روز بازی ایران و قطر در نیمه نهایی، بیرون ورزشگاه الثمامه غوغایی به پا بود. هزاران ایرانی که از صبح آن روز مقابل سفارت یا هتل مسئولان تیم ملی به دنبال بلیت بودند، همه ناامیدانه خود را به ورزشگاه رسانده از این و آن بلیت میخواستند. از خبرنگاران، از مشوقان تیم ملی و از هر کدام از مسئولان فدراسیون که اتفاقی آنها را میدیدند.
متاسفانه بلیت خیلی کمی به ایرانیها اختصاص داده شد، قطریها به خیال خود میخواستند جو ورزشگاه را در اختیار داشته باشند، اما زهی خیال باطل! زمانی که بازی شروع شد، نیم بیشتر صندلیهای ورزشگاه خالی بود که تازه از دقیقه ۶۰ به بعد پر شد.
جمعیت کثیری که توسط قطریها به ورزشگاه دعوت شده بودند، حوصله تشویق نداشتند و زحمت آنها را بلندگوها با نوارهای از پیش ضبط شده میکشیدند! آن همه عاشق فوتبال بیرون و عدهای که هیچ از فوتبال نمیدانستند، روی صندلی.
این بازی اگر یک برنده داشت، هواداران ایران بودند. آنها که با جمعیت بسیار کم تنها در سه نقطه از ورزشگاه، دور از یکدیگر مستقر، اما در طول ۹۰ دقیقه چنان سر و صدایی به پا کردند که انگار کل ورزشگاه طرفداران ایران بودند! مردم ۹۰ دقیقه تیم ملی را تشویق کردند و با حنجره به جنگ بلندگو رفتند، اما متاسفانه ناراحت از ورزشگاه خارج شدند...
این بازی و این جام برای ما تمام شد، اما درسهای زیاد آن باید مورد بررسی قرار گیرد. اینکه ما در AFC هیچ نفوذی نداریم و دلمان به عناوین بدون قدرت و اختیار خوش است! ما حتی توان تغییر ورزشگاه بازی با سوریه را نداشتیم و در بازی در ورزشگاه بزرگتر هم نتوانستیم برای مردم بلیت تهیه کنیم...
البته قطریها حق داشتند از امتیاز میزبانی استفاده کنند، اما ما چه؟ ما هم باید برای حقمان میجنگیدیم یا نه؟ وقتی کمتر از هزار نفر ایرانی آنطور ورزشگاه را روی سرشان گذاشته بودند، چرا نباید برای تعداد بیشتر این افراد مبارزه کرد؟
این درست که تیم ما درون زمین و بدون مسائل حاشیهای باخت، اما به هر حال جو ورزشگاه یکی از المانهای موثر در نتیجه در همه جای دنیاست. اگر غیر از این بود اصلاً میزبانی و میهمانی مهم نبود! همه دنیا کار میکنند، چه درون و چه بیرون زمین، اما ما کماکان ایستاده و تماشا میکنیم...
منبع: خبرورزشی