دربی دوم مهر و 9 نفره شدن تیم علی پروین در 30 دقیقه ابتدایی باعث شد فاصله کوتاهی بین گلزنیهای مکرر هاشمی نسب به استقلال رخ دهد. اما او آنقدر حریص و کم طاقت بود که دربی برگشت هشت اسفند، در همان دقیقه هشت باز هم موفق به گلزنی شد و آمار گلهای خود برابر استقلال را به عدد تاریخی چهار رساند.
اما یک شوخی عجیب با وحید قلیج در بهمن 78 و در خلال مرحله گروه جام باشگاههای آسیا، سناریو جدایی یکی از کاریزماتیکترین مدافعان تاریخ ایران را از پرسپولیس آغاز کرد. البته این بازیکن بعدها مدعی شد به جز احمدرضا عابدزاده، تمام بازیکنان در آن شوخی نقش آفرینی کردهاند، اما همه چیز گردن او افتاد و اینگونه پایان مدافع سرزن پرسپولیس در این تیم رقم خورد.
آخر فصل فرا رسید و موعد جدایی: در روز بازی تشریفاتی با فولاد و جشن قهرمانی پرسپولیس، هاشمی نسب پیش از شروع بازی گل خود را به سمت معدود هواداران استقلالی جایگاه هشت پرتاب کرد و تصور کنید خشم علی پروین. البته هاشمی نسب در همان دقایق ابتدایی مصدوم و سراپا غرق خون شده و وقتی با سر بانداژ شده و لباس غرق خون راهی نیمکت بود، علی پروین با اشاره دست و نگاهی غضب آلود، فرمان رفتن هاشمی نسب به مسیر به رختکن را داد و این پایانی خونین برای یکی از محبوبترین بازیکنان تاریخ پرسپولیس بود.
اما هاشمی نسب مرد اول صحنه بود و چه واکنشی بهتر از انتقال به استقلال. در روزهایی که زبان هواداران پرسپولیس از شدت تعجب و خشم بند آمده بود، تصویر سرطلایی در کنار فتح الله زاده حتی صفحه اول روزنامههای سیاسی کشور بود. تصور کنید دو فصل با نام و درخشش یک بازیکن برای حریف کری بخوانید و حالا شاهد درخشش او در لباس همان تیم مقابل باشید.
پس این افسانه به عجیبترین اپیزود خود رسید و رویارویی هاشمی نسب با علی پروین و 60 هزار پرسپولیسی که حتی کلمه خشم و عصبانیت قطعا بیانگر کسری از احساسات و فضای آن روز ورزشگاه آزادی نبود. آن روز زمین و زمان به نفع هاشمی نسب در اواخر بازی روی شاید بزرگترین اشتباه عمر عابدزاده، به راحتی دروازه پرسپولیس را باز کرد و آن حجم از نفرت و عصبانیت بابت آن همه فحاشی و حتی کتک خوردن مادرش در خیابان را خود در قالب فریاد، بغض، گریه و در نهایت بیهوشی در کنار زمین خالی کرد.
احتمالا این پایان دنیا برای هاشمی نسب بود. در دربیهای بعدی هم این شرایط تکرار شد و فحاشی و درگیری، تنها بخش ماندگار در مورد سرطلایی لقب گرفت. این روند حتی در دوران حضور این بازیکن در لباس پاس و ابومسلم و سایپا نیز تکرار شد و هر وقت هاشمی نسب برابر پرسپولیس قرار گرفت، شرایط به همین منوال پیش رفت: فحاشی، توهین و البته تلاش برای انتقام از سمت بازیکن.
اگرچه نزدیک به 15 سال خبری از هاشمی نسب در دربی نبود، اما پیش از هر تقابل دو تیم، باز هم نگاه برنامهها و رسانههای خبری به سمت این بازیکن جلب میشد و حتی وقتی در خانه بود هم خیلی مورد توجه قرار داشت. اما در سالهای اخیر و با حضور این بازیکن در کادر فنی فولاد، دوباره داغ دل و کینه طرفین تازه شد و بخش قابل توجهی از هر جنجال در هر تقابل پرسپولیس و فولاد به همین مهدی هاشمی نسب تعلق داشت.
اینقدر لجباز و یک دنده هست که هنوز هم پاسخ هر توهینی را با رفتاری متقابل بدهد: مثلا بوسه به محل فرود آمدن آن توپی که دروازه پرسپولیس و عابدزاده شد. یاغی هنوز و بعد از بیست سال از تقابل یک نفره با سکوهای پرسپولیسی نمیترسد و انگار دل هاشمی نسب با تیم سابقش هرگز صاف نخواهد شد.
یکی دوسال قبل او با اشاره به دوران حضورش در پرسپولیس مدعی شد داوران پیش از دربی در مورد کارت دادن مماشات میکردند و در واقع با تکرار مکرر لقب "تیم خاص"، دستاوردهای فصول اخیر پرسپولیس را زیر سوال برد و این یعنی دمیدن در آتش این اختلافات دوطرفه.
در جایگاه قضاوت قرار نداریم و هر یک از طرفین برای نفرت و اختلاف با یکدیگر دلایل خاص خودشان را دارند. اما بازگشت هاشمی نسب به صحنه دربی بی تردید یکی از سوژههای مهم بازی پایان هفته خواهد بود. مردی که نامش با خشم، جنجال، انتقام، نفرت و البته عشق عجین شده و بی تردید مهمترین چهره مهمترین بازی تاریخ فوتبال ایران نام دارد. مثل قاتلی که به صحنه جرم بازگشته، بازیکنی که در آن واحد بیشترین حجم ابراز عشق و تنفر را در فوتبال ایران تجربه کرد. کسی که شیرینترین خاطرات هواداران پرسپولیس را رقم زد، حالا دو دهه است دشمن شماره یک آنها لقب گرفته و حالا قطعا نام او پنج شنه از روی سکوهای متعلق به هواداران هر دو تیم، به کرات شنیده خواهد شد.