نخستین چیزی که او حتما میخواهد داشتن شریک عاطفیای است که مثل خودش باشد.
به گزارش راهنماتو، برای همین است که وقتی شریک عاطفیاش برخلاف ارزشهای او دست به کاری میزند ـ به خصوص زمانی که این رفتارها مستقیم روی زندگیاش اثر منفی میگذارد ـ او با سکوت کردن این پیام را مخابره نمیکند که برایش مهم نیست.
میخواهید بدانید زنی که برای خودش ارزش قائل است چه چیزهایی را در رابطه تحمل نمیکند؟ با راهنماتو همراه باشید تا به ۱۰ مورد اشاره کنیم.
زنی که میداند همسرش در حال خیانت است هرگز در رابطه نمیماند. او قطعا میداند که هزاران دلیل برای خیانت یک فرد وجود دارد و اگر همسرش تعهد دهد که دیگر هرگز خیانت نمیکند، سعی میکند که او را ببخشد.
اما بخشش در زمینه خیانت فقط و فقط «یکبار» مجاز است. اگر دوباره اتفاق بیفتد، دیگر فرقی نمیکند چقدر عاشق باشد، آن رابطه را ترک نمیکند.
برای زنِ کامل [کامل نه به معنای بینقص]، صداقت به شدت اهمیت دارد. اگر نتواند به وفاداری همسرش اعتماد کند، شخص دیگری را که بتواند به وفاداریاش مطمئن باشد انتخاب میکند. او میداند زندگی با مردی که نمیتواند متعهد بماند، زیستن در جهنم است.
رنگش فرقی ندارد، شما بگو دروغ سفید، قرمز، دروغ کوچک یا بزرگ، دروغ مصلحتی یا بیاهمیت. یک زن کامل هرگز دروغ را از هیچ نوعی برنمیتابد.
او شریکی را ترجیح میدهد که دروغ گفتن برایش سخت باشد، زیرا خودش هم اهل دروغ نیست. او از آن آدمهایی است که برای صداقت اهمیت قائل است و احتمالا صداقت نخستین چیزی است که او در شریک عاطفیاش به دنبالش میگردد.
فقط در این صورت است که سرش را با آرامش روی بالش میگذارد، زیرا میداند که او و شریک عاطفیاش در مورد همه چیز با هم صادق بودهاند.
زنِ کامل بر سر تعهدات خودش میماند و انتظار دارد که شریک عاطفیاش نیز چنین باشد؛ بنابراین اگر با همسرش به توافق برسد که هر ماه مبلغی از درآمدشان را برای تأمین هزینههای تعطیلات سالانه کنار بگذارند، اما همسرش «فراموش» کند که سهمش را بپردازد، او هیچ شرمی از یادآوری این نکته به همسرش ندارد.
اگر همسرش قول بدهد که ساعت ۱۰ شب خانه باشد، اما بعد از نیمهشب به خانه بیاید، او نمیگذارد که موضوع به همین راحتی تمام شود. حتی اگر لازم باشد ساعت ۴ صبح از خواب بلند شوند باید بداند که چرا این بدقولی رخ داده است.
برای زنی که ثبات شخصیتی دارد هر واژهای، به خصوص واژههایی که درباره تعهد و قول هستند، ارزشمند است. او شریکی میخواهد که مثل خودش متعهد و خوشقول باشد.
زنی که شخصیت یکپارچه دارد برای خودش احترام قائل است. او ارزشمندی خودش را میشناسد و هرگز با افرادی که با او ـ یا هر فرد دیگری ـ بدرفتاری میکنند، کنار نمیآید.
برای همین حواسش برای شناسایی هر نشانهای از آزار جمع است. همان لحظه که این نشانهها را شناسایی کند، فرار را بر قرار ترجیح میدهد.
بهرحال چنین زنی تجرد را به بودن در رابطهای پر از اذیت و آزار ترجیح میدهد؛ بنابراین اگر همسرش به او ناسزا بگوید، به راحتی نمیگذرد. اگر شریک عاطفیاش فقط سعی کند دست رویش بلند کند یا به او مشت بزند، آن را نشانه قطعی آزار جسمی در نظر میگیرد. البته اول با آنها صحبت میکند، اما اگر باز چیزی تغییر نکرد، ترجیح میدهد که چمدانش را ببنند و با هر اندازه خاطرهای که جمع کرده، شریک عاطفیاش را ترک کند.
اگر تلاش برای آزار جسمی به واقعیت تبدیل شد قطعا با پلیس تماس میگیرد و گزارش میدهد.
بعضی خانمها ممکن است وقتی شریک عاطفیشان از شکل بدنشان جوک و شوخی میسازند، تظاهر کنند که مهم نیست و با خنده قضیه را تمام کنند. اما زنی که ثبات شخصیت دارد و تکامل پیدا کرده هرگز چنین شوخیهایی را تحمل نمیکند.
او اعتمادبهنفس دارد و نظرات دیگران کمترین تأثیر را روی عزتنفس او دارد، اما شنیدن این جملات او را عصبانی و یا حتی خاموش میکند. این حرفها از نظر او خلاف ارزشها و اصول هستند.
او باور دارد که هیچ فردی حق ندارد دیگری را صرفا به دلیل ظاهر بدنش قضاوت کند و به او حس شرمساری بدهد. به خصوص وقتی خود فرد هیچ کنترل و دخالتی در شکل بدنش نداشته است؛ بنابراین وقتی شریک زندگیاش درباره بدن پرمو یا فرزند چاق همسایه نظر بدهد نیز او مخالفت میکند و حتی آن لحظه که احتمالا با هدف جوک و خنده ساخته شده را به داوری میکشاند و ضدحال میزند.
