فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گلهای غمگسار من باشی
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوگوار من باشی
شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی
من ار چه حافظ شهرم جوی نمیارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شرح لغت: مراد بخش: کامبخش یا برآورندهی کام / آن عتیق: به استعاره مقصود لب یار / انیس: به فتح اول و کسر دوم مونس و همدم و دل آرام / سوگوار: ماتم زده و گرفتار مصیبت
بسیار کوشیدم تا یاورم و بر|آورندهی کام دل عاشقم باشی. مقصود او از این شعر این است که، سالک به خودی خود ارزشی ندارد، از این رو در راه زلب میکوشد و غم و سختی را تحمل میکند تا به وصال دوست نایل آید؛ چرا که نزد او به بزرگواری خواهد رسید.
اگر خواهان بهشت موعود خدایی و طالب رضایت و خشنودی او، از هرچه در این جهان داری، ترک تعلق و وابستگی کن و دنیا را به جهان جاودان ترجیح مده، که اگر هم به مقامی عالی دست یابی، مدت آن بسیار کم و محدود است.