فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
می خواه و گل افشان کن، از دهر چه میجویی؟
این گفت سحرگه گل، بلبل تو چه میگویی؟
مَسند به گلستان بر، تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی، می نوشی و گل بویی
شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی
تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا، از بهر که میرویی؟
امروز که بازارت، پرجوش خریدار است
دریاب و بنه گنجی، از مایهٔ نیکویی
چون شمعِ نکورویی، در رهگذر باد است
طرفِ هنری بربند، از شمعِ نکورویی
آن طُرِّه که هر جَعدش، صد نافهٔ چین ارزد
خوش بودی اگر بودی، بوییش ز خوشخویی
هر مرغ به دستانی، در گلشنِ شاه آمد
بلبل به نواسازی، حافظ به غزلگویی
شرح لغت: گل افشان: گل ریزان و نثار گل/ شمشاد: به استعاره مراد قامت بلند و رعنا/ غنچه خندان: به استعاره مراد لب و دهن یار
مقصود دلدادگان دوست از زندگانی؛ نوشیدن جرعه یی از شراب معرفت دوست است تا به این واسطه به بارگاه عشق او راه یابند. در میان شیفتگان محبوب فقط کسانی میتوانند به مقصود خود راه یابند که عارف وقت باشند و سرمایهای از نیکی فراهم کرده باشند.
دوستی داری که شایستگی دوستی با تو را ندارد. بکوش از او حذر کنی. در این امر نفع بزرگی به او خواهد رسید. اگر کارت را درست انجام دهی جای شکایت از روزگار باقی نمیماند.