«اگر با من همبستر نشوی رابطه تمام است.»
«پاتو از گلیمت بیشتر دراز کنی پشیمونت میکنم.»
زنی که به تکامل رسیده است این عبارتها را پرچمهای هشداردهنده قرمز میبیند و قطعا تلاش میکند که دربارهاش با شریک عاطفیاش بحث جدی داشته باشد. او به هیچفردی ـ به خصوص شریک عاطفیاش ـ اجازه نمیدهد که تهدیدآمیز رفتار کند.
تهدید و ارعاب فقط از سمت آدمهای کنترلگر و نامحترم سر میزند و او چنین افرادی را در زندگیاش نمیخواهد.
اگر شریک عاطفی او صرفا به خاطر جنسیت مردانهاش سعی کند که به او برتری اعمال کند، او ابروهایش را بالا میاندازد و میخندد.
زنی که به خودش باور دارد و به ثبات شخصیتی و یکپارچگی شخصیتی رسیده است، فکر نمیکند که جایگاه زن صرفا در آشپزخانه است. او سخنرانیِ طولانیای درباره برابری زن و مرد و احترام گذاشتن به حقوق و نیازهای همدیگر ارائه میدهد تا شریک عاطفیاش بفهمد دیدگاهش نسبت به زنان تا چه اندازه خطرناک و آزاردهنده است.
اما اگر متوجه شود که تغییری در این مرد حاصل نمیشود، خودش را از این رابطه جدا میکند. چرا باید با مردی باقی بماند که اعتقادی به برابری زن و مرد ندارد؟ او خودش را دوست دارد و به نیازهای خودش احترام میگذارد پس شریک عاطفیاش نیز باید چنین باشد.
زنی که ثبات شخصیتی دارد و به تکامل رسیده هرگز برای فریب دیگران دسیسهچینی نمیکند. او برای رسیدن به منافعاش نقشه نمیکشد. از تفرقهاندازی برای برتری یافتن به دیگران استفاده نمیکند. این رفتار در ذات او نیست.
برای همین است که وقتی متوجه میشود که شریک عاطفیاش از تکنیکهای دستکاری استفاده میکند، مکث میکند و درباره این رفتار میاندیشد.
او فکر میکند که آیا میتواند با چنین شخصی زندگی کند؟ اگر شریک عاطفیاش برای کوچکترین چیزها ـ مثل احساس گناه دادن به او بر سر تصمیمگیری درباره تماشای یک برنامه تلویزیونی ـ از این روش استفاده کند، میتواند قضیه را نادیده بگیرد.
اما اگر برای چیزهای بزرگ ـ مثل مظلومنمایی برای پول قرض گرفتن و ... ـ از روشهای دستکاری ذهنی و فریبکاری زیرپوستی استفاده کند، این رفتارها را به روی شریک عاطفیاش میآورد.
اگر احساس کند که دارد به تنهایی بار دو نفر را به دوش میکشد، بار سنگین را زمین میگذارد و با خودش فکر میکند که «چیزی این وسط درست نیست!»
درک میکند که ممکن است مدتی شریک زندگیاش بیکار باشد. اما اگر یکسال و بیشتر از آن گذشته و او به تنهایی دارد خرج یک زندگی را میدهد، یک جای کار میلنگد.
او شریکی میخواهد که بتواند سهماش در زندگی را ـ از تأمین مالی تا انجام کارها خانه ـ ادا کند.
اگر حس کند که نقش شریک عاطفیاش را نیز ایفا میکند، با شریک زندگیاش خیلی جدی صحبت خواهد کرد، زیرا میداند که لیاقتش شریک عاطفی بسیار بالغتری است، نه یک کودک.
زن تکاملیافته استانداردهای بالا دارد، اما در عینِ حال صبور نیز هست. او میداند که یک رابطه خوب برای شکل گرفتن نیاز به تلاش دارد و مستلزم آن است که دو طرف درباره تفاوتها و رفتارهایی که نمیتوانند تحمل کنند با هم گفتگو کنند؛ بنابراین اگر شریک عاطفیاش هر کدام از رفتارهای این فهرست را مرتکب میشود، قبل از تمام کردن سریع رابطه با او درباره این موارد صحبت میکند.
او برای هدایت آنها به شیوهای که دوست دارد با او رفتار شود، صبوری به خرج میدهد. آنها نیز حتما نظرش را میپرسند تا بدانند چگونه میتوانند شریک بهتری برایش باشند.
بهرحال، هیچ دو آدمی بینقص نیستند.اما اگر شریک عاطفیاش همه خطاهایش را دوباره تکرار کرد چه؟ آنها پیش از آنکه حتی فرصت بدهند شریک عاطفیشان بگوید: «قول میدهم تکرار نشود!»، به سمت در خروج میروند!
زن محترمی که دارای یکپارچگی شخصیتی است، چه نوع شریکی را میپسندد:
ساده است: شریک محترم و شریفی که دارای یکپارچگی شخصیتی است. برای چنین زنی محبت کلامی و عشقورزی قشنگ است، اما همه چیز نیست.
مهمترین چیز برای او آن است که همسر یا شریک عاطفیاش شخصیت محکم و بلوغیافتهای داشته باشد و بداند که راه درست رفتار با او (و دیگران) چیست.
ممکن است بگویید این شرایط در مورد همه زنها صدق نمیکند و برخی از زنان به اجبار ـ تأمین مالی یا فرزندان ـ در رابطههای اشتباه میمانند. اگر در وضعیتی هستید که این مقاله به دستتان رسیده و مجاب شده اید آن را بخوانید، شما در زمره زنان عاملی هستید که میتوانید شرایطتان را تغییر دهید! این مقاله برای شماست!