سه روز پس از عملیات ۷ اکتبر، ایران حمایت صریح خود را از حمله حماس علیه اسرائیل اعلام کرد. با این حال تهران به سرعت هرگونه دخالت خود را رد و تاکید کرد کسانی که اقدامات فلسطینیها را به بیگانگان نسبت میدهند، مردم فلسطین را درک نمیکنند و آنها را دست کم گرفتهاند.
به گزارش دنیای اقتصاد، سایت war on the rocks که در حوزه استراتژی، دفاع و امور خارجی فعالیت میکند، در تحلیلی به قلم حمید رضا عزیزی عضو مدعو موسسه امور بینالملل و امنیتی آلمان مستقر در برلین و عضو غیرمقیم شورای امور جهانی خاورمیانه در دوحه نوشته: اظهارات مقامات ارشد ایران موضع جمهوری اسلامی را در قبال جنگ غزه در یک ماه گذشته کاملا نشان میدهد: حمایت از «مقاومت» فلسطین در برابر اسرائیل و همزمان تاکید بر خودمختاری حماس و دیگر «جنبشهای مقاومت.» مقامات آمریکایی و اسرائیلی تاکنون هیچ مدرک مشخصی که ایران را مستقیما با این حمله مرتبط کند، نیافتهاند. با این حال، حمایت گسترده نظامی، اقتصادی و سیاسی ایران از حماس به طور گسترده تایید شده است.
در عین حال، مقامات ایرانی به اسرائیل و متحدانش هشدار داده اند که اقدامات آنها در غزه میتواند باعث تشدید تنش شود. در مقابل این پس زمینه، خصومتها بین اسرائیل و حزب الله در امتداد مرز لبنان و همچنین حملات موشکی به بلندیهای جولان اشغالی افزایش یافته است.
در همین حال، شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق، عملیات خود را علیه نیروها و تاسیسات ایالات متحده افزایش دادهاند. در کمتر از یک ماه بین ۱۷ اکتبر تا ۱۳ نوامبر، ۵۲ حمله ثبت شده که تاسیسات آمریکایی را در هر دو کشور عراق و سوریه هدف قرار داده است. سرانجام، حوثیهای یمن مورد حمایت ایران نیز مشارکت خود را در درگیری اعلام کرده و حملات موشکی و پهپادی را به سمت جنوب اسرائیل در دستور کار قرار دادهاند.
درک وخیمتر شدن وضعیت در سراسر محور مقاومت مستلزم درک پویایی درونی آن است. دلایل فزایندهای برای این باور وجود دارد که این محور به یک شبکه اتحاد منسجم تبدیل شده است و اقدامات مستقل را با هماهنگی استراتژیک برای تقویت موضع جمعی اعضا متعادل میکند.
اعضای این محور، یک شبکه فرمان انعطافپذیر ایجاد کردهاند که امکان تخصیص نقش پویا را فراهم میکند. اکنون آنها سعی دارند از این شبکه برای حفظ توان نظامی حماس و در عین حال اجتناب از رویارویی مستقیم با ایالات متحده استفاده کنند. با این حال، یک سوال باز باقی میماند که آیا حتی وجود یک محور منسجم و هماهنگ میتواند این شاهکار پیچیده را مدیریت کند یا خیر.
به طور سنتی، ایران اهمیت انسجام و وحدت در محور مقاومت را برجسته کرده است. نمونه بارز آن فراخوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۲۳ و در دیدار با نمایندگان ارشد حماس برای «اتحاد و هماهنگی بیشتر میان گروههای مقاومت» بود. ایشان بر محوریت مقاومت در غزه تاکید، اما همزمانبرنیاز به تقویت جبهه کرانه باختری تصریح کردند. کانالهای رسانهای و سایتهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به ترسیم احتمال «جنگ چند جانبه» علیه اسرائیل پرداختند.
غزه و کرانه باختری هر دو صحنه اصلی درگیری خواهند بود، در عین حال با حمایت بیشتر از سوی گروههای مورد حمایت ایران در منطقه در ۱۰ سپتامبر و تقریبا یک ماه قبل از حمله حماس، سرلشکر عباس نیلفروشان معاون عملیات سپاه پاسداران، وجود «شبکه فرماندهی و کنترل یکپارچه در جبهه مقاومت» را مورد بحث قرار داد. در حالی که وجود این شبکه به عنوان یک تحول تازه توصیف نمیشد، اما اولین موردی بود که یک مقام نظامی ایران آشکارا خواستار پیشبرد به سمت آنچه «یکپارچهسازی عرصه ها» نامیده میشود، شد.
