ارگ علیشاه نماد شهر تبریز است؛ نشانهای از قدمت هنر و معماری در این خطه کهن. بنایی با بلندترین محراب جهان اسلام، به یادگار مانده از دوره ایلخانی، که به راحتی آن را نادیده گرفتند و تخریبش کردند. بخشهای مهم این محوطه تاریخی را تخریب و بهجایش این سازه جدید را ساختند. داستان پردرد این سازه تاریخی را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» میبینید.
داستان ارگ علیشاه که آن را ارگ تبریز نامیدهاند، قصه پرغصهای است. از زمان ساخت تا امروز بلاها بر سرش آمده؛ جنگها دیده و ویرانیها از سر گذرانده. از همان زمانی که ساختنش را شروع کردند، اما خرابی نیمهتمامش گذاشت؛ سال ۶۹۷ خورشیدی، وقتی «تاجالدین علیشاه» وزیر سلطان «محمد خدابنده» تصمیم گرفت تا بزرگترین محوطه مذهبی جهان اسلام را بسازد. بنایی به تقلید از طاق کسرای ساسانیان، اما بزرگتر از آن. پس معماران دست به کار ساختش شدند. شرح زیبایی این مسجد را «ابنبطوطه» جهانگرد مراکشی در سفرنامهاش داده:
«صحن آن با سنگهای مرمر فرش گردیده و دیوارها بهوسیله کاشی پوشانده شده و جوی آبی از وسط آن میگذرد و انواع درختان، موها و یاسمین درآن بهعمل آوردند.»
برخی ارگ تبریز را ایوان جنوبی همان مسجد میدانند. اما اینطور نیست، تاکنون نه اثری از آن صحن مرمرین در اطرافش دیده شده و نه از کاشیهایی که در وصفش گفتهاند. با کاوشهای باستانشناسی که در سال ۱۳۵۰ انجام شد، بقایای آثار و نقوش یافت شده نشان داد که مسجد علیشاه در کنار این دیواره عظیم بوده. دقیقا همانجایی که در سال ۱۳۷۶ مصلای تبریز را رویش ساختند و باعث شدند تا شواهد بهجای مانده از آن مسجد عظیم تاریخی برای همیشه از بین برود.
اما این دیوار با محراب بزرگش چیست؟ پژوهشها نشان داده که این سازه، نه بخشی از مسجد که بازمانده مجموعه بزرگ آرامگاهی است. محوطهای با مدرسه و مسجد و آرامگاه که ساختش را آغاز کردند، اما با فرو ریختن سقف و مرگ علیشاه وزیر ناتمام رها شد. این واقعه را در همان دوران «حمدالله مستوفی» نقل کرده:
«خواجه تاجالدین علیشاه در شهر تبریز در خارج محلة نارمیان مسجد جامع بزرگی ساخته از ایوان کسری به مدائن بزرگتر، اما، چون در عمارتش تعجیل کردند، فرود آمد.».
اما این تنها بلایی نیست که بر سرش آمد. وقتی اسفندماه سال ۱۰۱۹ خورشیدی، زلزله بزرگی تبریز را لرزاند، بخش زیادی از مسجد و محوطه آرامگاهی علیشاه هم به خاک افتاد. باقیماندههای این بنا هم سالها بعد جنگ با روسها را تجربه کرد؛ زمانی که عباس میرزا پسر «فتحعلیشاه»، تبریز را برای خط مقدم نبرد با ارتش روس آماده میکرد و کنار این سازه ایلخانی دیوارهایی کشید و کارگاههای ریختهگری برای ساخت سلاح ساخت. از اینجاست که این بنا ارگ نام میگیرد؛ قلعهای با توپهای آماده به جنگ رویش، برای دفاع از شهر.
همین قلعه بعدها جایگاه مشروطهخواهان میشود در جنگ با استبداد محمدعلیشاه قاجار، و چند سال بعدش هم صحنه شکست قوای مشروطه از روس. ارتشی که سال ۱۲۹۰ تبریز را فتح و مشروطهخواهان را بر بالای همین ارگ به دار آویخت. آنها حصار دورتادور شهر را هم منفجر میکنند تا تخریب ساختوسازهای عباسمیرزا در ارگ تبریز آغاز شود.
یادگار زیبای ایلخانی، تا سال ۱۳۱۰ متروک میماند و نهایتا با ثبت ملی آن امیدی تازه برای آرامشش جوانه میزند. اما نه، این امید هم بر باد میرود. ارگ به پارکی تبدیل میشود و همچنان شاهد تخریب بناهای دوره قاجار خود و ساختوسازهای جدید است. تخریبهایی که بعد از انقلاب هم متوقف نمیشود تا بزرگترین فاجعه رخ میدهد؛ سال ۱۳۶۰ بقایای مسجد ایلخانی در کنار ارگ با دینامیت منفجر میشود و مهمترین اثر یافتشده در این محوطه از بین میرود؛ کتیبهای گچکاری از دوره ایلخانی که به خط کوفی روی آن نوشته شده بود: «الصلوه المعراج المؤمن». حدیثی منسوب به پیامبر اسلام درباره مقام والای نماز. کتیبهای که به دلیل ساخت محلی برای نماز نابودش کردند. مکانی که نهایتا سال ۱۳۷۶ آن را ساختند. سازهای به نام مصلی که روی بقایای مسجد تاریخی علیشاه میسازند تا همه امیدها برای به دست آوردن اطلاعات درباره آن اثر ایلخانی را از بین برود.
موضوع به همینجا تمام نمیشود؛ سال ۱۳۹۵ مدیریت مصلی تصمیم میگیرد که باید برای این مصلی، پارکینگی هم بسازد و با همه مخالفتهای میراث فرهنگی، کار ساختوساز را شبانه در محوطه ارگ انجام میدهد. تخریبهایی که سال ۹۶ با فشارهای زیاد کارشناسان میراثفرهنگی و اهالی رسانه متوقف میشود تا بتوان کاوشهای تازهای در محوطه آن انجام داد.
ارگ علیشاه، نماد تبریز است. نشانهای زیبا و باشکوه که دردهای زیادی را از سر گذرانده و انگار قرار نیست همین باقیماندهاش هم بتواند آسوده و بیگزند بماند.