انتخاب نوشت: روزنامههای قدیمی روایات قابل توجهی در دل خود دارند که خوانش آنها پس از گذار سالیان دراز، هیجان انگیزتر است. در این گزارش که با تیتر دزدیهای عجیب در آمریکا به تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۱۲ در روزنامه اطلاعات منتشر شده است؛ شرحی کوتاه از دو مورد دزدی در آمریکا را میخوانیم.
متن این گزارش در زیر آمده است:
همانطوریکه اغلب کارهای آمریکائیها عجیب است؛ دزدیهای آنها هم شگفت انگیز میباشد. آن داستان دزیدن طفل کلنل لیند برک را همه بخاطر دارند، این کلنل هوانورد اخیراً از دست دزدهای هموطن خود ناگزیر شده به پاریس مسافرت کند. بی مناسبت نیست ما در اینجا مختصری از دزدیهای عجیب آمریکاییها را شرح دهیم.
یک رشته عملیات مهم دزدان، دزد و اشخاص معینی است. مستر ادوار سالیفان نویسنده اجتماعی در کتابی که اخیرا در باب جرائم آدم دزدی در آمریکا نشر داده مینویسد: عدد جرائم آدم دزدی در سه ساله اخیر بالغ بر ۲۰۰۰ حادثه بوده است، یک سلسله وقایع از همین قبیل رخ داده که ابداً به پایین هم اطلاع داده نشده و به همین جهت در ضمن احصائیه رسمی منظور نگردیده است، اداره پلیس شیکاگو مجموع این حوادث را در ظرف دو سال اخیر بالغ بر دویست واقعه میداند که در مقابل فدیه که داده اند، بالغ بر پانصد هزار دلار است و در سنوات ۱۹۳۰-۱۹۳۱ چهارصد واقعه از این قبیل در ولایات اتفاق افتاده است و اغلب از ترس تهدید به پلیس اطلاع نمیدهند.
موضوع دزدیدن طفل لیند برک، تنها داستان شکفت انگیزی نبوده، چرا که یک نقشه بسیار ماهرانه برای دزدیدن مستر چارلز گیتس دویز مشهور (صاحب نقشه معروف غرامات که به بنفشه داوس مشهور گردید)، نایب رئیس جمهور امریکا وجود داشته، اما او توانست از دست دزدان شیکاگو فرار کند، البته به یک طرز بسیار حیرت انگیزی. همینطور، کرونورو ستاره سینما در سال گذشته به چنگ دزدان گرفتار گردید و بالاخره هم یک نفر شخص مجهولی توانست قوای پلیس را از صحت معلومات خود در باب گرفتاری او اقناع کند.
در سال ۱۹۳۰ دو نفر را به حبس فرستادند، زیرا هر دو نقشه دزدیدن ماری پیکفورد آرتیست مشهور سینما را طرح و میخواستند با اکسید گاو، صورت و چهره او را خراب کنند و همچنین والاس بیری، میدا نیاز ماریون دیویز، بونوکری رونشانرقون، و چارلی چاپلین که همه از آرتیستهای مشهور هستند دچار همین تهدید از طرف دزدان واقع شدند.
واقعۀ دیگری را مستر سلیمان ذکر میکند که خیلی شبیه داستانهای سینما است. در دسامبر ۱۹۳۰ مستر کاروس و زوجه اش که مردی مشهور در کلوپهای ورزش است و بنام مستر ریکی معروف میباشد، او را دزدیده و به منزلش بردند و در اطاق مخصوصی او را جای داده و در را بستند، از پشت در از او سئوال کردند که چک بانک همراه داری یا خیر؟ جواب داد آری، آنگاه زوجه او رادر اطاق دیگر برده، چراغ را خاموش، و رئیس دزدان وارد، و با یک چراغ نور که در دست داشت، به ریکی امر کرد چهار چک بنویسد و دو چک از آنها هر یک به مبلغ ده هزار دلار و چک دیگر هم به مبلغ ۱۰ هزار دلار از او گرفتند و آزادش کردند!