ماجرای تولید فصل هفتم سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم به بحث داغ رسانهها بدل شده. جدای از رویکردهای مختلف نسبت به تولید فصل هفتم این سریال، آنچه اهمیت دارد این است که تلویزیون بعد از «پایتخت ۶» عملا یکی از مهمترین و پرکارترین کارگردانهایش را از دست داد. سیروس مقدم بعد از حواشی آخرین پایتخت، با تلویزیون قطع همکاری کرد و پروژههایش در شبکه نمایش خانگی هم موفقیتی به دست نیاوردند. مقدم از معدود کارگردانهایی بود که دست کم هرسال یک سریال تولید میکرد و از آنجایی که نبض مخاطبان را در دست داشت، اکثر آثارش مورد توجه قرار میگرفتند و حتی در بازپخش هم با استقبال روبهرو میشدند. به بهانه پررنگ شدن بحث تولید «پایتخت» و احتمال همکاری مجدد مقدم با تلویزیون و همچنین به بهانه بازپخش سریال «چاردیواری» به کارگردانی مقدم از شبکه آیفیلم، مروری داریم بر مهمترین آثار این کارگردان.
به گزارش فیلمنیوز، سیروس مقدم از جمله کارگردانهایی بود که حتی ضعیفترین آثارش هم جزو سریالهای پرمخاطب تلویزیون قلمداد میشدند و از این جهت حضورش اهمیت زیادی برای این رسانه داشت.
«به سوی افتخار» سال ۷۷ با کارگردانی سیروس مقدم و براساس فیلمنامهای از سعید سلطانی تولید شد؛ سریالی که میتوان آن را نقطه شروع سریالسازی با موضوع فوتبال در تلویزیون دانست. سریال درباره یک مربی با اخلاق فوتبال بود که حاضر به باج دادن به مافیای فوتبال نمیشد و به همین دلیل از تیم دسته اولی که هدایتش را برعهده داشت، به یک تیم دسته سوم تبعید شده بود! با این حال تلاش میکرد همین تیم را احیا کند و به اوج برساند. سیروس مقدم تلاش کرده بود در بستر یک داستان پرکشش، نقدی به مافیای فوتبال داشته باشد. شخصیت هادی خضوعی به عنوان محور سریال، یکی از کاراکترهای ماندگار در کارنامه سیروس مقدم و همچنین داریوش ارجمند به حساب میآید. نکته قابل توجه اینکه ارجمند که علاوهبر بازی در نقش اصلی سریال «بهسوی افتخار» بازنویسی نهایی فیلمنامه این مجموعه را هم برعهده داشت.
یکی پرطرفدارترین سریالهای سیروس مقدم در دهه هفتاد، «مسافر» بود؛ سریالی که در ادامه موج ساخت آثاری با محوریت اعتیاد تولید شده بود، اما به لحاظ ساختار و محتوا و همچنین انتخاب بازیگران با هیچیک از آنها قابل مقایسه نبود. سیروس مقدم آن سال برای بالا بردن اعتبار سریالش از ابوالفضل پورعرب، ستاره دهه شصت و هفتاد سینما دعوت به همکاری کرد و حضور پورعرب به یکی از امتیازهای مهم فیلم بدل شد. پانتهآ بهرام قبل از «مسافر»، به عنوان یکی از چهرههای مطرح تئاتر، شناخته شده بود، اما برای مخاطبان سینمایی و تلویزیونی، چهره اشنایی نبود. او سال ۷۰، جایزه اول بازیگری نمایش «مرگ یزدگرد» را گرفته بود و در چند تئاتر دیگر هم موفقیتش را نشان داده بود. مقدم با انتخاب بهرام هم اتفاق مهمی را رقم زد. او در مصاحبهای گفته بود که شخصیت منیژه در مسافر را از روی یکی از دوستانش گرفته و به دلیل شباهت بهرام با او و همچنین بازی قابل قبولش در تئاتر او را انتخاب کرده است. ابوالفضل پورعرب، پانتهآ بهرام و آنا نعمتی سه بازیگر اصلی این سریال بودند و روایت عاشقانه متفاوتی را پیش میبردند. مقدم از همان زمان بهخوبی نبض مخاطب را در دست داشت و میدانست چطور از سوژهای نه چندان جدید، روایتی تازه بیافریند که آنها را جلب کند.
