله حماس موافقت کردهاند؛ و این موضوع در حال افزایش است (Dettmer,۲۰۲۳)
هر چند یکسری مخالفتهای نسبت به اقدامات حماس توسط دولت خودگردان به رهبری محمود عباس دیده میشود، اما جهاد اسلامی و حماس به هیچ عنوان حاضر به عقب نشینی از مواضع خود نیستند و تنها راه حل را در مقاومت میبینند. آنها با دادن تلفات زیاد و خرابیهای زیاد نمیخواهند سر میز مذاکرهای بنشینند که دیگر چیزی برای ازدست دادن ندارند و از سال ۲۰۰۸ با این وضعیت مواجه بودند و شاید به طور عامیانه بتوان گفت که آنها این بار، «مرگ یک بار و شیون هم یک بار» را انتخاب کردهاند. نظر سنجیها نیز از حمایت نسبی از اقدامات حماس و مقاومت انها حکایت دارد.
سطح منطقهای به عنوان یکی از حوزههای تحلیل برای مسایل منطقهای توسط نظریه پردازان مجموعه امنیت منطقهای به سه سطح دیگر افزوده شده است. در این سطح بر الگوی روابط کشور با کشور و نوع روابط میان کشورها در درون یک مجموعه امنیتی منطقهای تاکید میشود. روابط میان کشورها در یک مجموعه امنیت منطقهای، میتواند شامل طیف گستردهای، از همکاری نزدیک گرفته تا منازعه شدید و جنگ را در برگیرد. در مجموعه امنیت منطقهای خاورمیانه پس از طوفان الاقصی، در یک طیف محور اتحاد شامل ایران، سوریه، حزب الله لبنان، مقاومت عراق، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله یمن، قرار دارد که به محور مقاومت معروف گشتهاند. آنها در تقابل با طیف دیگر یعنی اسرائیل، آمریکا، اتحادیه اروپا و انگلستان قرار گرفتهاند.
میان ایران و یاران نیابتیاش، با اسرائیل و متحدان غربی اش یک درگیری و منازعه مستقیم درگرفته است. با ادامه بحران، یک بن بست میان این طرفها در گرفته است و این موضوع تنشها را افزایش داده است با وضعیت خاورمیانهای که به اعتقاد بسیاری از ناظران، از قبل آنارشیکتر شده است، در چنین فضایی ارائه یک راه حل برای خروج از بن بست بسیار مشکل به نظر میرسد.
سایر بازیگران از جمله برخی کشورهای عربی و ترکیه، تمایل ندارند که روابط تجاری خود را با اسرائیل به خطر اندازند. همچنین برخی از کشورها از جمله عربستان، امارات متحده عربی، مصر بی تمایل نیستند که حماس ضعیف شود و یکی از بازوان اصلی قدرت ایران در غرب آسیا فروپاشد و توازن جدیدی در منطقه حاکم شود.
طوفان الاقصی واقعیت زیادی هم در منطقه غرب آسیا و همچنی حوزه دریای سرخ موجب شده است. در سطح منطقهای، اولین واکنش شدید نظامی در داخل اسرائیل از زمان تأسییس این رژیم بوده است. این حمله هم توسط یک گروه مسلح و شبه نظامی انجام گرفت که از سال ۲۰۰۸ در محاصره شدید به سر میبرده است. بر این اساس، به عنوان بزرگترین شکست اطلاعاتی و نظامی برای اسرائیل محسوب میشود. در سطح منطقهای که بسیاری از بازیگران و تحلیلگران انتظار عادی سازی و همگرایی اعراب و اسرائیل را میکشیدند، این حمله خط بطلانی بر آن کشید و یا حداقل آن را به تأخیر انداخت. واقعیتهای منطقهای همچنین، از توازن جدیدی از قدرت در منطقه حکایت دارد.
نکته بسیار مهم دیگری که در اینجا بایستی به آن توجه نمود، ایجاد یک جبهه جدید علیه رژیم و آن هم از طرف یمن، یعنی انصارالله و در حوزه دریای سرخ است. با تحرکات جدی حوثیها نسبت به عبور کشتیهای تجاری به مقصد اسرائیل، نه تنها جبهه جدید دیگری علیه این رژیم گشوده شد، بلکه حلقه محاصره و معمای امنیتی دیگری را پیش روی اسرائیل و متحدانش گشود. در کنار این نبایستی از تحرکات مقاومت اسلامی در عراق که این بار با موشکهای بالستیک به سراغ پایگاهای آمریکا در عراق، سوریه رفته و حتی خاک اسرائیل را هدف قرار داده است، غافل شد. با توجه به این واقعیت، میتوان اذعان داشت که در سطح منطقهای با تحرکات بازیگران جدید، واقعیتهای میدانی جدید، تبادل آتش میان همه گروهها، حمله ائتلاف به مواضع یمن و در مقابل انصارالله به مواضع این گروه، و پافشاری هر کدام از این گروهها بر مواضع خود، طبیعی است که حل و فصل مناقشه بعید به نظر برسد.
