باند سرقت موتورسیکلت هستند؛ با توجه به سفارش مشتری، مدل موتور را برای سرقت انتخاب کرده و در یک دقیقه میدزدیدند!
به گزارش فارس، در عرض یک دقیقه موتورسیکلت را بدون سوئیچ روشن کرده و راه میاندازد. اگر موتورسیکلت قفل و بست داشته باشد نهایتاً دو دقیقه طول میکشد تا موتور را راه انداخته و بدزدد؛ اینها گوشهای از مهارت حرفهای جوان ۳۷ سالهای به نام فربد است که در راه سرقت بکار گرفته شده است.
فربد که حالا به جرم سرقت موتورسیکلت توسط مأموران پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شده است قبلاً حرفهاش پارکت و کابینت بود.
میگوید بعد از اینکه با صاحب کارم به مشکل برخوردم و پولم را نداد بعد از چندماه بیکاری، سر از دزدی درآوردم؛ به خصوص اینکه دیگر متاهل شده بودم و خرج هم داشتم.
فربد که به عنوان سارق اصلی یک باند ۵ نفره دستگیر شده در همان حیاط مقر پلیس آگاهی پایتخت جلوی دوربین خبرنگاران مهارت خود را به نمایش میگذارد آن هم با وجودی که دستبند بر دست دارد؛ موتور را در کسری از زمان روشن میکند!
سارق اصلی باند سرقت موتورسیکلتهای پایتخت حدود ۸-۷ ماه است که دزدی میکند آن هم فقط موتورسیکلت از چند مدل گران قیمتش!
به موتورهایی هم که کنار خیابان پارک یا متوقف شدهاند کاری نداشته چرا که به قول خودش معلوم نبود که صاحبش کیست و کجا ایستاده و کی از راه میرسد.
موتورهای مدنظرش را از داخل پارکینگها انتخاب میکرد؛ منتظر میماند وقتی که در پارکینگ باز میشد یا کسی وارد میشد، داخل پارکینگ میرفت و موتورهای گرانقیمت را به سرقت میبرد.
نمیترسی که تصویری توسط دوربینهای مداربسته داخل پارکینگها ذخیره شود؟
فربد میگوید: ماسک و عینک میزدم تا صورتم مشخص نشود، اما، چون سر یکی دو دقیقه سرقت میکردم نگرانی خاصی نداشتم.
متهم اصلی پرونده سرقت موتورسیکلت در عرض۸_۷ ماه سرقت ۲۵ تا ۳۰ دستگاه موتورسیکلت را دزدیده؛ موتورهای سرقتی هم بیشتر آپاچی، ان اس (NS) و... بوده است.
از مالخرش که میپرسم میگوید: همان دفعه اول با او در گمرک آشنا شدم. موتور اول را که سرقت کردم آپاچی بودم ۶-۵ میلیون فروختم.
تا به حال در پارکینگ منازل کسی به تو شک نکن و نپرسید که اینجا چکار میکنی؟
سرش را میخاراند و میگوید چرا چند باری این اتفاق افتاد .. دنبالم هم کردند، اما سریع فرار کردم.
فربد سابقه دار است؛ ۱۰ سال پیش هم دستگیر شده، آن موقع مواد از نوع شیشه مصرف میکرده و به جرم سرقت از انباری ساختمانها و اماکن دستگیر و زندانی شده بود.
توصیه آقای دزد به مالکان موتورسیکلت: GPS نصب کنید و قفل ایموبلایزری بزنید تا از دست سارقان در امان بمانید!
از فربد که در رشته سرقت موتورسیکلت برای خودش اسم و رسمی بهم زده، میپرسم چه توصیهای به مالکان موتورسیکلت دارید تا موتورشان سرقت نشود؟
میگوید: برای موتوری که ۳۰_۲۰ میلیون یا بیشتر قیمت دارد هزینه کرده و جی پی اس نصب کنند؛ قفل ایموبلایزری هم خوبست چرا که خود من به سراغ موتورهای که مجهز به جی پی اس بوده یا قفل ایموبلایزری داشته باشند نمیروم!
