«کنفوسیوس معلم اخلاق شرق دور، در بین سالهای ۵۵۱-۴۷۵ قبل از میلاد در کشور چین زندگی میکرد. پدر او یک مامور دولتی بود و از این حیث کنفوسیوس بخت آن را داشت که از تحصیلات سنتی در ادبیات، شعر و موسیقی برخوردار شود. کنفوسیوس از همان نوجوانی به مطالعه مناسک و آئینهای فرهنگی کشورش بسیار علاقمند شد و پس از فارغالتحصیلی و استخدام در یک شغل دولتی، دست کم یک دهه از عمر خود را صرف سفر به مناطق مختلف چین و تحقیق و پژوهش در آئینهای سنتی و فرهنگی آن کشور کرد. او پس از بازگشت از این سفر طولانی، نخستین مدرسه اش را برای تعلیم جوانانی آماده برای خدمات دولتی تاسیس کرد. از آنجایی که تفکیک قوا به سبک امروزی در چین آن دوره، معنایی نداشت، معمولا یک مامور دولتی ممکن بود در مناصب بسیار مختلفی به کار مشغول شود از بخش قضایی گرفته تا مامور اداره شهری؛ بنابراین آموزش جوانان و تجهیز آنان به آمادگیهای لازم برای خدمت در طیف وسیعی از مشاغل و مناصب از اهمیت بالایی در نظام آموزشی کنفوسیوس برخوردار بود.
به گزارش انصاف نیوز ،در اینکه آیا کنفوسیوس یک پیامبر بود یا تنها یک معلم اخلاق، اختلاف نظر وجود دارد، اما آنچه روشن است اینکه او خودش را درگیر مسائل دینی و الهی نکرد و تنها بر روی زندگی اخلاقی این جهانی متمرکز شد. فلسفه اخلاقی او، زندگی این جهانی را در بر میگرفت و آموزههایی برای سعادت بشر در این کره خاکی و در روابطش با مردمان داشت. کنفوسیوس باور داشت، بخشی از زندگی که انسان کنترلی بر آن ندارد، را باید رها کرد و بر مسئولیت انسان روی آن بخشی که سرنوشتش در دستان خود اوست باید تمرکز کرد. زندگی مسئولانه و متعهد، یکی از مولفههای اصلی فلسفه کنفوسیوس است.
اگر بخواهیم فلسفه کنفوسیوس را در یک عبارت خلاصه کنیم، میتوانیم آن را آئینی برای هماهنگی و هارمونی بخوانیم. هماهنگی انسان با طبیعت، هماهنگی در روابط بین فردی و حتی هماهنگی در همه زمینههای اقتصادی و سیاسی. فلسفه آموزشی کنفوسیوس هم به تبع اهمیتی که برای هماهنگی قائل بود، به مسئولیت انسان در حفظ و نگهداری این هماهنگی در همه ارکان زندگی میپرداخت.
هدف از آموزش از دیدگاه کنفوسیوس، ترتبیت “انسان شریف” بود. او برای تعریف “انسان شریف” خصوصیاتی را در نظر گرفت که باید از طریق آموزشوپرورش در انسان نهادینه شده و رشد کند. اولین خصوصیت انسان شریف، شجاعت است او شجاعت را در خدمت به حقیقت بدون ترس میدید. از نظر او تربیت باید انسان را در دفاع از حقیقت و خدمت به حقیقت بدون ترس از عواقب آن، آماده کند.
خصیصه دوم در دیدگاه تربیتی او، وفای به عهد بود. قابل اعتماد بودن و ایستادن روی قول و قرار خود و وفای به عهد در مسیر تربیت یک انسان شریف از جایگاه ویژهای برخوردار بود. بدون این خصوصیت، روابط فردی و اجتماعی از هم میپاشد و شک و بیاعتمادی جایگزین اعتماد و وثوق را میگیرد در چنین وضعیتی، جامعه در آستانه فروپاشی و انحطاط قرار میگیرد.