سیروس مقدم در سال ۱۳۸۵ براساس فیلمنامه مسعود بهبهانینیا سریالی ۷۰ قسمتی به اسم «نرگس» ساخت که به عنوان اولین سریال درام شبانه تلویزیون شناخته میشد. پخش شبانه این سریال و درام جذابی که مقدم برای آن در نظر گرفته بود باعث شد میزان استقبال از آن به حدی برسد که تماشای آن به یکی از ضرورتهای زندگی ایرانیها تبدیل شود. داستان سریال درباره دو خواهر به نامهای نرگس و نسرین که خلقوخویی کاملا متفاوت داشتند. نرگس به عنوان شخصیت اصلی سریال، مغز متفکر بود و نسرین مدام سر ناسازگاری داشت. در این بین پای شخصیت منفی شوکت هم به میان میآمد و جدال میان نرگس و شوکت به یکی از جذابیتهای آن تبدیل میشد. سیروس مقدم در طول ساخت سریال با بحران بزرگی روبهرو شد. پوپک گلدره، بازیگری که در ۳۶ قسمت ابتدایی سریال، نقش نرگس را ایفا کرده بود یک مرتبه با حادثهای تلخ از دنیا رفت و سریال مدتی متوقف شد. بعد از آن بود که با تغییر بازیگر، سایر قسمتها با ستاره اسکندری ضبط شد و پیش رفت. این سریال به خاطر بازی زهرا امیرابراهیمی وارد لیست سیاه تلویزیون شد و هیچوقت بازپخش آن روی آنتن نرفت.
بعد از اینکه علیرضا افخمی سریال ماورایی «او یک فرشته بود» را سال ۱۳۸۴ ساخت و بسیار مورد توجه قرار گرفت، سیروس مقدم دو سال بعد برای رمضان ۱۳۸۶ سریال «اغما» را براساس فیلمنامه افخمی کارگردانی کرد. محوریت داستان درباره محک زدن ایمان یک دکتر مغز و اعصاب به نام دکتر پژوهان بود. بعد از مرگ همسرش ایمانش را به خدا از دست داده و با ورود فردی به نام الیاس در زندگیاش کمکم از مسیر همیشگی فاصله میگرفت. یکی از ویژگیهای مهم «اغما» این بود که شیطان را در قالب یک فرد مذهبی به تصویر میکشید؛ مردی به ظاهر مومن با ریش بلند و لباس سراسر سفید که هیچکس نمیتوانست شک کند حتی یک ذره هم به شیطان شباهت داشته باشد. بازی امین تارخ و حامد کمیلی در این سریال بسیار مورد توجه قرار گرفت و با بازدید بسیار زیادی روبهرو شد.
سریال «رستگاران» هم سوژه جذابی داشت و هم به نسبت سایر آثار مقدم، متفاوتتر به نظر میرسید. اولین تجربه فیلمنامهنویسی سعید نعمتالله با این سریال رقم خورد و اولین همکاری مشترک میان مقدم و نعمتالله از همینجا شکل گرفت. داستان سریال درباره دختری بنام خجسته بود که در پی ناپدید شدن شوهرش احمدرضا به تهران میآمد را رد و نشانی از او پیدا کند. رفتهرفته رازهایی پیش رویش فاش میشد که روی شناخت او از همسرش تاثیر میگذاشت. این سریال اول تیر سال ۸۸ درست در بحبوحه اوضاع و شرایط بعد از انتخابات دوره دهم روی آنتن رفت؛ زمانی که خیلیها تلویزیون تماشا نمیکردند و اوضاع نابسامانی در جریان بود. این سریال با اینکه میتوانست به کاری شدیدا پرمخاطب در کارنامه کاری او تبدیل شود، اما به خاطر جو ناآرام آن ایام، آنطور که انتظار میرفت دیده نشد.
بعد از «رستگاران»، مقدم وارد دورهای جدید در عرصه سریالسازی شد؛ دورهای که میشود آن را دوره پرکاری و سلطنت سیروس مقدم در تلویزیون نامید. مقدم در این دوره خودش را از قید سریالسازی در دفاتر مختلف رها کرد و با همسرش الهام غفوری، تیمی جدید و حرفهای به وجود آورد. او در دوره جدید، نظم خاصی به سریالهایش داد و بعد از هر سریال کمدی، یک سریال درام یا حتی تلخ و حادثهای ساخت و این ترتیب را به طور مداوم پی گرفت. یکی از کمدیهای موفق سیروس مقدم در این دوره، «چاردیواری» بود؛ سریالی که فیلمنامهاش را محسن تنابنده و سعید آقاخانی نوشته بودند و حتی در بازپخش هم اثری قابلقبول و موفق به نظر میرسد؛ همکاری میان تنابنده و مقدم بعد از این ادامه پیدا کرد و نهایتا به «پایتخت» رسید. داستان سریال درباره ازدواجی صوری پسری بیکار با دختری متمول بود که با دردسرهای زیادی روبهرو میشد؛ سوژهای شاید در ظاهر تکراری که به خاطر پرداخت موفقش استقبال زیادی به همراه داشت.