در گفتمان راهبردی جمهوری اسلامی و متحدانش، این راهبرد به کمپین اقدامات تدارکاتی و هماهنگ برای مبارزه با اسرائیل با برجسته کردن ظرفیت واکنش چند جبههای ایران اشاره دارد. هدف آن مقابله با «کمپین بین جنگ ها» توسط اسرائیل است و تحتتاثیر جنگ سیف القدس در سال ۲۰۲۱ قرار دارد. این کمپین چهار جبهه اصلی را پیشبینی میکند: نوار غزه (جبهه جنوبی)، کرانه باختری (جبهه مرکزی نزدیک شهرهای بزرگ اسرائیل)، جنوب لبنان (جبهه شمالی) لنگر انداخته شده توسط حزب الله و بلندیهای جولان (جبهه شرقی و شمال شرقی) که همچنین توسط حزب الله اداره میشود.
از منظر کارشناسان نظامی و تحلیلگران امنیتی ایران، آخرین درگیری در غزه آزمونی را برای یکپارچهسازی نقشهها ارائه کرد. برای این تلاش، محور، «اتاق عملیات مشترک» است که پس از ترور سردار قاسم سلیمانی ایجاد شد. سردار سلیمانی کنترل همهجانبهای بر محور مقاومت در یک مجموعه سلسله مراتبی روشن اعمال کرد. ترور ایشان در ابتدا منجر به عدمتمرکز در این محور شد. اما برای اطمینان از تداوم هماهنگی، نیروی قدس با همکاری حزب الله به تدریج یک اتاق عملیات مشترک ایجاد کرد.
رویدادهای بعدی بر عملکرد تقویت شده حزبالله در جذب، آموزش و فرماندهی شبهنظامیان مورد حمایت ایران در سوریه و همچنین نقش برجسته سید حسن نصرالله در میانجیگری در میان جناحهای مختلف شیعه در عراق تاکید کرد. این امر موقعیت محوری او را در هدایت عملیاتهای محور مقاومت تقویت کرد.
برخی حتی مدعیاند که نفوذ سید حسن نصرالله ممکن است در شرایط کنونی نفوذ دیگران را تحتالشعاع قرار دهد. این اتاق عملیات مشترک از سه رده عملیاتی تشکیل شده است. سرزمینهای فلسطینی، جایی که گروههای فلسطینی مورد حمایت ایران به ویژه حماس و جهاد اسلامی در آن فعالیت میکنند، لایههای اساسی را تشکیل میدهند.
این گروهها هماهنگی خود را از طریق یک رزمایش نظامی در ژانویه ۲۰۲۱ به نام «رکن الشدید» به نمایش گذاشتند. حزب الله رده دوم را تشکیل میدهد که مسوول ارتباط با جناحهای فلسطینی است که این مسوولیت، در کنار وظیفه گستردهتر خود برای مدیریت مشترک کل ساختار تعریف میشود.
رده سوم شامل شبهنظامیان تحت حمایت ایران در سوریه، عراق و یمن است. اطلاعات کمی در مورد ساختار دقیق اتاق عملیات مشترک وجود دارد. با این وجود، گفته میشود که سردار قاآنی و سید حسن نصرالله به طور مشترک این مرکز را مدیریت میکنند که شامل جلسات منظم با نمایندگان جناحهای فلسطینی، عراقی و یمنی است که ایران از آنها حمایت میکند.
در حالی که بیروت محل اصلی جلسات است، هفتههای اخیر گزارشهایی از حضور سردار قاآنی در جلسات هماهنگی در سوریه نیز دیده شده است. در چارچوب وسیعتر ساختار فرماندهی محور مقاومت، حداقل دو اتاق عملیات محلی نیز وجود دارد. یکی بر شبه نظامیان فلسطینی متمرکز است که حماس و جهاد اسلامی در هسته آن قرار دارند. گروه دیگر شامل شبه نظامیان شیعه در عراق است که مجموعا به عنوان «مقاومت اسلامی در عراق» شناخته میشوند و اخیرا مسوولیت حملات به اهداف آمریکایی در عراق و سوریه را بر عهده گرفتند.
اقدامات و پاسخ گروههای مورد حمایت ایران در طول جنگ غزه نشان میدهد که این ساختار در عمل چگونه کار میکند. اتاق مشترک از اصولی مانند بازدارندگی از طریق درگیریهای محدود؛ ابهام در تلافی، اقدامات جمعی در دورههای حساس امنیتی و تخصیص وظایف بر اساس تهدید، تبعیت میکند. با وجود استقلال نسبی عملیاتی، جناحهایی که محور مقاومت را تشکیل میدهند، میتوانند در مواقع اضطراری با استفاده از اصول «ابهام» و «توزیع ریسک» همسو شوند.
این موقعیت استراتژیک از پتانسیل برای گشودن جبهههای نبرد جدید علیه اسرائیل استفاده میکند و در نتیجه قابلیت بازدارندگی شبکه را افزایش میدهد. شبهنظامیان فلسطینی بهویژه حماس و جهاد اسلامی در خط مقدم هستند و مستقیما با اسرائیل میجنگند. برخلاف برخی گمانهزنیهای قبلی، هماهنگی آشکاری بین این گروهها وجود دارد.
در حالی که غزه همچنان میدان نبرد اصلی است، کرانه باختری نیز باید بخشی از این جبهه باشد. با این حال، شبه نظامیان مورد حمایت ایران هنوز نفوذ محدودی در آنجا دارند. از آنجا که ایران از درگیری با اسرائیل بدون داشتن پایگاهی در کرانه باختری محتاط عمل میکند، شواهدی را به این ایده میافزاید که حملات اخیر حماس ممکن است تصمیمی یکجانبه بوده باشد.
از زمان آغاز درگیری، حزب الله لبنان اقدامات سریعی را برای کاهش فشار بر حماس و جهاد اسلامی انجام داده است. در این زمینه، جنوب لبنان و جنوب سوریه به عنوان یک جبهه متحد تحت فرماندهی حزب الله عمل میکنند. حملات موشکی مکرر از این مناطق با هدف منحرف کردن تمرکز اسرائیل به سمت شمال، به دنبال جلوگیری از تلاشهای آن برای هدف قرار دادن حماس در غزه است. رهبر حزب الله، در سخنانی که در ۲ نوامبر ایراد کرد، این استراتژی را توضیح داد و بر نقش این جبهه در حمایت از شبهنظامیان فلسطینی تاکید کرد.
لایه دیگری از استراتژی ایران شامل شبهنظامیان شیعه در عراق، شرق سوریه و یمن است. در حالی که هر دو نهاد گهگاه مستقیما اسرائیل را هدف قرار دادهاند، تلاشهای آنها در درجه اول ایالات متحده را به عنوان دشمن اصلی شناسایی میکند. این موضع از نظر استراتژیک برای بازدارندگی در مقابل ایالات متحده از اقدام تلافی جویانه علیه ایران در صورت درگیری مستقیم با اسرائیل طراحی شده است. بحثها در ایران حول محور پتانسیل اسرائیل برای تحریک تهران به رویارویی مستقیم بوده است.
در چنین سناریویی، این درک وجود دارد که ایالات متحده به طور کامل از اسرائیل حمایت خواهد کرد. برای جمهوری اسلامی، رویارویی با آمریکا یک تهدید وجودی است. به علاوه، اگر حزب الله بخواهد بیش از حد علیه اسرائیل اقدام کند تا به حماس کمک برساند، این احتمال وجود دارد که ایالات متحده مداخله کند. جمهوری اسلامی نسبت به هرگونه اقدام مهم ایالات متحده علیه حزب الله محتاط است، زیرا ممکن است متحد اصلی منطقهای آن را به خطر بیندازد.
به طور خلاصه، هماهنگی با دیگر شبهنظامیان منطقهای برای بازدارندگی ایالات متحده است. ایران امیدوار است با افزایش خطرات برای دخالت آمریکا در منطقه، واشنگتن را وادار کند که اسرائیل را به بازنگری در مواضع خود در قبال حماس سوق دهد. در همین حال، حملات متناوب از سوی گروههایی از عراق و یمن به عنوان یادآوری توانایی آنها برای تشدید اقدامات تبیین میشود.