خصیصه سوم، احترام است. احترام به خود و دیگران از دیدگاه کنفوسیس برای حفظ و بقای یک جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است. باید بدانیم که فلسفه کنفوسیوس، به شدت مدافع نظام طبقاتی و سلسه مراتب قدرت در جامعه بود و فلسفه آموزشی او نیز با حفظ و دوام این سیستم هماهنگ شده بود. کنفوسیوس میکوشید این طبقات را از طریق آموزههای اخلاقی و تربیتی خود از طریق حفظ و پاسداشت احترام بین طبقات انسانی، باقی نگه دارد. برای مثال رابطه بین برادر بزرگتر و کوچکتر، زن و شوهر، معلم و شاگرد، حاکمیت و رعیت باید بر اساس احترام متقابل حفظ شود.
خصیصه چهارم “انسان شریف”، عقل و خرد است. کنفوسیوس میپنداشت که برخی از انسانها، به طور فطری دانا و خردمند هستند، اما برای دیگرانی که به اندازه کافی دانا نیستند، خردمندی باید آموزش داده شود؛ بنابراین یکی از پایههای آموزشی او، تعلیم عقل و خرد به دانشآموزان بود.
کنفوسیوس بر مطالعه تاریخ و میراث فردی و جمعی تاکید میکرد. از نظر او بازآموزی و انتقال سینه به سینه مناسک و آئینهای سنتی به نسلهای آینده به عنوان وارثین میزاث تمدن از اهمیت ویژهای برخوردار بود. به نظر کنفوسیوس، حفظ این آئینها سبب نزدیک شدن افراد جامعه به یکدیگر و عامل ثبات و دوام تمدن بود.
همانطور که پیشتر گفته شد او پنج نوع رابطه انسانی را تعریف کرد و برای آنها برنامه تربیتی ارائه نمود: رابطه پدر و فرزند/ رابطه برادر بزرگتر و برادر کوچکتر/ رابطه زن و شوهر/ رابطه بین دو دوست/ و رابطه حاکم و رعیت. شاید دلیل تاکید بیش از حد کنفوسیوس بر حفظ این نظامهای طبقاتی و سلسله مراتب قدرت این باشد که او در زمانه جنگ و کشمکش اجتماعی زندگی میکرد و حفظ و بقای این روابط انسانی و هرم قدرت را عاملی برای بخشیدن انسجام و نظم به جامعه ناامن و بیمار چین میدانست.
ادبیات
شعر
موسیقی
او ادبیات، شعر و موسیقی را در برنامه درسی خود گنجاند و دانشآموزانش را با آنها آشنا کرد. به نظر کنفوسیوس این سه حوزه درسی، برای تربیت “انسان شریف” و انتقال خصوصیتهایی که او با ارزش میپنداشت از اهمیت خاصی برخوردار بود. کنفوسیوس برای هر کدام از این حوزهها، کتابهای مختلفی نوشته و تدوین کرده بود و علاوه بر میراث ادبی چین، خود نیز آثار مهم خویش را برای تدریس برگزیده بود.
به جرئت میتوان کنفوسیوس را تاثیرگذارترین شخصیت در حوزه تعلیم تربیت در شرق دانست که آموزههای او برای بیش از ۲۵ قرن بر روی فرهنگ و باروهای مردم در شرق دور تا آسیای میانه تاثیر گذارده است. تاثیر کنفوسیوس در چین از زمان پیدایشش در قرن چهارم قبل از میلاد در سلسله چائو chao آغاز شد، اما با روی کار آمدن سلسله چین chin در قرن دوم قبل از میلاد، شدیدا از طرف حکومت سرکوب شد، اما پس از آن با ظهور سلسلههان han دوباره اوج گرفت و تا سال ۱۹۱۲ ادامه یافت. بعد از انتقلاب کمونیسیتی در چین، دولتمردان جمهوری خلق چین و در راس آنها مائو تسه تونگ، به شدت با کنفوسیوس مخالفت کردند، اما پس از سالها نتوانستند از نفوذ او بر تفکر مردم چین بکاهند، لذا کمکم آموزههای او را قبول کردند و در برخی موارد به دنبال فصل مشترکی بین دیدگاههای کمونیستی خود و فلسفه کنفوسیسوس میگشتند و سرانجام کنفوسیوس را به عنوان یکی از عناصر فرهنگی در تمدن چین به رسمیت شناختند.
آموزههای کنفوسیوس نه تنها در چین بلکه در ژاپن، کره، ویتنام، سنگاپور و به طور کلی در آسیای میانه نیز گشترش دارد و هنوز بر فرهنگ این جوامع تاثیر گذار است.»