سریال «پایتخت» تحولی در زمینه کمدیسازی ایجاد کرد. این سریال با اینکه در دقیقه نود برای نوروز ۱۳۹۰ ساخته شد و به آنتن رسید، بهرغم آن که ستاره نداشت، خوش درخشید و زمینه معرفی و جلب توجه بیش از پیش بازیگرانش را فراهم کرد. میزان استقبال از سریال به جایی رسید که از همان زمان انتظارها برای ساخته شدن ادامه آن بالا رفت. علاوه بر شخصیتهای نقی، ارسطو، هما و باباپنجعلی که در فصل اول بسیار مورد توجه قرار گرفتند، در هر فصل شخصیتهایی به سریال اضافه شد که میتوانستند نماینده گروهی از جامعه باشند. همکاری سیروس مقدم با محسن تنابنده و زندهیاد خشایار الوند در تولید این سریال نتیجه مهمی در پی داشت و «پایتخت» فصل به فصل پختهتر شد و به جایی رسید که در فصل پنجم حداعلای شخصیتپردازی، کارگردانی، بازیگری، فیلمنامه، پروداکشن و … را در آن شاهد بودیم. در وصف موفقیت سریال همین بس که تعداد بازپخشهایش نه تنها دلزدگی ایجاد نکرده که طبق آمار رسمی صداوسیما، همواره درصد بالایی از رضایت را دارد. سیروس مقدم بعد از فصل ششم پایتخت و حواشی که برای آن به وجود آمد، دیگر فعالیتی در تلویزیون نداشت و حالا باید دید با فصل هفتم این سریال باز میگردد یا خیر.
یکی از چالشبرانگیزترین سریالهای سیروس مقدم، «تاثریا» بود که براساس فیلمنامه سعید فرهادی ساخته شد. ماجرا درباره زنی پا به سن گذاشته به اسم ثریا بود که در محله و جلسات قرآن همه رویش حساب میکردند. او به عنوان پرستار به خانه سرهنگی میرفت و بعد هم مخفیانه به اعقد او درمیآمد. مشکلات مالی ثریا با پسر سرهنگ باعث میشد سرهنگ او را تهدید کند که ماجرای عقد را به فرزندانش لو میدهد و نهایتا این مسئله باعث درگیری ثریا و سرهنگ میشد و چادر ثریا زیر پای سرهنگ گیر میکرد و پس از سقوط از پلهها به قتل میرسید. قتل سرهنگ به واسطه چادر ثریا به یکی از چالشهای مهم سریال تبدیل شد و نهایتا به جایی رسید که سریال با سانسورهای زیادی روی آنتن رفت. بازی آزیتا حاجیان و تلاطم روحی و عذاب وجدانی که بسیار موفق به نمایش میگذاشت در کنار روند جذاب درام باعث شد مخاطبان زیادی آن را دنبال کنند.
در «چک برگشتی»، مقدم یک کمدی انتقادی ساخت. ماجرا از این قرار بود که یک نماینده مجلس ساده و بیشیلهپیله، وارد ماجرایی عجیب میشد و همراهیاش با یک شرخر دیدش را نسبت به زندگی عوض میکرد. مقدم اینبار هم سریال کمدیاش را براساس فیلمنامه محسن تنابنده پیش برد و موفقیت دیگری رقم زد. بعد از فیلمنامه قرص و محکم تنابنده، بازی امیر جعفری و هدایت هاشمی کنار هم و تضادهای میان این دو شخصیت کریم و لطیف، از مهمترین دلایل موفقیت سریال بودند. فردی به اسم مشرفی که نماینده مجلس است، مدتی قبل پشت چک یک فرد را به عنوان ضمانت امضا کرده و حالا این چک خرج شده و به دست یک شرخر به اسم لطیف افتاده؛ زندانی که پس از آزادی از زندان هیچ شغل و پولی ندارد و باید ماهی دو سکه به عنوان مهریه به همسر سابقش بدهد. لطیف سراغ مشرفی میآید تا باهم دنبال صاحب چک بروند. این مسائل گره میخورد به ماجرای تبلیغات مشرفی برای ورود به مجلس و موقعیتهای کمدی بامزهای خلق میشود. هدایت هاشمی تا پیش از این سریال، به عنوان بازیگر تئاتر و سینما شناخته میشد و با «چک برگشتی» برای مخاطبان تلویزیونی شناخته شد.
سیروس مقدم سال ۱۳۹۴ سریال پرمخاطب دیگری به نام «میکائیل» براساس فیلمنامه سعید نعمتالله کارگردانی کرد؛ سریالی با محوریت زندگی یک پلیس عاصی با بازی کامبیز دیرباز که ویژگیهای خاص خودش را داشت و معتقد بود در جایی که قلدری و زور و خشونت، آرامش و امنیت را از مردم گرفته است، پلیس نمیتواند با روشهای ملایم و بوروکراتیک و اداری، نظم را برقرار کند. داستان سریال ناکجا آبادی به نام ۶۰ کیلومتر روایت میشد که زور خلافکاران آن زیاد بود و پلیس محلی زورش به آنها نمیرسد. در این شرایط بود که شخصیتی مثل میکائیل میتوانست عرض اندام کند و به عنوان یک قهرمان، دل مخاطبان را به دست بیاورد. گرچه میکائیل نتوانست به اندازه سایر آثار مقدم جایگاهی در کارنامهاش به دست بیاورد، اما در زمان پخش بسیار مورد توجه قرار گرفت.