از فربد در خصوص نحوه دستگیری اش میپرسم؛ ادامه میدهد: توی ویلا در رامسر خوابیده بودم، صبح حدود ساعت ۷-۶ بود که پلیس ریخت توی ویلا. از سه طبقه پریدم پایین تا فرار کنم، اما نردهها در رفت و من با کمر افتادم زمین و سه مهره کمرم در رفت.... فربد حالا که دستگیر شده پشیمان است؛ بیم این دارد که همسرش ترکش کند و طلاق بگیرد و برود و باز او تنها بماند، چون خواهرش در آلمان سکونت دارد و مادرش هم به نزد او رفته است؛ از پدرش هم خبری ندارد چراکه یک کارتن خواب است... فربد از روزهای گذشته و زندگی خود در ترکیه میگوید و از دلتنگیهایی که در آن سالها برای مادرش داشته و او را از ترکیه به ایران بازگردانده بود.
امیر مالخر اصلی باند سرقت موتورهایی است که فربد سارق آنهاست. این باند با ۵_۴ نفر اعضای اصلی و چند واسطه موتورها را بعد از سرقت از پارکینگ منازل مسکونی در تهران با واسطه یا با وسیله نقلیه به رامسر میفرستادند؛ چراکه امیر در رامسر بود و برای موتورها مشتری داشت؛ مشتریهایی که میدانستند موتورها سرقتی است؛ اما با این حال نوع موتوری را که دوست داشتند به امیر سفارش داده و امیر هم به فربد میگفت. فربد هم آنها را سرقت کرده و به واسطه دو یا چند نفر دیگر به صورت بار زدن توی نیسان یا رانندگی مستقیم به رامسر میبردند.
امیر مالخر این پرونده سابقهدار است، ۱۱ سال حبس کشیده است. این بار هم تازه از زندان خلاص شده بود که به قول خودش کسی او را لو داد و پلیس دوباره دستگیرش کرد.
امیر بدون اندک ذرهای ترس و واهمه با اعتماد به نفس میگوید من فقط سفارشها را تحویل میگرفتم. در سرقتها نقشی نداشتم. واسطهها در ازای دستمزد موتورها سوار موتورها شده و آنها را به رامسر میآوردند و یا اگر موتورها چندتایی بود سوار نیسان کرده و میفرستادند.
از امیر میپرسم در جاده تا به حال پلیس جلوی موتورها را نگرفته که مدارک بخواهد و لو بروید؟
با لبخند میگوید: بچهها از جاده چالوس میآمدند. ایست و بازرسی در کار نبود. چه موتورها را سواره میآوردند و چه به صورت بارزده در نیسان. وقتی هم که موتورها میرسید به متقاضیانش تحویل میدادم. از هر موتور هم ۱۵-۱۰ میلیون کاسبی میکردم.
پلاکشان را عوض میکردی. مدارکشان را چی؟ مدارک جعلی درست میکردی؟
با طمأنینه میگوید نه پلاک را عوض میکردیم و نه مدارک جعل میکردیم. اصلاً کسی کاری نداشت که این موتور برای کیست و مدارکش چیست.
از تعجب دهانم وا میماند؛ از جریان دستگیریهای قبلی میپرسم. میگوید؛ من مالخر بودم. مال را برگرداندم و بعد از دو سال حبس آمدم بیرون.
میپرسم چطور مال را برگرداندی؟ میگوید دفعه قبلی ۲۲ موتور را خرید و فروش کرده بودم. به همه آنهایی که خریده بودند، زنگ زدم گفتم مشکلی پیش آمده، موتورها را باید پس بدهید وپولتان را بگیرید، آنها هم، چون خودشان میدانستند موتور سرقتی است و جریان را فهمیده بودند، قبول کرده و آمدند و پولی که به من داده بودند پس گرفتند و موتورها را گذاشتند و رفتند. من هم موتورها را برگرداندم.
این بار چند موتور را جابجا کردی، میگوید: ۱۸ موتور. میگویم این دفعه هم پول داری که موتورها را پس بدهی و با رد مال آزاد شوی؟
با لبخند میگوید؛ الان که نه، اما کاری ندارد، جورش میکنم.
