روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی به فاصله میان حضور دین و معنویت در جامعه با امور ظاهری مثل مهمانی ۱۰کیلومتری خیابانی، راهپیمائی اربعین پرداخته است.
این روزنامه مینویسد: انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر این انقلاب، تکبُعدی نبودند. از همان آغاز نهضت به رهبری امام خمینی و البته بعدها در مراحل مختلف شکلگیری اندامهای حکمرانی جدید، بارها اعلام شد که اسلام به هر دو جنبه مادی و معنوی زندگی مردم نظر دارد.
بر همین اساس، رفاه، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، نفی استبداد و استعمار و تأمین معنویت، محورهای اصلی مورد نظر نظام جمهوری اسلامی بودند. اینها گمشدههای مردم در دوران قبل از انقلاب بودند و مردم ایران برای طرد استبداد، استعمار، بیعدالتی، اختناق، برقرار نمودن عدالت و رسیدن به رفاه و معنویت به صحنه آمدند.
فاصله طبقاتی، اشرافیگری یک اقلیت زیادهخواه، قبضه کردن قدرت حکمرانی توسط یک قشر خاص، سرکوب کردن مردم محروم و اقشار ضعیف در تمام عرصهها، مبارزه با دین و معنویت، ترویج فساد اخلاق، باز کردن راه نفوذ فرهنگهای بیگانه به کشور و سلب آزادیهای مشروع از مردم، از ویژگیهای حکمرانی رژیم پهلوی بودند.
پهلوی اول این اهداف ضدمردمی را با سرنیزه و سرکوب و قتل و زندان و تبعید محقق میکرد و پهلوی دوم در کنار این ابزارها از نرمافزارهای موجود آن زمان که بیشتر جنبه تبلیغاتی و ترویج بیبند و باری و غیرتزدائی داشتند نیز استفاده میکرد. با توجه به همین کارنامه سیاه، اما ترکیبی رژیم پهلوی که شامل محرومیتهای مادی و معنوی برای جامعه بود، مردم ایران با هدف دوگانه و ترکیبی تأمین رفاه و رفع تبعیضهای مادی از یکطرف و به دست آوردن آزادیهای مشروع و رسیدن به معنویت که آن را در ارزشها و تعالیم دینی جستجو میکردند از طرف دیگر، قیام کردند و به رهبری امام خمینی انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند و نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کردند.
این نظام هم یک نظام ترکیبی است که در جنبه ظرف بودن کاملا مردمی (جمهوری) و در جنبه محتوا، دینی (اسلامی) است. قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی نیز در اصول متعدد بر ضرورت تأمین رفاه و نیازهای مادی و همینطور آزادیها و نیازهای معنوی مردم تأکید کرده است.
با گذشت نزدیک نیمقرن از تأسیس نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی این نظام، در یک ارزیابی واقعبینانه نمیتوان بر موفقیت حکمرانان برای تحقق اهداف اعلام شده انقلاب و نظام مهر تأیید مطلق زد کمااینکه نمیتوان موفقیتهای نسبی را نیز انکار کرد. در استعمارزدائی و به دست آوردن استقلال کشور موفق بودهایم، اما در تحقق عدالت توفیقی به دست نیاوردهایم. به جای اینکه فقر را شکست بدهیم، این فقر است که ما را شکست داده. نهادهای انقلابی متعددی با شرح وظایف کمک به محرومین تأسیس کردهایم، ولی از یکطرف آمار محرومین را بالاتر بردهایم و از طرف دیگر خود این نهادها را فربهتر کردهایم. قرار بود این نهادها در مدت محدودی به وظایف خود عمل کنند و گزارش عملکرد خود را همراه با اعلام پایان کارشان به ملت بدهند، ولی از روش عملی آنها و سخنان متولیانشان چنین فهمیده میشود که قرار است تا قیامت به کار خود ادامه بدهند و محرومیتها هم به همراه آنها بمانند!
در بخش دین و معنویت هم دلمان را به امور ظاهری از قبیل مهمانی ۱۰ کیلومتری خیابانی، راهپیمائی اربعین، جاماندگان و اعتکافهای دستجمعی خوش کردهایم و از این واقعیت تلخ و آزاردهنده غافل شدهایم که در کلان ماجرا فاصله مردم از دین بیشتر شده است.
نمیتوان منکر حضور دین و معنویت و اخلاق در زندگی بسیاری از مردم شد، ولی باید این واقعیت را هم بپذیریم که این میزان از گرایشهای دینی و معنوی و اخلاقی با آنچه از یک نظام دینی انتظار میرود تناسبی ندارد. به کاهش شدید مشارکت مردم در انتخاباتها نگاه کنید و به این سؤال پاسخ بدهید که علت این ریزش چیست؟ مردم با دین و نظام دینی مشکل ندارند، مشکل آنها با عملکرد حکمرانان است. هنوز هم فرصت برای جبران وجود دارد. راه جبران، بازگشت به قانون اساسی و عمل به آرمانهای اعلام شده توسط امام خمینی است.