در نهایت، اظهارات ایران و حزب الله با هدف تقویت این بازدارندگی است. مقامات ایران و حزب الله هر دو بیانیههایی مبنی بر آمادگی برای درگیری با ایالات متحده صادر کردهاند، هرچند ترجیح میدهند از آن اجتناب کنند. نصرالله هشدار داده است که در صورت تشدید درگیریها در غزه، نیروهای دریایی و پایگاههای منطقهای آمریکا ممکن است به هدف تبدیل شوند. در همین حال، تهران آمریکا را «همدست غیرقابل انکار جنایات صهیونیست ها» توصیف کرده و به طور غیرمستقیم به واشنگتن از پیامدهای احتمالی حمایت اش از اسرائیل هشدار داده است.
پیامدهای حمله حماس، توانایی این محور را برای پیوستن به عملیات مستقل با هماهنگی راهبردی نشان داد. این وضعیت محور مقاومت را به یک سازه چند وجهی و قدرتمند تبدیل میکند. از نظر عملیاتی، اتاق عملیات مشترک یا شبکه فرماندهی یکپارچه به طور موثر ساختاری ظریف و چند لایه برای اعضای محور ایجاد کرده است. حتی اگر نقشهای عملیاتی اولیه ایجاد شد، توزیع وظایف روی زمین سیال باقی میماند و با توجه به شرایط در حال تحول و زمان جنگ تنظیم میشود. این نشاندهنده وجود یک مکانیزم بازنگری منسجم برای تصمیمگیری در مورد میزان مداخله برای هر جناح است.
در نهایت، محور مقاومت، خنثی کردن هرگونه دخالت احتمالی ایالات متحده را در اولویت قرار داده است. نتیجه مطلوب برای ایران و متحدانش محدود کردن درگیری به منظور محدودسازی عملیات زمینی اسرائیل و حفظ ظرفیت نظامی حماس خواهد بود. این استراتژی به حفظ ابهام استراتژیک و به چالش کشیدن مداوم اسرائیل در جبهههای مختلف بستگی دارد. حزب الله و تا حدی شرکای عراقی و حوثی در حال حاضر این رویارویی را در اولویت قرار دادهاند.
اما بهرغم موضعگیری آنها، مشخص نیست که حزب الله و سایر جناحهای محوری در صورت متحمل شدن خسارات اساسی به حماس چگونه اقدام خواهند کرد. بازدارندگی یک پیشنهاد مخاطرهآمیز است و بین تهدید به تشدید تنش برای کمک به حماس و اجتناب از درگیری مستقیم با ایالات متحده تضاد وجود دارد.
در حالی که اسرائیل به حملات علیه حماس ادامه میدهد، برخی از اعضای ارشد این گروه انتظارات خود را برای حمایت بیشتر از حزب الله و ایران ابراز میکنند. در ایران صداهایی وجود دارد که درباره کشاندن ایران به جنگ هشدار میدهند. به نظر میرسد حزب الله نیز از کشاندن لبنان به یک جنگ تمام عیار که منجر به واکنشهای داخلی شود، محتاط است. تهران نیز به نوبه خود ممکن است در مورد به خطر انداختن متحد اصلی خود در لبنان از طریق رویارویی مستقیم با ایالات متحده مردد باشد.
در حال حاضر، به نظر میرسد اعضای محور زمان را به سود خود میدانند و پیشبینی میکنند که مخالفت فزاینده جهانی از کارزار اسرائیل در غزه، اسرائیل را برای آتش بس بدون تضعیف کامل حماس تحت فشار قرار دهد. اگر این استراتژی شکست بخورد، محور احتمالا هر گونه تشدید تنش را به صورت تدریجی برنامهریزی و از یک حمله تمام عیار یا اعلام جنگ جامع توسط حزب الله اجتناب میکند. تشدید تنش گام به گام میتواند به اندازهگیری واکنشهای طرف مقابل و در عین حال حفظ گزینه تنظیم مجدد و جلوگیری از یک بحران غیرقابل کنترل کمک کند. اما حتی این رویکرد نیز احتمال یک اشتباه محاسباتی خطرناک را در یک مقطع حساس رد نمیکند.