احمد زید آبادی در هم میهن نوشت: در حالیکه نیروی زمینی ارتش اسرائیل به سمت جنوب نوارغزه پیشروی میکند، مقامهای سازمان ملل نسبت به اوجگیری دوبارۀ بحران انسانی در بین غیرنظامیان فلسطینی هشدار میدهند.
در این میان، اما آنچه در دستور کار دیپلماسی آمریکا و متحدان عربش قرار گرفته است، تدوین برنامۀ مشخصی برای «روز بعد» است. منظور از «روز بعد» شرایط نوارغزه پس از پایان جنگ جاری است، شرایطی که آمریکا و متحدانش آن را دوران «پساحماس» هم میدانند.
به همین سبب، هیئتهای بلندپایۀ آمریکایی وارد خاورمیانه شدهاند تا با مقامهای اسرائیلی و سران کشورهای عرب در اینباره رایزنی کنند. افزون بر سفر آنتونی بلینکن، وزیر خارجۀ آمریکا به بیتالمقدس، کاملا هری، س معاون جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا نیز در رأس هیئتی از امارات متحدۀ عربی بازدید کرد. گرچه بهانۀ سفر هریس، شرکت در کنفرانس سازمان ملل دربارۀ تغییرات اقلیمی بود، اما او عمدهوقت خود را صرف رایزنی با سران مصر و اردن و امارات و قطر برای دستیابی به توافقی دربارۀ «روز بعد» در نوارغزه کرد.
کاملا هریس ضمن «سازنده» خواندن مذاکرات خود با رهبران چهارکشور عربی، از تلفات بالای عملیات ارتش اسرائیل در بین غیرنظامیان فلسطینی و وسعت ویرانیها در نوار غزه به تندی انتقاد کرد، اما عملاً بر نوع نظم حاکم بر نوارغزه پس از پایان جنگ متمرکز شد. دولت آمریکا بهطور رسمی اعلام کرده است که به شدت مخالف کوچاندن فلسطینیها از مناطق اشغالی، کوچک کردن مساحت نوارغزه و تداوم اشغال این سرزمین توسط ارتش اسرائیل است. در کنار این، دولت آمریکا خواهان اعادۀ حکمرانی دولت خودگردان فلسطین بر نوار غزه در چارچوب طرح صلح کلانی است که نهایتاً به راهحل دوکشوری منجر شود.
با این حال، آمریکا دولت خودگردان را برای این کار در شرایط کنونی ضعیف میداند و معتقد است که این دولت باید با به اجرا گذاشتن پارهای اصلاحات از جمله کاهش فساد اداری، تضمین آزادی بیان، قطع کمک مالی به خانوادۀ «زندانیان امنیتی در بند اسرائیل»، حذف «ترویج اسرائیلستیزی از متون درسی» از موقعیت لازم برای تقویت و حمایت بینالمللی برخوردار شود.
رهبران کشورهای عرب بهطور سنتی از راهحل دو کشوری و تقویت دولت خودگردانِ تحت رهبری محمود عباس، در هر شرایطی حمایت میکنند، اما آنان نیز مانند مقامهای آمریکایی از نیات بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل دربارۀ ترتیبات نظامی و سیاسی «روز بعد» کاملاً نگران به نظر میرسند.
نتانیاهو طبق رویۀ معمول خود، در مورد «روز بعد» مواضع سلبی بسیاری گرفته، اما هنوز نکتهای ایجابی دربارۀ شرایط نوار غزه در پایان جنگ به زبان نیاورده است.
او در تازهترین موضعگیری خود، تأکید کرده است که ادارۀ نوارغزه را به دولت خودگردان نخواهد سپرد، زیرا از نگاه او، دولت تحت رهبری محمود عباس نیز مانند حماس اصل موجودیت اسرائیل را نپذیرفته و به ترویج «تروریسم» کمک میکند. نتانیاهو در همین زمینه به تأکید گفته است که اجازۀ شکلگیری پیمان اسلوی دوم را نخواهد داد که منظورش از این جمله، مشخصاً مخالفت قاطع با راهحل دوکشوری است.
با این همه، نتانیاهو ضمن اصرار بر «نابودی حماس»، «خلع سلاح کامل نوارغزه»، «آزادسازی اسیران» و «ایجاد ترتیباتی که برای همیشه مانع از تکرار عملیات ۷ اکتبر شود»، از نقشۀ اصلی خود برای آیندۀ نوارغزه پرده برنداشته است. به همین دلیل، بلینکن و معاون امنیت ملی کاملا هریس در سفرشان به بیتالمقدس، نتانیاهو را تحت فشار گذاشتهاند تا نقشههای خود را دربارۀ آیندۀ نوارغزه فاش کند تا بدینترتیب، زمینهای برای بحث دربارۀ نقاط ضعف نقشۀ او و متقاعد کردنش به پذیرش بسط حکمرانی دولت خودگردان به نوار غزه فراهم شود.
نتانیاهو، اما تاکنون از انجام این کار طفره رفته است و همین موضوع، بازار گمانهزنی دربارۀی مقاصد و نیات او را نسبت به نوارغزه در رسانههای اسرائیلی داغ کرده است. ایجاد نواری حائل به عمق یک کیلومتر در داخل مرزهای شمالی و شرقی نوار غزه، تسلط امنیتی اسرائیل بر این باریکه، سپردن امور مدنی این منطقه به یک نهاد نوظهور فلسطینی و یا دولت مصر، از جمله گمانههایی است که در رسانههای اسرائیلی مطرح شده است. گزینههای خطرناکتری مثلِ احیای شهرکهای یهودینشین در نوارغزه و یا راندن فلسطینیها از این منطقه نیز از جانب نیروهای فوق افراطی به میان آمده است.
این در حالی است که منتقدان نتانیاهو در داخل اسرائیل بر این باورند که بدون ارائۀ چشماندازی از یک راهحل نهایی برای مسئلۀ فلسطین، امکان تداوم جنگ بهگونهای که نتانیاهو برای آن نقشه کشیده است، وجود ندارد. نتانیاهو از ادامۀ جنگ تا چهار ماه آینده سخن گفته است، اما منتقدان داخلی او و نیز مقامهای آمریکایی و اروپایی، فرصت اسرائیل برای جنگ را فقط چند هفته میدانند و نظرشان بر این است که جامعۀ جهانی طولانی شدن جنگ را برنمیتابد و بنابراین اسرائیل را برای پایان دادن به آن تحت فشار فزاینده قرار خواهد داد.
در واقع، زیرساختهای نوار غزه و منازل مردم عادی در این منطقه، در حجم و وسعتی ویران شده است که ملک عبدالله، پادشاه اردن به صراحت اعلام کرده است که کشورهای عرب نمیخواهند وارث «کثافت» به جا مانده از عملیات ارتش اسرائیل در آنجا شوند.
گفته میشود، بازسازی بخشهایی از نوارغزه به بیش از ده سال زمان نیاز دارد. با این وضع، مخالفت نتانیاهو با استقرار نیروهای دولت خودگردان در این سرزمین ویرانشده، اصلاً جدی به نظر نمیرسد. در حقیقت این دولت خودگردان است که برای ادارۀ نوارغزه پس از جنگ، شرطِ باز شدن مسیر راهحل دوکشوری را مطرح کرده است.
در واقع، شخص نتانیاهو نیز چه به لحاظ شرایط داخلی اسرائیل و چه به لحاظ محیط منطقهای و بینالمللی در موقعیتی نیست که بخواهد برای آیندۀ نوارغزه و یا کل سرزمینهای فلسطینی نسخه بپیچد.
بهنظر میرسد ابتکار عمل در این مورد، عمدتاً در دست طرفِ آمریکایی باشد که خطوط کلی برنامۀ آینده را ترسیم و نقاط شکنندۀ بحران را مدیریت میکند.
ظاهراً دولت آمریکا مصمم است که پس از جنگ غزه، طرح تشکیل یک کشور غیرنظامی فلسطینی را به کمک کشورهای عرب و چین و اروپا به پیش ببرد. عبدالفتاح مرسی، رئیسجمهور مصر و منصور عباس، رهبر جنبش اسلامی در اسرائیل نیز هر کدام به نوبۀ خود غیرنظامی شدن کشور فلسطینی را مورد تأیید قرار دادهاند.
آنچه، اما همچنان بینهایت بغرنج و پیچیده به نظر میرسد، حدود و ثغور جغرافیایی کشور فلسطین است که دربارۀ آن اتفاق نظر اندکی بین احزاب اسرائیلی از یکسو و کشورهای مختلف جهان از سوی دیگر، وجود دارد. احزاب راست و میانۀ اسرائیل طرح صلح پیشنهادی دونالد ترامپ موسوم به «معاملۀ قرن» را فرمول مطلوب خود در مورد چارچوب کشور فلسطینی میدانند، اما اگر این طرح حداقل به میزان ۲۰درصد به نفع فلسطینیها تغییر نکند، بعید است هیچ طرف عربی حاضر به پذیرش نهایی آن باشد. در این میان نیروهای مخالف راهحل دو کشوری در بین اسرائیلیها و فلسطینیها و کشورهای پیرامون نیز مؤلفۀ قدرتمندی است که روند کار را با چالش بیشتری روبهرو خواهد کرد.