bato-adv
کد خبر: ۶۸۵۷۷۸
نسخه احتمالی واشنگتن برای خروج از بحران غزه چه خواهد بود؟

قمار بایدن با کارت اسراییل؟

قمار بایدن با کارت اسراییل؟
دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن، گفت: ببعد از حمله ۷ اکتبر حماس به اسراییل، بمباران وحشیانه غزه توسط اسراییل و کشتاری که تا به امروز بیش از چهارده هزار و پانصد قربانی برجای گذاشته که بخش عمده‌ای از آن‌ها نیز کودک هستند؛ بعید است مسائل منطقه و حتی روابط میان کشور‌های منطقه بسان گذشته شود. این جنگ غزه سرآغاز تحولات زیادی در آینده خواهد بود و بعید می‌دانم که عوامل تنش زدایی میان ایران و عربستان چندان اثرگذار باشد. امریکا اصولا این محور را نباید در معادلات و محاسباتش لحاظ کند، بلکه باید تلاش کند تا سیاست‌هایش را براساس واقعیت‌های حاکم، اصلاح کند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۱ - ۰۴ آذر ۱۴۰۲

پیش از حمله ۷ اکتبر حماس به اسراییل، دولت بایدن بر مبنای دو گزاره تلاش داشت تا خاورمیانه‌ای باثبات نسبی تعریف کرده و زمینه را جهت خروج امنش از منطقه هموار کند. واشنگتن همزمان تلاش داشت تا با توسل به رایزنی‌هایی ضمنی با مقام‌های ایران پیشرفت برنامه هسته‌ای کشورمان را کنترل کرده و در عین حال، برای عادی‌سازی رابطه اسراییل و عربستان مقدمه‌چینی می‌کرد. اما حمله حماس، معادلات ایالات متحده را برهم ریخت. ناظران بر این باورند که بزرگ‌ترین اشتباه محاسباتی تیم بایدن نادیده انگاشتن نقش و قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران بود.

به گزارش اعتماد، در همین راستا نصرت‌الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن، ضمن اشاره به پیامد‌ها و هزینه‌های جنگ غزه برای اسراییل و امریکا، به چالش‌های واشنگتن جهت ارایه نسخه‌ای تازه پرداخته و همزمان بر این حقیقت تاکید دارد که دستگاه دیپلماسی کشورمان باید خود را برای سناریو‌های احتمالی آماده کرده و توان بازدارندگی ایران را افزایش دهد.

شواهد نشان می‌دهد سیاست راهبردی امریکا در ارتباط با خاورمیانه که حول دو محور توقف برنامه هسته‌ای ایران و عادی‌سازی رابطه اسراییل و عربستان تعریف شده بود، شکست خورده، نسخه احتمالی واشنگتن با لحاظ کردن دو مقوله فوق جهت خروج از بحران چه خواهد بود؟

امریکایی‌ها در ارتباط با تحولات منطقه مخصوصا در پی عملیات ۷ اکتبر دچار گیجی هستند و راهبرد مشخص و انسجام درونی ندارند. اما علاوه بر دو نکته شما موارد دیگری هستند که امریکا فکر می‌کرد حل و فصل شده! لازم است اشاره کنم بایدن در یک وضعیت بدی قرار گرفته است. او نه تنها دلخوشی از نتانیاهو ندارد، بلکه از او عصبانی و کلافه است، اما از سوی دیگر بایدنی که تصور می‌کرد جریان عادی‌سازی روابط اعراب و اسراییل را جلو برده، توافق امنیتی امریکا با عربستان را دارد سر و سامان می‌دهد، مذاکرات با ایران و موضوع هسته‌ای را به جایی رسانده و توپ جنگ روسیه و اوکراین را به زمین اروپا انداخته است، مسیر تجاری هند حیفا را در مقابل یک جاده یک کمربند چین مطرح کرده؛ کریدوری که ابتکار عمل دولت بایدن جهت خنثی کردن فعل و انفعال‌های سیاسی و تجاری چین قلمداد می‌شد و حالا با خیال راحت این چند پرونده را بسته و جلو می‌برد و برای انتخابات آتی به سیاست داخلی می‌پردازد، به یک‌باره این معادلات در ٧ اکتبر به‌هم می‌خورد و خواب بایدن را آ‌شفته می‌سازد که سراسیمه برای جلوگیری از اثرات دومینویی به اسراییل سفر می‌کند بدون آنکه برنامه‌ای داشته باشد یا حتی دستاوردی! شوک وارده موجب می‌شود آقای بلینکن ۵ سفر به منطقه داشته باشد، عدم استقرار و مشخص نبودن سیاست منسجم توسط دولت بایدن مشهود است که این نیز به نوبه خود شرایط را پیچیده‌تر کرده است.

در چنین شرایطی پلن احتمالی دولت بایدن چه خواهد بود؟

به باورم تیم سیاست خارجه بایدن به دنبال این بود که چارچوب سیاست خارجی دموکرات‌ها را به گونه‌ای تنظیم کند که بر اساس موارد برشمرده فوق آن را در یک چمدان قرار داده و در آن را ببندد و با خیال راحت سراغ مسائل داخلی یعنی آمادگی برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو برود. اگرچه سیاست خارجی در انتخابات امریکا وزن بالایی ندارد و مردم این کشور بیشتر بر اساس دغدغه‌های داخلی خود به نامزد‌ها رای می‌دهند. ولی دو موضوع در این میان از اهمیت بسیاری برخوردار است. نخست وضعیت اسراییل و تاثیر اوضاعش بر امریکاست، خواه اوضاع داخلی این رژیم و چند صدایی حاکم بر کابینه بنیامین نتانیاهو و چالش‌های بین‌المللی و منطقه‌ای برای وی و دولت اسراییل برای حمله به غزه باشد. در همین راستا باید گفت که اسراییل به واسطه داشتن لابی قدرتمندی که در امریکا دارد قادر است انتخابات و کارزار ریاست‌جمهوری این کشور را تحت تاثیر خود قرار دهد.

گزاره دوم، مساله ایران و برنامه هسته‌ای کشورمان است، مقوله‌ای که ابعاد بین‌المللی پیدا کرده موضوعی که دلایل خاص خود را دارد و پرداختن بدان نیازمند مقال و مقوله جداگانه‌ای است، چرا که در سطح بین‌المللی ابعاد پیچیده‌ای پیدا کرده و بررسی این گزاره که آیا چنین وضعیتی به نفع ایران هست یا خیر، قابل تامل است. با این همه برنامه هسته‌ای ایران و موضع‌گیری دولت بایدن در ارتباط با آن، مقوله‌ای است که می‌تواند نتایج کارزار ریاست‌جمهوری پیش رو را تحت تاثیر قرار دهد.

ایالات متحده تلاش دارد تا نقش ایران را در بحران غزه برجسته کرده و در این باره ادعا‌هایی را مطرح کرده است، از منظر شما دستگاه دیپلماسی کشورمان برای پایان دادن به ماجراجویی‌های احتمالی دولت بایدن باید از چه سیاست راهبردی پیروی کند؟

تیم دموکرات‌ها یا دولت بعدی در جست‌وجوی برجسته کردن نقش ایران در حمله توفان‌الاقصی هستند. از همین رو تصور می‌کنم در عرصه سیاست خارجی، ایران دوران سختی را پیش رو خواهد داشت، بالاخص اگر در کارزار ریاست‌جمهوری پیش رو چهره‌ای جمهوری‌خواه و در عین حال رادیکال، چون دونالد ترامپ یا نیکی هیلی سکان قدرت را در دست بگیرد. در چنین شرایطی ما باید خودمان را برای تحولات بعد از جنگ غزه آماده کنیم، چرا که جنگ غزه همانند نوک کوه‌یخ است و بخش اعظم آن زیر آب قرار دارد.

مسوولان و کارشناسان حوزه سیاست خارجی کشور باید عنایت ویژه‌ای نسبت به این تصویر تیره و تار تحولات و آینده پیش رو داشته باشند؛ چون با ضربه‌ای که رژیم صهیونیستی در این عملیات خورده و شاکله و هیمنه امنیتی‌اش در هم شکسته است، این بازیگر شاید برای باز تعریف و کسب اعتماد به نفس و ارایه تصویری متفاوت از خود به رویکرد‌های تازه‌ای متوسل شود.

از طرفی دیگر کشور‌های حاشیه جنوب خلیج‌فارس نیز در عمل نشان داده‌اند که به دنبال عادی‌سازی روابط با اسراییل برای ایجاد توازن با ایران هستند. در چنین شرایطی اگر تنش میان تل‌آویو و تهران افزایش یابد، رویا‌های بازیگران حاشیه خلیج فارس نیز از میان خواهد رفت.

در حال حاضر با لحاظ کردن این مقوله که اسراییل، مدعی است که ایران پشت حمله ۷ اکتبر قرار داشته و محور مقاومت و نیرو‌های حامی ایران در منطقه را هدف لفاظی‌های تهدید‌آمیز قرار می‌دهد؛ حزب‌الله و انصارالله را تهدید و لفاظی‌هایش علیه ایران تا تهدید اتمی هم پیش رفته و به نظر می‌رسد عکس‌العمل مناسب رسانه‌ای و دیپلماتیک هم دریافت نکرده است! اگر چه بخش عمده آن جنبه روانی دارد، اما تهران باید خود را برای هر گونه سناریوی احتمالی ادعایی از جانب اسراییل آماده سازد.

از طرفی دیگر، رویکرد ایالات متحده بالاخص در ارتباط با برنامه هسته‌ای ایران بعد از آنکه ترامپ از برجام خارج شد، اجلاس اخیر شورای حکام آژانس انرژی اتمی و گزارش آقای گروسی مدیرکل آن و نتایج مترتب بر آن قابل تامل هستند. از همین رو ما باید نسبت به تحولات کنونی که نطفه تحولات آتی خواهد بود، خیلی حساس باشیم، ضروری است که از همین امروز به اهرم‌ها و سیاست‌های بازدارندگی لازم متوسل شویم، خواه ابزار‌های بازدارندگی سخت یا نرم. اگر قدرت هسته‌ای ایران برای بازدارندگی است نباید تحولات مترتب بر واقعه ۷ اکتبر را دست کم گرفت! در زمینه داخلی انسجام حداکثری ضرورت دارد و نهاد‌های حاکمیتی حساسیت این شرایط را در نظر داشته باشند.

با توجه به همگرایی گروه‌های حامی ایران در منطقه؛ گروه‌هایی، چون حزب‌الله و حماس و تهدید این گروه‌ها برای اسراییل، آیا واشنگتن می‌تواند بدون لحاظ کردن تهران یا توسل ادعایی به قدرت سخت علیه تهران، راهی برای خروج از بن‌بست حاکم بیابد؟

یکی از مشکلات سیاست خارجی امریکا در منطقه عدم توجه به قدرت سخت و نرم‌افزاری و نقش ایران است؛ خواه چنین نقشی موافق و همسو با منافع ایالات متحده باشد یا در تضاد با آن قرار بگیرد، طبیعتا با لحاظ کردن این مقوله، خروج از بن بست حاکم، شرایط بسیار دشوار و در عین حال پیچیده است. در شرایط کنونی ایالات متحده در باب تنش‌های حاکم و نحوه خروج از آن استراتژی مشخص و شفاف و دقیقی ندارد و رویکردش بیش از آنکه نشان از تفکری مشخص باشد، نشات گرفته از سردرگمی و نداشتن اهرم و ابزار لازم برای طراحی و اقدام مناسب است.

در چنین چارچوبی، رویارویی احتمالی ایران و امریکا تا چه اندازه محتمل است؟

آنچه گفته شد، سناریویی بدبینانه بود. اما از منظری دیگر می‌توان گفت که امریکا و ایران شاید بتوانند به فرمولی واحد برای همکاری در مسائل منطقه‌ای و در راستای منافع ملی ایران و کسب اهداف سیاست خارجی‌اش و منافع مردم منطقه دست پیدا کنند. در شرایط کنونی ایالات متحده به همکاری با ایران نیازمند است، ایران هم از طرفی نیاز به همکاری با امریکا دارد تا کمی اوضاع بین‌المللی و مخصوصا اقتصادی‌اش را سامان بدهد. در صورت وقوع چنین تعاملی طبیعتا رقابت‌ها و تنش‌ها در منطقه کاهش یافته و آرامش به خاورمیانه باز می‌گردد. امریکا باید مد نظر داشته باشد که اگر ایران به دنبال گسترش جنگ بود الان بهترین زمان برای استفاده از همه اهرم‌هاست و امریکا باید قدر‌دان این موضع باشد.

کاخ سفید می‌تواند بر فرآیند تنش‌زدایی میان ایران و عربستان جهت خروج از تنش حاکم بر خاورمیانه قمار کند؟

بعد از حمله ۷ اکتبر حماس به اسراییل، بمباران وحشیانه غزه توسط اسراییل و کشتاری که تا به امروز بیش از چهارده هزار و پانصد قربانی برجای گذاشته که بخش عمده‌ای از آن‌ها نیز کودک هستند؛ بعید است مسائل منطقه و حتی روابط میان کشور‌های منطقه بسان گذشته شود. این جنگ غزه سرآغاز تحولات زیادی در آینده خواهد بود و بعید می‌دانم که عوامل تنش زدایی میان ایران و عربستان چندان اثرگذار باشد. امریکا اصولا این محور را نباید در معادلات و محاسباتش لحاظ کند، بلکه باید تلاش کند تا سیاست‌هایش را براساس واقعیت‌های حاکم، اصلاح کند.

با لحاظ کردن سناریوی احتمالی واشنگتن مبنی بر تجهیز ریاض، آیا این سناریو که عربستان رویاروی ایران قرار بگیرد و به فصل تنش با تهران بازگردد، محتمل است؟ اگر عربستان رویاروی ایران قرار بگیرد، درگیر چه پیامد‌های احتمالی خواهد شد؟

من بعید می‌دانم که امریکا خواهان تقابل تهران و ریاض باشد؛ چرا که پیامد‌های نبرد احتمالی به دو کشور ایران و عربستان ختم نخواهد شد و تبعات منطقه‌ای نیز خواهد داشت، زیرا اهرم‌های قدرت و کارت‌های بازی ایران در منطقه فراوان است که البته ایران به دنبال استفاده از آن‌ها نیست؛ ولی اگر به هر دلیلی منافع کشورمان به خطر بیفتد، تهران از همه اهرم‌ها استفاده خواهد کرد که تبعات و خسارات فراوانی برای امریکا دارد و بعید است واشنگتن هزینه‌های چنین ریسکی را بپذیرد، به نظر من ایالات متحده بیشتر به دنبال تحمیل فشار سیاسی و روانی و تبلیغاتی علیه تهران است و در همین چارچوب اعمال تحریم‌ها و فشار اقتصادی بر ایران در اولویت قرار دارد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین