"یوگش گوپتا" دیپلمات سابق هندی (سفیر سابق هند در دانمارک) و استاد روابط بین الملل دانشگاه دهلی نو، ایران را هژمون جدید منطقه غرب آسیا میداند که هیچ قدرت جهانی حتی آمریکا در نهایت چارهای جز تعامل و همکاری با آن را ندارد.
به گزارش عصرایران، این دپپلمات ارشد هندی با نگارش مقالهای در نشریه "تریبون" نوشت:
جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا که در پایان سپتامبر در اندیشکده شورای آتلانتیک در ایالات متحده سخنرانی میکرد، دستاوردهای دولت جو بایدن در غرب آسیا را فهرست کرد: آتش بس در یمن برقرار بود، حملات شبه نظامیان طرفدار ایران علیه نیروهای آمریکایی در منطقه متوقف شده بود، حضور آمریکا در عراق تثبیت شده بود و غرب آسیا در مقایسه با هر زمان دیگری در دو دهه گذشته، آرامتر از همیشه به نظر میرسید.
اما حملات غافلگیرانه ۷ اکتبر حماس به اسرائیل کمتر از یک ماه پس از این سخنرانی، نشان داد که دولت بایدن و دولت نتانیاهو تا چه اندازه از درک واقعیت میدانی منطقه فاصله دارند. آنها هیچ اطلاعی از فعالیتهای زیرزمینی حماس و دیگر گروههای طرفدار ایران در منطقه نداشتند و ضربهای غافلگیرانه و بی سابقه دریافت کردند.
در سالهای اخیر، ایران با ایجاد یک هلال شیعی قدرت از خلیج فارس تا مدیترانه، به عنوان یک بازیگر مهم در عرصه سیاست و ژئوپلتیک غرب آسیا ظاهر شده است.
دولت حزب بعث عراق تا زمانی که رهبر آن صدام حسین در دسامبر ۲۰۰۶ اعدام شد، سنگری موثر در برابر گسترش نفوذ ایران بود. برای مدتی طولانی، ایالات متحده سیاست دوگانهای را دنبال میکرد که ایران را به دلیل فعالیتهای بی ثبات کننده با ابزارهایی مانند تحریمهای نفتی مجازات میکرد و همزمان برای گفتگو با تهران در مورد موضوعات مهمی مانند توانمندی هستهای ابراز علاقه میکرد.
این سیاست به خوبی جواب داد تا اینکه آمریکا توانست با کمک روسیه و چین فشار قابل توجهی بر ایران اعمال کند و ایران انگیزهای برای بهبود روابط با آمریکا برای رهایی از تحریمها پیدا کرد. (برجام).
اما جنگ اوکراین، که رقابت آمریکا و روسیه را عمیقتر کرد، و تشدید "جنگ سرد" بین ایالات متحده و چین در سالهای اخیر، توانایی آمریکا برای اعمال فشار موثر بر ایران را بهطور چشمگیری تضعیف کرده است، زیرا ایران به رغم تحریمها و فشارهای آمریکا قادر به صادرات نفت خود است؛ و از سوی دیگر روسیه برای جنگ خود در اوکراین نیاز به خرید پهپاد و موشک از ایران دارد. در فضای کنونی هم روسیه و هم چین هیچ علاقهای به کنترل برنامه هستهای ایران یا تغییر رفتار آن در قبال سایر کشورها (عمدتا متحدان ایالات متحده) در غرب آسیا ندارند.
رهبر ایران در یک سخنرانی در نوامبر ۲۰۲۰ اعلام کرد که "آمریکا دیگر قدرت مسلط جهان نیست، در حال ذوب شدن است. آسیا به مرکز قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی تبدیل خواهد شد. ما در آسیا هستیم. "
ایشان در سخنانی دیگر با بیان اینکه ایرانیها نباید از دولتهای غربی انتظار کمک یا تغییر سیاست داشته باشند، گفت، مقامات ما باید با اتکا به توانمندی داخلی به حل مسایل و مشکلات فکر کنند و مذاکرات آینده با غرب باید تنها به موضوع هستهای محدود شود. او برنامه موشکی ایران و سایر تلاشهای نظامی (حمایت از نیروهایی مانند حزبالله) را "دفاعی" توصیف کرد که هدف آن بازدارندگی در برابر دشمنان است.
این که ایران به چین به عنوان شریک آینده سیاسی، اقتصادی، انرژی و امنیتی خود نگاه میکند، زمانی مشخص شد که دو کشور در مارس ۲۰۲۱ قرارداد مشارکت راهبردی ۲۵ ساله را امضا کردند. این قرارداد راهبردی، همکاریهای عمیقتر در صادرات نفت خام، انرژی هستهای غیرنظامی، استفاده از پول ملی برای تجارت و همچنین همکاری در علم و فناوری و امنیت را فراهم میکند.
چین پس از امضای این قرارداد ورود ایران به سازمان همکاری شانگهای و بریکس را تسهیل کرده است. چین همچنین در ماه مارس سال جاری برای عادی سازی روابط دیپلماتیک و تنشزدایی بین ایران و عربستان سعودی میانجیگری کرد.
تحریمهای ایالات متحده بر صادرات نفت ایران، در حالی که به اقتصاد این کشور ضربه میزند، اما نتوانسته شور انقلابی یا گسترش حمایت از گروههای شیعی در بحرین، کویت، عربستان سعودی و سایر کشورها را کاهش دهد.
روحانیت توانسته است اصولگرایان رادیکال را دوباره سازماندهی کند، لیبرالها را به حاشیه براند و با استفاده از دیگر گروههای مورد علاقه اش، قدرت داخلی خود را تحکیم کند.
این کشور تعدادی از نیروهای نزدیک مانند حزبالله لبنان، حوثیها در یمن، حماس و جهاد اسلامی در غزه را در کنار خود دارد، برخی از آنها توانایی ساخت موشکهای بالستیک و انجام حملات پهپادی برای متعادل کردن برتری دشمنانش در سلاحهای متعارف را دارند.
ایران توانست یک جنگ هشت ساله (۱۹۸۰-۱۹۸۸) را با عراق تحمل کند، زمانی که غرب و تقریبا تمام کشورهای عربی از رژیم صدام حسین حمایت کردند و در درگیریهای اخیر توانست از متحدان خود در سوریه و حوثیهای یمن محافظت کند و برای عربستان سعودی مورد حمایت آمریکا دردسرساز شود.
ایران همچنین با حمایت از حماس در نهایت توانست موضوع حاشیهای فلسطین را احیا کرده و در برابر توافقنامه "ابراهیم" بین اسرائیل و عربستان سعودی پیچیدگیهای جدی ایجاد کند و با حمله اخیر حماس و آغاز جنگ در غزه، شبح جدیدی از بیثباتی و تشدید جنگ در منطقه ایجاد شده است.
پس از شکست کارزار "فشار حداکثری" ترامپ، دولت بایدن تلاش کرده است تا روابط خود را با ایران با انجام توافقاتی محدود از طریق قطر بهبود بخشد. یکی از این موارد شامل اجازه دادن به ایران برای صادرات نفت از طریق کاهش اعمال تحریمها بود، به این امید که ایران برنامه غنی سازی اورانیوم خود را به تعویق بیاندازد یا متوقف کند. معامله دیگر آزادی ۵ زندانی با تابعیت آمریکایی توسط ایران در ازای آزادی میلیاردها دلاری بود که در کره جنوبی بلوکه شده بود.
به گفته لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا، ایالات متحده در دولت بایدن تنها ۴ بار علیه نیروهای شبه نظامی نزدیک به ایران اقدام به حمله نظامی کرده است، در حالی که از زمان روی کار آمدن بایدن ۸۳ حمله از سوی گروههای شبه نظامی طرفدار ایران به پایگاههای آمریکایی انجام شده است.
تنش اخیر در منطقه به وضوح نشان میدهد که ایران هیچ قصدی برای پایبندی به توافق فوق ندارد، چون ایران کارتهای بازی زیادی در اختیار دارد تا تضمین کند که جنگ کنونی غزه گسترش نمییابد، زیرا ورود مستقیم آمریکا به این جنگ پیامدهای نامطلوب منطقهای و جهانی گستردهای دارد.
یک پیام مهم برای دولت هند و دیگران این است که با توجه به اهمیت ایران در ژئوپلیتیک نوظهور منطقه غرب آسیا، به هیچ وجه نباید از تقویت روابط خود با ایران منصرف شوند، زیرا خود آمریکا هم (با وجود تمامی اختلافات و تضادهایی که با ایران دارد) در تعامل با تهران تردیدی ندارد.