کما اینکه، هر گونه عقب نشینی اسرائیل به منزله پیروزی دیگر برای جبهه مقاومت محسوب خواهد شد. طبیعی است در چنین شرایطی، رسیدن به راه حلی برای خاتمه دادن به جنگ بسیار دشوار باشد.
در این سطح، نظام بینالملل به مثابه یک کل واحد که تعاملات همه بازیگران بینالمللی را در برمیگیرد، به عنوان واحد تحلیل و عامل تعیین کننده روابط بینالملل تلقی و تحلیل میشود. در این سطح، اتحادها و ائتلافهای بینالمللی، توزیع قدرت میان کشورها، بلوک بندیهای بینالمللی عامل تعیین کننده نتایج بینالمللی مورد تأکید قرار میگیرد. یکی از مباحثی که در طول بحران غزه به آن پرداخته میشود، سیاستها و رویکرد روسیه و چین است. مواضع و دیگاه ایالات متحده و هم پیمانانش ازجمله انگلیس و فرانسه مشخص است. آنها از طریق کمک و تأمین جنگ افزار، کمک به توزیع مجدد قدرت و ارتقای امنیت و قدرت اسرائیل، نقش بسیار مهمی در ناأمنی و پویشهای مربوط به در منطقه بازی کردهاند. مداخلات و رقابت قدرتهای بزرگ در جهت حفظ و تقویت پویشهای منطقهای و فرسایشی شدن بحران نقش تعیین کنندهای داشته است.
اما بحران غزه از منظر برخی از تحلیلگران به مثابه برد روسیه و حتی چین محسوب میشود. روسیه که با حمله به اوکراین از سال ۲۰۲۲ با تحریمهای شدیدی از طرف غرب مواجه شده است، با طوفان القصی و واکنش شدید رژیم صهیونیستی نسبت به آن، تا حدی توانسته است توجهات را از اوکراین دور کند. از سوی دیگر چین نیز که خود را رقیب اصلی آمریکا در نظم بینالمللی و چالش اساسی برای هژمونی آمریکا محسوب میکند، بدش نمیآید که آمریکا و اتحادیه اروپا درگیر بحرانی دیگر شوند و هزینههای زیادی را متحمل شوند.
در سطح بینالمللی، ما با نظام بینالملل چند قطبی مواجه هستیم و در عصری زندگی میکنیم که به عنوان عصر رقابت قدرتهای بزرگ شناخته میشود، در چنین نظامی به اعتقاد بسیاری از نظریه پردازان روابط بینالملل حل و فصل بحران دشوارتر خواهد بود. به نظر میرسد، ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای عربی، بیمیل به طولانی شدن بحران و حساسیت افکار عمومی نسبت به این بحران، نباشند. آمریکا و این اواخر اروپا به شدت بر راه حل دو دولتی تأکید میکنند. شاید در وهله اول این طور به نظر برسد که اینها نمایشی ظاهری است، اما به باور نگارنده شاید بتوان این استراتژی ایالات متحده در نظر گرفت که با طولانی شدن بحران، بتواند حزب لیکود و در رأس آنها نتانیاهو را تحت فشار قرار داده تا بر راه حل دو دولتی تن دهد.
بحران غزه طولانیترین و مهمترین بحرانی است که اسرائیل از زمان تشکیل خود با آن مواجه شده است. در تمامی این مدت، همواره زمان و مدت جنگها کوتاه بوده است، اما این بار بسیار طولانی شده است و کما اینکه حجم و وسعت و میدان درگیری نیز افزایش یافته است. میزان تلفات و خساراتها برای دو طرف برای حماس و جهاد اسلامی (خرابیها و تلفات انسانی) و برای اسرائیل به لحاظ ضعف اطلاعاتی، کاهش مشروعیت و حساسیت افکار عمومی، شدید بوده است.
با توجه به این در سه سطح خرد، میانی و کلان و همچنین منطقهای میتوان اذعان داشت که با توجه به اصرار و جهانبینیهای متعارض دو طرف فلسطینی و حزب لیکود و در رأس آنها نتانیاهو، حل و فصل بحران بسیار دشوار به نظر برسد. به نظر میرسد که ابتدا سطح خرد و بعد منطقهای بیش از سایر سطوح در طولانی شدن این بحران و نبود چشم اندازی روشن برای حل و فصل و حداقل خاتمه دادن به بحران انسانی غزه، مؤثر بوده است.
*عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت