یک استاد دانشگاه تهران از تغییرات شهر پاریس طی دو دهه گذشته درجهت شهری انسان محور و زیستپذیر سخن گفت.
به گزارش اکوایران، حسین آخانی؛ استاد دانشگاه و فعال محیطزیست چند روزی است به پاریس سفر کرده و در کانال تلگرامیاش از تجربههای این شهر در حوزههای مختلف محیط زیست از جمله حمل و نقل پاک، نگهداری از پارک گیاهشناسی و… مینویسد.
او دریکی از مطالبش به مسیرهای ویژه دوچرخه اشاره میکند و خطاب به شهردار تهران میگوید: به این میگویند شهر انسان محور اما متاسفانه شما بیدود را هم تحمل نکردید.
آخانی در این پست تلگرامی با عنوان «راه پاریس در جنگ با آلودگی» نوشته است: «هنوز چند ساعتی از ورود من به پاریس نگذشته که رفتم سر خیابون سر و گوشی آب بدم. اصلا باور کردنی نیست، اگر بخواهیم عرض خیابون را ۱۰ فرض کنیم، فقط ۲ بخش آن، یعنی ۲۰ درصد به ماشینهای شخصی و بقیه به پیاده رو و دوچرخه، دوچرخه و اتوبوس و سهم درختان اختصاص داده شده است. این رویکرد جدید شهرهای اروپاست.
این را برای جناب زاکانی میگویم که اگر باور ندارند از دختر و دامادشان که از سر اجبار در سوییس زندگی میکنند بپرسند، به جناب آقای آقای میری عضو شورای شهر میگویم که با آمدنشان شمشیر را بر تن نحیف دوچرخه پایتخت کشیدند. به سر دبیر تندروی روزنامه همشهری میگویم که با انتشار کاریکاتور دوچرخه سواری آقای حناچی، به یادماندنیترین کاریکاتور و مسخرهترین سوژه را به جای گذاشتند که قطعا در آینده در کتابهای درسی به عنوان شهرنشناسترین روزنامه نگاران، نامشان به نانیکی ثبت میشود.»
او درپست دیگری با عنوان، چگونه درختان را حفظ کنیم؟ به استفاده افراطی از آسفالت اشاره میکند و مینویسد: بقای درختان حاشیه خیابان ها، باغها و پارکهای شهری و سلامت پوشش گیاهی به نفوذ آب و اکسیژن به خاک بستگی دارد. استفاده افراطی از بتن و آسفالت به مرور باعث مرگ میکروارگانیسم و قارچهای همزیست با درختان شده و به مرور درختان را خشک میکند.
آنچه این روزها در فاجعه خشک شدن درختان چنار در تهران، بخصوص در خیابان ولیعصر مشاهده میشود، اتفاق عجیبی نیست. مقصر آن مهندسان، پیمانکاران، مدیران و کارفرمایان نا آشنا با زیستشناسی درختان است که ضمن جلوگیری از نفوذ آب باران به خاک عامل سیلابهای شهری و مانع تقویت آب آبخوانها نیز هستند.
حسین آخانی در یادداشتی هم با عنوان انقلاب سبز در میدان جمهوری پاریس به تغییرات این شهر در جهت زیست پذیرتر شدن پاریس اشاره کرده و نوشته است: «فرانسویها را به انقلابی گریشون میشناسند. بعد از ۳۳ سال که من مجددا به پاریس آمدم، با شهر جدیدی مواجه شدم. تحولاتی که در این مدت در این شهر اتفاق افتاده شبیه یک انقلاب است. بیخود نیست که بزرگترین پیمان اقلیمی جهان در این شهر امضا شده است.
شهردار پاریس با کمک مردم به سرعت شهر را در مسیر یک شهر زیست پذیر، انسان و طبیعت محور تغییر داده است. مردم با انتخاب مجدد خانم آنه هیدالگو (Anne Hidalgo) شهردار طبیعت گرا و دوچرخه سوار، همراهی خود را از سیاستهای خودروزدایی از شهر اعلام کردند.
شهر پر از خطوط دوچرخه است، نه تنها خطوط دوچرخه اختصاصی، بلکه خطوط ویژه اتوبوس هم با دوچرخهها مشترک شده است. دوچرخههای اشتراکی فراوان و بسیار ارزان کل شهر را پر کرده است. خطوط دوچرخه پر از دوچرخه سواران زن و مردی است که کودکان و حتی نوزادان خود را با دوچرخه و سه چرخه در هوای سرد و بارانی پاریس جابجا میکنند. پیاده روها به حدی خوب شده که با کاهش عرض خیابانها، شهر را برای پیاده روها، بخصوص افراد کم توان راحتتر کردهاند. مسیرهای خودروها بسیار تنگ و سخت شده است.
اصلا خودروسواری در این شهر به کاری قبیح و زشت شبیه است. اکثر پارکینگهای کنار خیابانها را جمع کردهاند. به جای پارکینگ، محل شارژ خودروهای برقی زیاد شده است. اگر هم پارکینگی باشه اینقدر گرونه که برای چند ساعت پارک گاهی باید تا ۳۰.۴۰ یورو بدهی و یا خودرو را در پارکینگهای زیر زمینی و دور از دسترس پارک کنی.
محیطهای طبیعی در حال گسترش است. هدف ایجاد کریدورهای طبیعی و بازسازی محیطهای زندگی گیاهان خودرو و جانوران خودزی است. جانور هم سگ و گربه ولگرد نیست. حتی یک سگ و گربه ولگرد در شهر وجود ندارد. جانوران همان موجودات خودزی مانند پرندگان هستند که غذای خود را خود تامین میکنند.
یک اتفاق عجیب کوچک کردن مسیر و فضای خودروها در اطراف میدانهاست. مثلا میدان جمهوری که سمبل انقلاب فرانسه است، دچار یک انقلاب بزرگ شده است. میدانی که تا چند سال پیش محل عبور و مرور خودروها بود، الان محل عبور پیاده روها و دوچرخه سوارهاست.
تحولاتی که من در پاریس دیدم با آنچه در تهران، اراک، اهواز، اصفهان، تبریز و مشهد میگذرد از زمین تا آسمان فرق دارد. رویکرد شهرسازی در دنیایی که گرمایش زمین آن را تهدید میکند، کاهش مصرف انرژی وعدم استفاده از سوختهای فسیلی در حمل و نقل است. محور حمل و نقل پاک هم دوچرخه است که متاسفانه شهرداریهای ما، نه تنها با آن بیگانهاند که گاهی (مانند شهردار فعلی تهران و شورای شهر تهران) با آن در ستیزاند.
شهردارهای ما که تا خرخره در سیاست فرورفته، به دور از دانش در راستای منافع بتنگرایان و مافیای ساخت بزرگراه، خیابان، پل و زیر گذر دنبال چاله کنی برای به هدر دادن منابع مالی شهراند. مدیرانی که ساخت یک باغ گیاهشناسی کوچک در شهر را تحمل نکردند و برجها را بر فراز باغ گیاهشناسی قدیمی عَلُم میکنند؛ در حالی که پارادایم جدید شهرسازی کم کردن خودروها و ساده کردن زندگی جهت کاهش آلودگی و حفظ سلامت مردم است.
بدون اغراق بگویم که من شاهد انقلاب دیگری در فرانسه بودم، در قرن بیست و یکم و از جنس دیگر. انقلابهای جدید در دنیا مدلش عوض شده. در فضای ذهنی مردم ما (چه موافق و چه مخالف دولت) و مسئولین، انقلابیگری تداعی به هم ریختن، درگیری و مرگ بر این و فحش بر آن است.
در دنیایی که کابوس گرمایش کره زمین جان کره زمین را در خطر قرار داده است، آرمان گرایی مفهوم دیگری دارد. امروز مرگ بر آمریکا گفتن، با عمل نکردن به رفتارهای مخرب زندگی آمریکایی قرن بیستم معنی دارد. عمل نکردن به رفتار آمریکایی، یعنی مرگ بر خودرو گفتن و زنده باد دوچرخه است! امروز یک انقلابی باید هدفش هوای پاک باشه، هدفش زندگی باشد، یک انقلابی دو آتیشه، فرقی نمیکنه کدام طرفی، باید شعارش نجات مردم ایران از کابوس آلودگی و ترافیک و رفتارهایی باشد که زندگی را از ما گرفته است.
هدف ما باید حذف مدیران و شهردارانی باشد که صد برابر بدتر از بمب شهرهای ما را آلوده کردهاند و جان ما و فرزندانمان را در معرض خطر قرار دادهاند. ایجاد صنایع آلوده کننده در جهت تامین نیازهای کمپانیهای غربی و چینی، جنایت علیه مردم خودمان است. دشمنان ما امروز کسانی جز آلوده کنندگان هوا نیستند. آنهایی که باران سرب و انواع آلایندهها را بر میلیونها ریه میریزند و زیست ما را چنان سخت کردهاند تا مردم ما یکی یکی از کشور بروند. ما باید این دشمن را بشناسیم و علیهاش انقلاب کنیم، انقلابی سبز، با آرمان آسمانی آبی. ..