جرج واشنگتن ایران محتملا در سال ۱۸۷۹ متولد شده است (وی دربارهی سنش قدری حقیقتپوشی میکند) مادرش شاهزادهخانمی از سلسلهی قاجار و پدرش مدت سی سال وزیر دارایی ایران بود. محمد مصدق از سال ۱۹۰۶ وارد سیاست شد و به علت مخالفت شدید و لجوجانهاش معمولا مورد بیمهری قرار داشت و در تبعید به سر میبرد.
به گزارش خبرآنلاین، محمد مصدق نخستوزیر ایران در سال ۱۹۵۱ و «مرد سال» بود که شهرزاد را به کار نفت واداشت و چرخهای هرج و مرج را روغن زد و اسید اشکش یکی از دیگر ستونهای امپراتوری عظیمی را درهم فروریخت. فریاد مخالفین را که از روی کینه و حسدی که برای مردم مغربزمین تقریبا غیر قابل درک بود برمیخاست با صدای حزنانگیزش فرو مینشاند... از مبارزهای که مصدق انجام میداد با زور نمیشد جلوگیری کرد. غرب با تمام قدرتی که در سال ۱۹۵۱ داشت در مقابل رهبر گریان و غشی یکی کشور مفلوک نتوانست کاری انجام دهد.
در ژانویهی ۱۹۵۲ برابر با دیماه ۱۳۳۰، عکس دکتر مصدق به عنوان مرد سالِ ۱۹۵۱ روی جلد مجلهی تایم آمریکا منتشر شد؛ در سمت راست تصویرِ دکتر مصدق مشت گرهکردهی ملت ایران از میان دکلهای نفت و در سمت چپ آن مشت گرهکردهی ملت مصر در منطقهی کانال سوئز ترسیم شده بود. متن مقالهی تایم دربارهی دکتر مصدق که روز یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۳۰ در روزنامهی کیهان بازنشر شد به این شرح بود:
روزی از روزها در سرزمینی کوهستانی بین بغداد و دریای خاویار مردی از خانوادهی اشرافی زندگی میکرد. این نجیبزاده پس از یک عمر مبارزه با روش حکومت سرانجام به نخستوزیری رسید و در ظرف چند ماه دنیایی را با گفتار، کردار، شوخیها، اشکها و خشم و غضبش تکان داد.
پشت قیافهی عجیبش مصادر بزرگ صلح یا جنگ، ترقی یا انحطاطی وجود داشت که ممکن بود خیلی از کشورهای دوردست را تحتتاثیر قرار دهد.
روشهای حکومتش نیز عجیب و غریب بود؛ مثلا وقتی تصمیم گرفت استاندارانش را تغییر دهد تکههایی از کاغذ که به روی آنها اسامی استانها نوشته شده بود به داخل جامی انداخت و هر استانداری قدم به جلو گذاشت و استان جدیدی به نامش اصابت کرد. این اصیلزاده را نیز مانند همهی وزیران عدهی کثیری دوستان، مردان متنفذ، وطنپرستان و چاپلوسان احاطه کرده بودند و هریک با پیشنهادی به سوی وی میشتافتند.