آرشیو ملی ایران (سازمان اسناد و کتابخانه ملی) سندنامه شماره ۱۵ را منتشر کرد و به اقتباس از محتوای آن سند این مطلب را میخوانید.
دومین تجربه فیلمسازی داریوش مهرجویی، کارگردان جوان سینما پس از «الماس ۳۳» با این شرط توانست روی پرده سینما بیاید که اول فیلم بنویسند: «داستانی که در این فیلم از نظر تماشاچیان محترم میگذرد، مربوط به چهل سال قبل است. نمایش روستایی فقیر ۶ سال پس از اصلاحات ارضی، باب میل رژیم پهلوی نبود که ادعا میکرد ایران را به کشوری مدرن تبدیل کرده است.
قراردادی در ۱۴ خرداد ۱۳۴۷ بین اداره کل امور سینمایی کشــور و غلامحسین ساعدی و داریوش مهرجویی برای ساخت فیلم «گاو» امضا شد، که حقالزحمه کارگردانی و تنظیم سناریو، دکوپاژ، امتیاز کتاب و دستمزد هنرپیشگان و یک فیلمبردار مقطوعا به مبلغ ۱.۴۵۰.۰۰۰ ریال معادل ۱۴۵ هزارتومان بود.
جالب است بدانید ساخت دکور و پرداخت دستمزد سیاهی لشکر و پذیرایی هنرپیشگان و کارکنان فیلم و منش صحنه و عکاس در مجموع مبلغی حدود ۶۸ هزار تومان برآورد شد.
مهرجویی با آثار غلامحسین ساعدی از دوره تحصیل در آمریکا آشـنا بود و پس از بازگشت به ایران از او شنید قصهای از داستان «عزاداران بیل» در تلویزیون اجرا شده و پیشنهاد ساعدی بود که فیلم سینمایی هم از آن ســاخته شــود. در «عزاداران بیل» روایت داســتان از مردن گاو و شــیون و خاکسپاری شروع میشود، اما مهرجویی از چند داستان دیگر مجموعه «عزاداران بیل» عناصری وارد ساختار داستان «گاو» کرد و آغاز و پایــان متفاوتی به آن داد.
گفتگو با مانی حقیقی، کتاب «مهرجویی، کارنامه چهل ساله (گاو)»، شــرح زندگی مشحسن است که وابستگی و عشق زیادی به گاوش دارد که تنها وسیله امرار معاش او و خانوادهاش است. اما گاو مشحسن به علت نامعلومی میمیرد و روستائیان، نعش گاو را در چاه روستا میاندازند و پس از بازگشت مشحسن از شهر، وانمود میکنند که گاو او گریخته است، اما مش حسن حرف آنها را باور نمیکند و به تدریج حالش دگرگون شده و خود را گاو میپندارد.
مهرجویی برای ســاخت فیلم «گاو» سراغ بازیگران شاخص تئاتر از جمله عزتالله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، جعفر والی، پرویز فنیزاده، محمود دولتآبادی، مهین شهابی و... رفت.
ساعدی روستایی در حوالی تبریز را برای لوکیشن فیلم پیشنهاد داد، اما وزارت فرهنگ و هنر با دیدن عکسهای روستا نپذیرفت تا اینکه روستایی در حوالی قزوین انتخاب شد که به گفته مهرجویی بازهم ایراد گرفتند. آنها معتقد بودند خیلی ویرانه اســت. آخر آن روزها مدام شــاه صحبت از عبور از دروازه تمدن بزرگ میکرد بــه همین خاطر اجازه نمیدادند مکانی ناآباد به مردم نشان داده شود.
گفتند بروید قدری در و دیوار آنجا را رنگ کنید، شکلاش را سامان دهید بعد بیایید ببینیم چه کار باید بکنیم. ما هم رفتیم. چند دیـوار آنجا را رنگ کردیم، یک حوض بزرگ وسط میدان آنجا ساختیم و به این ترتیب موافقت شــد تا فیلم «گاو» ساخته شود. فیلم البته چنانکه مهرجویی در نامهای به وزیر وقت فرهنگ و هنر نوشــت، با اســتقبال منتقدان روبرو شـد: «فیلم بهطور کلی برای طبقـه انتلکتوئل قابل بحث و برای دیگران جالب و در خور ســتایش بود. از میان جمــع انتلکتوئلها آقای منوچهر انور معتقد بودند که فیلم از نظر بصری بســیار درخشان و قابل ستایش اســت.
اما در مورد داستان گفتند که قلب آن کاذب است، دیالوگها پوچ و پرتاند و حادثه آنطور که باید و شــاید واقعی جلــوه نمیکند. از نظر آقای جلال آلاحمد فیلم مهمی است و نباید آن را یکبار دید. ایشان پیشنهاد کردند یکبار دیگر فیلم دیده شود و ایشان و دیگران دقیقا مشاهده نموده یادداشت بردارند. به نظر ایشان فیلم میتواند «perfect»تر از این باشد و ایشان خود را مسئول و موظف میدانستند که در «perfect» کردن آن سهیم باشند. بنده با نظر ایشان موافق نبودم.
نظر دیگر آقای آلاحمد این بود که میگفتند فضای شوم و تیره کتاب در فیلم نیست. از نظر آقای دکتر رضا براهنی «شاعر و منتقد ادبی» فیلم «فوقالعاده» است. ایشان چند بار این کلمه را تکرار کردند و معتقد بودند که من دســتی به فیلم نزنم. از نظر خانم (سیمین دانشور) همسر آقای آلاحمد (فیلم برخالف نمایش آن روی شــخص مشحسن زیاد تأکید نمیکند و از این رو نسبت به تئاتر آن ناموفقتر است.
۲۹ اسفند ۱۳۷۴ فیلم یک یا دو سال توقیف بود و برای جشنواره شیراز تصمیم گرفتند این فیلم را برای اولینبار پخش کنند. بعد از اینکه در جشنواره شیراز فیلم نمایش داده شد و مورد استقبال قرار گرفت، ما هم جرات کردیم و یک نسخه قاچاق از این فیلم را توسط یک دوست فرانسوی به خارج از ایران فرستادیم و بلافاصله این فیلم در فستیوال ونیز شرکت داده شد و هم جایزه گرفت و هم اینکه بسیار مورد استقبال مطبوعات خارجی قرار گرفت، در حالی که در ایران فیلم را سانسور کرده بودند.
وقتی فیلم «گاو» راهی جشنوارههای خارجی شد: «دستراستیها میگفتند شما آبروی ایران را با ساخت این فیلم بردهاید و حکومت درخشان پهلوی را در حالی که در آستانه ورود به دروازه تمدن جهانی است، فقیر و بدبخت نشان دادهاید. از آن طرف، چپیها به ما حمله میکردند و میگفتند شما که این فیلم را ساختید، چرا نیامدید مثل مارکسیستها طبقه اسـتعمارگر و بورژوا را بکوبید؟ چرا از طبقه کارگردفاع نکردید؟»
وقتی پیشـنهاد اکران فیلم «گاو» در هند مطرح شــد، محمدرضا امیرتیمور، ســفیر ایران در دهلینو در نامهای به اداره اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه با اکران آن فیلم مخالفت کرد و نوشــت: «فیلم مذکور که اوضاع و احوال یک روسـتای ایرانی را در چهل سال قبل نشـان میدهد و عقبماندگی مردم و اعتقادات خرافی آنان را بررسی مینماید، برای بیننده خارجی مثال هندی، به علت عدم آشنایی به زبان فارسی ممکن اسـت این سوءتفاهم را پدیدآورد که روستاهای امروز ایران نیز در چنان وضعی به سر میبرند. به نظر این سفارت، فیلم «گاو» در عین حال که ممکن است برای تماشاگر آگاه ایرانی که به ظرایف زبان فارسی آشنا است، جالب و آموزنده باشد برای نمایش در کشورهای خارجی مفید نیست.» این اتفاق در ۴ آذر ۱۳۴۹ رخ داد.
سالها بعد هم طبق همین نظر سفارت شاهنشاهی، نمایش فیلم «گاو» در انجمن فیلم هند را به مصلحت ندانستند. «گاو» نخستینبار در سال ۱۳۵۰ در جشنواره فیلم ونیز، بدون زیرنویس انگلیسی بـه نمایش درآمد و جایزه منتقدان بینالمللی این جشنواره را به دست آورد. این فیلم در جشنواره فیلم شیکاگو هم به نمایش درآمد و جایزە هوگو نقرهای بهترین بازیگر را نصیب عزتالله انتظامی کرد که در نقش مشحسن ظاهر شده بود.
پــس از انقلاب نیز حضرت امام خمینی (ره) درباره فیلم «گاو» فرمودنــد: «غالبا فیلمهایی که ایرانیها درست میکنند به نظرم بهتر از دیگران است، مثلا فیلم «گاو» آموزنده بود.» این سخن در دیدار با مدیرعامل صداوسـیما و در ۲۵ اردیبهشت،۱۳۵۹ مطرح شد و همچنین در صحیفه نیز آمده و البته در آرشیو ملی ایران (سازمان اسناد و کتابخانه ملی) اسناد زیادی درباره فیلم «گاو» نگهداری میشود که شامل قراردادها، هزینههای ساخت، اکران و توفیقات بینالمللـی و مخالفتها با نمایش آن در خارج از کشور است که در قالب این مجموعه منتشر میشود.