امیر اولین بار به مدت ۸ سال در زندان بوده است؛ زندان قزلحصار، در بازه زمانی ۸۹ تا ۹۷ آن هم به جرم خرید و فروش مال مسروقه، البته از نوع چک سرقتی و جعلی. یک سال هم به خاطر خرید و فروش یک ماشین سرقتی در زندان تبریز بوده و دو سال هم در زندان تهران بزرگ، اما هیچ کدام از این حبسها تاثیری در او نداشته چرا که خودش میگوید ۱۱ سال زندان کشیدهام، اینقدر کتک خوردهام که دیگر از هیچ چیز نمیترسم.
امیر بادی به غبغب انداخته و با چهرهای جدی میگوید: من خودم میدانستم که چه کار دارم میکنم. آگاهانه وارد این کار شدم و خرید و فروش موتور سروقه کردم. خودم هم میدانم که باید تاوان بدهم. پس چرا خودم را گول بزنم و الکی آسمان به ریسمون ببافم.
امیر این بار ۷ موتور را از فربد گرفته، ۷ موتور را هم دو نفر دیگر از دوستانش که باجناق هستند برایش فرستاده و ۴ موتور را هم واسطه دیگری آورده است، اما همه آنها را فربد دزدیده است.
با هم باجناق هستند. با ناله و زاری میگویند ما نمیدانستیم اموال دزدی است. ما آبروداریم. دفعه اولمان بود. گول خوردیم. امیر از دوستان دورمان است. او به ما گفت بیایید در کار خرید و فروش. ما هم آمدیم.
یکی از باجناقها میگوید: من سه موتور را از شوش به عنوان مزایدهای خریدم. ۱۷ میلیون تومان و به فرد دیگری ۲۰ میلیون تومان فروختم. فقط ۳ تومان سود کردم.
سابقه دستگیری هم ندارد، میگوید: خانم! کار من بسته بندی حبوبات است، اما خب، وقتی درآمد کفاف هزینه را نمیدهد گفتم یک کار دیگر دست و پا کنم تا زندگی را بچرخانم. همین دفعه اول که این موتورها را خریدم و فروختم موتور اولین کارم بود، آن هم به ازای ۳ میلیون تومان که بعدش هم پلیس ریخت توی خانه و دستگیرم کرد.
آن یکی متهم هم میگوید: من فقط واسطه بودم. ۴ موتور را تحویل یک نیسان دادم تا ببرد رامسر. ۴ میلیون تومان هم گرفتم.
میپرسم برای تحویل ۴ موتور ۴ تومان گرفتی، شک نکردی؟ میگوید؛ چرا شک کنم. به من گفته بودند موتورها را جابجا کنی به واسطهاش پول میگیری. الان که خرج همه چیز بالا رفته ۴ میلیون تومان که عددی نیست.
حرفمان تمام نشده، رییس پلیس آگاهی پایتخت سردار کارآگاه علی، ولی پورگودرزی به میان خبرنگاران میآید و از شناسایی و انهدام باند سارقان موتورسیکلت در تهران خبر میدهد.
وی میگوید: با تلاش مأموران معاونت مبارزه با سرقت وسایط نقلیه پلیس آگاهی پایتخت اعضای یک باند پنج نفره سرقت موتور سیکلت شناسایی و با اقدامات اطلاعاتی و فنی دستگیر شدند؛ این افراد موتور سیکلتها را در پارکینگها شناسایی کرده و با تخریب قفل اقدام به سرقت کرده و در ادامه موتورهای سرقتی را در فضای مجازی به فروش میرساندند.
رئیس پلیس آگاهی پایتخت با بیان اینکه تاکنون ۴۰ دستگاه موتور از شهرهای کناری تهران و شمالی کشور کشف و توقیف شده است تصریح کرد: مالباختگان مطمئن باشند که تا آخرین موتور سرقتی شناسایی و با حکم قضایی توقیف و به مالباختگان مسترد میشود.
حرف سردار که تمام میشود متهمان را دستبند به دست به اداره هفتم پلیس آگاهی میبرند برای بررسی بیشتر جزئیات پرونده و شناسایی مالباختگان؛ شاید مالباخته خوششانسی پیدا شود و موتورش را در بین موتورهای سرقتی پیدا کند!