هماهنگکننده این جلسه، حزب «فلمز بلانگ» یا «منافع فلامان»، حزبی راستگراست. این حزب علیه «تهدیداتی» برای «سبک زندگی فلامان» از قبیل اسلام، مهاجرت و مهلکتر از همه، زبان فرانسوی، اعتراضات خشمگینی دارد. این شهر در فلاندرز است، نیمهای از بلژیک که هلندی صحبت میکنند؛ اما دهههاست که فرانسویزبانها به این شهر آمدهاند و حالا اکثریت هستند.
به گزارش هممیهن، کلاس اسلوتمنز، عضو پارلمان منطقهای فلاندرز از حزب فلمز بلانگ اینطور توضیح میدهد که تنها راه برای متوقفکردن این تباهی، اعلام استقلال فلاندرز است. ممکن است این حرفها، اگرنه متوهمانه، به نظر کوتهبینانه، متعصبانه و مخل بیاید، اما خوب شنونده دارد. اسلوتمنز اعلام میکند، مردم حق دارند «در کشور خودشان رئیس باشند. جمعیت تشویق میکند. فلمز بلانگ محبوبترین حزب بلژیک است و در آخرین نظرسنجیها بهطور میانگین ۲۲ درصد حامی دارد. اگر یک تغییر ناگهانی رخ ندهد، باید در انتخابات همزمان سال آینده برای پارلمانهای ملی، اروپایی و منطقهای پیروز باشد. دیگر احزاب بلژیکی تا اینجای کار این حزب را افراطیتر از آن خواندهاند که با آن کار کنند و حاضر نشدهاند در ائتلافها واردش کنند؛ اما اگر این حزب پنجم کرسیهای پارلمانی یا بیشتر را از آن خود کند، شاید این احزاب ناچار شوند این رویکرد ایزوله را رها کنند. در هر حال، ممکن است در واقع این طرد به نفع فلمز بلانگ باشد: حمایت از این حزب در پنج سال گذشته سهبرابر شده است.
الگوی مرسومی است. در بیشتر اروپا، احزاب پوپولیست راستگرا مانند فلمز بلانگ، از زمانه که به حاشیه سقوط میکنند، از قدرت به قدرت میروند. در مجارستان، ایتالیا و لهستان قدرت را در دست دارند. در فنلاند، سوئد و سوئیس سهمی در آن دارند. در آلمان، نظرسنجیها حزب «جایگزین برای آلمان» یا ایافدی را دارای ۲۲ درصد رأی نشان میدهند، عددی که در سال ۲۰۲۱ ده درصد بود. در فرانسه، حزب «اجتماع ملی» یا آرْانْ، بزرگترین حزب راست افراطی، ۲۴ درصد حمایت دارد. وقتی ۵ درصد رأی حزب «تسخیر دوباره» یا «ریکانکوئست»، یک حزب ضدمهاجر دیگر را به آن اضافه کنید، راست افراطی تبدیل به بزرگترین بلوک رأی در کشور میشود. در هلند هم، گروهی از احزاب پوپولیست راستگرا یکچهارم یا بیشتر از آرا را دارند. حتی دموکراسیهای نسبتاً نو که دههها احزاب ملیگرای بزرگ نداشتند، مثل پرتغال، رومانی و اسپانیا، حالا از این احزاب دارند.
پیشرفت راست افراطی نه یکشکل است و نه در یک جهت؛ مثلا در دانمارک و اسپانیا، حمایت از احزاب ملیگرای پوپولیست اخیراً افت کرده است. همه این احزاب هم یکی نیستند: بعضی مشتاقانه آتلانتیسیست [طرفدار همکاری فرااقیانوسی بین اروپا و آمریکا]هستند، بعضی طرفدار روسیه؛ بعضی لیبرتارین هستند، بقیه دولت رفاهی سخاوتمندتری میخواهند، البته فقط برای مردمی که از جنس بومی باشند. علاوهبراین، گروههای راست افراطی، معمولاً هر چه به قدرت نزدیکتر میشوند، ملایمتر میشوند، یا چنددسته میشوند، یا هر دو. مثلا رهبری دولت ایتالیا با حزب «برادران ایتالیا» یا افدیال است، حزبی که با فاشیسم ارتباط دارد، اما این دولت بسیار معتدلتر از آنچه بسیاری نگرانش بودند از کار درآمده است.
با وجود این، این روند هشداردهنده است، به سه دلیل: اول اینکه به شکل قابلتوجهی گسترده است. از پنج کشوری که پرجمعیتترینهای اتحادیه اروپا هستند، چهارتایشان یا احزاب راست افراطی در دولت دارند یا در نظرسنجیها بالای ۲۰ درصد هستند. دوم، شرایط فعلی مخصوصاً برای احزاب پوپولیست مساعد است. بعد از مدتی توقف در دوران پاندمی، مهاجرت در حال رشد است. تورم بالاست و هزینه روبهافزایش سیاستهای مربوط به تغییرات اقلیمی، موضوع تمرکز مناسبی برای خشم عمومی و پوپولیستی ایجاد کرده است. سوم و مهمتر از همه، راست افراطی برای اینکه اثر مسمومی بر سیاست داشته باشد، نیاز ندارد قدرت را ببرد. صرفاً با جذب سهم بزرگی از قدرت، همین حالا هم دارد گفتوگوی عمومی را دچار اعوجاج میکند و در نتیجه کار دولتهای اروپایی را برای اتخاذ سیاستهای منطقی مربوط به مسائل فوری از قبیل جنگ در اوکراین، مهاجرت و تغییرات اقلیمی سختتر میکند.
وقتی حزب «آزادی»، گروه اصلی راست افراطی اتریش، در سال ۲۰۰۰ به ائتلاف دولت پیوست، دیگر دولتهای اتحادیه اروپا چنان وحشتزده شدند که در اعتراض، ارتباط خود را با اتریش به حداقل ممکن کاهش دادند. فایدهای هم نداشت: راست افراطی از آن زمان، یکییکی موانع را پشت سر گذاشتهاند. اول رهبری دولت را در ۲۰۱۰ به دست آوردند. آن زمان، فیدس در مجارستان به قدرت جهید. فیدس حزبی سابقاً میانهرو بود که به سمت پوپولیسم چرخیده بود. بودند کسانی که میگفتند در دموکراسیهای بالغ اروپای غربی، چنین اتفاقی هرگز نخواهد افتاد، اما آنها هم پارسال حرفشان غلط از کار درآمد؛ وقتی «فراتلی دیتالیا»، «برادران ایتالیا» یا افدیال، در ایتالیا به قدرت رسید.
گذرگاههای بعدی هم در راهند. انتظارها بر این است که احزاب راست افراطی در انتخابات سال آینده اروپایی خوب عمل کنند. جورجیا ملونی، رهبر افدیال و نخستوزیر ایتالیا در تلاش برای اقناع ائتلاف راست میانه در پارلمان اروپایی، «حزب مردم اروپا» یا ایپیپی است که با جریان راست افراطی «محافظهکار و اصلاحطلب اروپا» یا ایسیآر همدست شوند؛ جریانی که رهبریاش با خود اوست. این دستگاه تقنینی تمام اتحادیه اروپا را به سمت پوپولیستی خواهد کشاند. در همین حین، در فرانسه، عملکرد راست افراطی در هر انتخابات ریاستجمهوری بهتر میشود. این امکان وجود دارد که مارین لوپن، نفر دوم دو رقابت پیشین، انتخابات بعدی را در سال ۲۰۲۷ ببرد.
دنبالهای از عوامل خارجی هستند که به بالارفتن حمایت از راست افراطی کمک میکنند. مهاجرت غیرقانونی، وقتی در سال ۲۰۱۵ جهش داشت، پیشران افزایش حمایت از احزاب پوپولیست شد و حالا هم بعد از مدتی سکون در دوره پاندمی، دوباره دارد رشد میکند. تا همین حالا هم در سال جاری، بیش از ۱۶۵ هزار نفر خارج از مسیر قانونی به اروپا رسیدهاند، یعنی به اندازه کل سال گذشته، گرچه هنوز بسیار از میزان سال ۲۰۱۵ پایینتر است. پوپولیستها معمولاً در دورههای آشوب اقتصادی خوب عمل میکنند و در نتیجه، الان هم دارند از تورم بالایی که در دو سال گذشته اروپا را گرفتار کرده، سود میبرند. همینطور و بهخصوص از قیمتهای روبهاوج انرژی.
سوخت، گرما و برقِ گران کمک کرده است واکنشی منفی علیه سیاستهای مبارزه با تغییرات اقلیمی شکل بگیرد و راست افراطی هم این فرصت را به دست گرفته است. این موضوع در فرانسه با جنبش جلیقهزردها در اواخر ۲۰۱۸ شروع شد. این جنبش در ابتدا اعتراضی به بالارفتن افزایش مالیات کربن بر سوختهای وسایل نقلیه بود. جرقه صعود ایافدی در سال جاری را هم پیشنهاد ممنوعیت دولتی آبگرمکنهای نفتی و گازی در خانهها زد. در هلند، «جنبش کشاورزشهروند»، یا بیبیبی، یک حزب پوپولیست جدید، در قالب اعتراضی از سوی کشاورزان علیه محدودیتهای انتشار نیتروژن شروع شد. این حزب توانست میزان حیرتانگیز ۲۰ درصد آرای انتخابات منطقه ماه مارس را به خود اختصاص دهد.
در بسیاری از کشورهای اروپایی میزان اعتماد به دولت هم بعد از صعود دوبارهای کوتاهمدت در دوران پاندمی، در سراشیبی است و این هم به نفع راست افراطی است. جنگهای فرهنگی به سبک آمریکایی هم دارند شدیدتر میشوند و این هم باز به نفع پوپولیستهاست. ماکسیمیلیان کرا، نامزد پیشتاز حزب ایافدی در انتخابات اروپایی، در تابستان توصیههایی برای روابط رمانتیک منتشر کرد که بسیار دستبهدست شد: «مردان واقعی راستگرا هستند. پورن نگاه نکنید.» در ویدئوهای دیگر کرا میگوید: «چندفرهنگی یعنی چندمجرمی»، غر پرچمهای رنگینکمان را میزند و هشدار میدهد که بلکراک، یک شرکت سرمایهگذاری، میخواهد «اقلیتها و مهاجران» را جای آلمانیها بگذارد.
سیاستمدار اروپایی که بیشتر از همه در سوءاستفاده از چنین ایدههایی برای کسب قدرت و حفظ آن تبحر دارد، ویکتور اوربان، رهبر فیدس و نخستوزیر مجارستان از سال ۲۰۱۰ است. او بهراحتی به مهاجران، دگرباشان و اتحادیه اروپا حمله میکند، به عنوان اینکه در تقابل با ارزشهای محلی مجارستان هستند. او با چنین حرفهایی اکثریتهایی در پارلمان به دست آورده است و از آن استفاده کرده تا دادگاهها را با وفاداران پر کند و نقشهها و چارچوبهای ساختار انتخاباتی را دستکاری کند. نوچههای او رسانههای منتقد را خریدهاند و از آنِ خود کردهاند. قواعد اوربان علاوهبر تضعیف دموکراسی در خانه، سیاستگذاریها در ناتو و اتحادیه اروپا را هم به هم ریخته است و این هم به لطف دوستی او با چین و روسیه است.
اما در کنترل گرفتن پوپولیسم راستگرا برای در اختیار گرفتن دولت، آسان نیست. وقتی حزب قانون و عدالت یا پیآیاس در لهستان در سال ۲۰۱۵ به قدرت رسید، سناریوی اوربان را دنبال کرد. رسانه دولتی را تبدیل به یک اداره تبلیغات کرد و تلاش کرد دادگاهها را پر کند؛ اما تلاشهای پیآیاس به اندازه فیدس پیش نرفتند. بسیاری قضات با این کار مقابله کردند و اتحادیه اروپا هم میلیاردها یورو کمک را نگه داشته است تا پیآیاس را مجبور کند بخشی از اقداماتش در پرکردن دادگاهها را لغو کند. رسانهها هم هنوز عقب ننشستهاند. مخالفان همچنان در رقابت هستند، با وجود اینکه همچنان پیآیاس پیشتاز رقابت انتخابات ماه آینده است.
پوپولیستهای راستگرای دیگری که از دستورالعمل اوربان استفاده کردهاند هم نتایج درهمی داشتهاند. یانس یانشا، نخستوزیر سابق اسلوونی، بابت رویکردش در استفاده از شبکههای اجتماعی که یادآور دونالد ترامپ است، از سوی مردم لقب «مارشال توئیتو» گرفته است. او در سال ۲۰۲۲ قدرت را از دست داد. حزب محافظهکار خلق استونی، راست افراطی استونی وقتی در ۲۰۱۹ به دولت رسید، تلاش کرد سراغ رسانهها برود، اما ائتلافش فروپاشید و حزب در انتخابات امسال ضعیف عمل کرد.
راست افراطی حتی وقتی در انتخابات موفق هم بوده است، در برپایی سیاستهای رادیکالی مثل پایاندادن به پناهندگی سیاسی یا حذف برنامههای کاهش انتشار گازهای گلخانهای به مشکل خورده است. سوئد را در نظر بگیرید. حزب دموکرات سوئد مدتها از سوی احزاب دیگر پس زده میشد، به خاطر ریشههایش در جنبش نئونازی؛ اما در انتخابات ۲۰۲۲، ۲۱درصد رأی را به دست آورد. آنها یک توافق اطمینان و تأمین بستند تا از دولت اقلیتی راست میانه حمایت کنند و با این کار اثرگذاری مستقیمی روی سیاستهای مربوط به مهاجرت و جرم پیدا کردند.
[توافق اطمینان و تأمین یا confidence-and-supply، توافقی مخصوص سیستمهای پارلمانی است که در آن حزبی موافقت میکند به گزینههای حزب صاحب رأی بیشتر برای تشکیل کابینه و برخی تنظیمات بودجهای، رأی اعتماد و موافقت بدهد.
تفاوت این سیستم با ائتلاف این است که در ائتلاف که فرایندی رسمیتر است، حزب پایینتر سهمی از دولت و کابینه میگیرد و خود نیز پیگیر جلب رأی و توافق برای طرحهای دولت در پارلمان میشود.]، اما جیمی اکسون، رهبر حزب در ماه اوت، مجبور شد برای روند کند دولت در پیادهسازی توافقها عذر و بهانه بتراشد.
ملونی، اولین رهبر در اروپای غربی است که نفود پارلمانی لازم برای پیادهسازی دستور کار راست افراطی را دارد. با این حال تا اینجای کار، او دولت نسبتاً متعارفی را اداره کرده است. تنها اقدام پوپولیستی او اعلام مالیاتی بدفهمانه بر بانکها، اعمال محدودیت بر برخی قیمتگذاریهای خطوط هوایی و ممانعت از این بود که والدین همجنس، فرزند زوجشان را بهعنوان فرزند خودشان ثبت کنند. او تا حدی در بند محدودیت قواعد مالی اروپایی است؛ اما مسئله دیگر این است که افدیال اساساً از آن چیزی که زمانی بود، کمتر افراطی است. جیووانی اورسینا، از دانشکده لوئیس رم میگوید: «این یک دولت عملگرای راست میانه است که هرازگاهی بعضی سیاستهای هویتی [جنگ فرهنگی]را هم دارد.»
بهطور خاص در مسئله اروپا، بسیاری از احزاب راست افراطی، نرم شدهاند. بعضی از پوپولیستهای تندتر میخواهند این اتحادیه را منحل کنند، اتحادیهای که به تمسخر آن را EUSSR [ترکیب نام EU، اتحادیه اروپا، با USSR یا اتحاد جماهیر شوروی]میخوانند؛ اما افدیال ایده خارجشدن از یورو و ساختاردهی دوباره به اتحادیه اروپا را پیش از رسیدن به قدرت کنار گذاشت. ملونی به جای این کار میخواهد اتحادیه اروپا کارهای بیشتری برای کمک به ایتالیا کند، با بیرون نگه داشتن مهاجرانی که به سواحل ایتالیا سرازیر میشوند. این تابستان او با اورسولا ون در لاین، رئیس کمیسیون اروپایی به تونس رفت تا برای یک توافق مهاجرتی مذاکره کند. او ضمناً میخواهد این بلوک قواعد مالیاش را راحتتر کند تا دولتش بتواند بیشتر خرج کند. او حتی با تمجید از اتحادیه بهعنوان نگهبان صلح و تمدن، به دنبال جلب حامیان اروپا هم هست.
آران، به طریق مشابه، دیگر خواستار این نیست که فرانسه از اتحادیه اروپا و یورو خارج شود. ادبیاتش همچنان ضداروپایی است، اما دیگر جزئیات مشخص کمتری دارد. این عقبنشینی از سیاستهای رادیکال ظاهراً درست با این نیت بوده است که جذابیت آران را گسترش دهد و در نتیجه به این حزب کمک کند، قدرت را به دست بگیرد. حتی اگر هم لوپن رئیسجمهور شود، ممکن است باز هم به رغم قدرت عظیم رسمی این سمت، در پیادهسازی سیاستهایش به مشکل بخورد. هر چه نباشد، اصلاحات ساختار بازنشستگی دولت که امانوئل مکرون، رئیسجمهور مستقر فرانسه طرفدار آن بود، با مخالفت شدید و خشمگین مواجه شد. این در حالی بود که او در کارزار انتخاب دوبارهاش بهوضوح این سیاست را تبلیغ کرده بود.
احزاب راست افراطی که اغلب هم جوان، پر از ایدئولوگهای متعصب و متکی به رهبران کاریزماتیک هستند، مستعد دودستگی و انشعاب هستند. اولین حضور حزب فینز در دولت [فنلاند]، در سال ۲۰۱۵، آن را به دو دسته تقسیم کرد. دومی که در ماه مه شروع شد، همین الان هم با رسواییها و استعفاها مخدوش شده است. در لهستان، سیاستهای سخاوتمندانه پیآیاس مربوط به حقوق و مزایا، محافظهکاران اقتصادی را با حزب بیگانه کرده است و بعضیهایشان هم از این حزب خارج شدند و به یک حزب لیبرتارین به نام کنفدراسیون پیوستند. لوپن، تصویر رادیکالش را نرم کرده است و حالا از سمت راست خودش با رقابت حزب تسخیر دوباره مواجه است. کاندیدای اصلی تسخیر دوباره در انتخابات اروپایی هم ماریون مارِشال، خواهرزاده خود لوپن است.
واضحترین نمایش چنین آشوبی در هلند است که از سال ۲۰۰۲، شاهد دنبالهای از اوجگیری و برجستهشدن احزاب راستگرای پوپولیستی بوده است که آخرش از درون پاشیدهاند. انجمن دموکراسی، حزبی بود به رهبری «تیری بوده»، یک سیاستمدار خوشپوش و بدبین به اتحادیه اروپا. این حزب در انتخابات استانی سال ۲۰۱۹، با ۱۷ درصد آرا اول شد. در فاصله یک ماه این حزب به سه قسمت تقسیم شده بود. «بوده» حالا درباره تئوریهای توطئه مربوط به کووید ۱۹ و مهاجرت دادوقال میکند. تهماندهای که از حزب سهم او شد حالا در نظرسنجیها ۳ درصد رأی دارد. اوایل امسال، بیبیبی مدت کوتاهی پرچمدار اصلی راست شد، اما تا همین الان دوباره به ۱۱ درصد در نظرسنجیها فرونشسته است. این مدت رأیهایش را باز به یک حزب راستگرای جدید با حالوهوای پوپولیستی باخته است، به نام «قرارداد اجتماعی جدید». این یکی حزب را، یک نماینده پارلمان راه انداخته که به انجام تحقیقات درباره سوءاستفادههای مقامات مالیاتی مشهور بوده است.
نقطه اشتراک همه این احزاب، حسی مبهم از این است که آنها در کنار مردم عادی در مقابل خواص ایستادهاند. مواضع آنها در مقابل مسائل داغ روز ممکن است مبهم باشد، مثل موضع جدید آران درباره اروپا. در سطح محلی، نامزدهایشان اغلب عملگرا هستند. در ماه ژوئن، منطقه روستایی راگونجسنیتز در ایالت ساکسونی آلمان، اولین جایی شد که یک شهردار از حزب ایافدی انتخاب کرد. هانس لوس ۴۲ ساله و پرانرژی، یک کشاورز سابق سبزیجات («کلم، ذرت شیرین، پیاز - همه جور پیاز») است. در دوران پاندمی، مردم محلی به خاطر نداشتن مرکز تست کووید، در گرفتن مجوز سفر دچار مشکل شدند. وقتی چنین شد، لوس خودش یک راهی را باز کرد.
دغدغههای اصلی لوس، خیابانها و ایستگاههای آتشنشانی کهنه و کسری بودجه شهر بود که سال گذشته ۵/۱ میلیون یورو یا ۶/۱ میلیون دلار بود. این تا حدی به خاطر این بود که قیمتهای بالای انرژی، قبضهای تأمین گرمای راتاوس، تالار شهرداری را بهشدت بالا برد. لوس، با دنبالهروی از خط ایافدی میگوید راهحل، راهاندازی دوباره نیروگاههای هستهای است که دولت تعطیل کرده و مذاکره برای صلح در اوکراین تا خط لولههای گاز با روسیه دوباره باز شوند.
شکاف بین مشکلات واقعی و راهحلهای فضایی، مشت نمونه خروار نکتهای مهم درباره احزاب پوپولیست راست افراطی است. لوس بسیار به رنج رأیدهندگانش بابت هزینه بالای انرژی حساس است؛ اما پاسخ ایافدی تا حدی یک رویاپردازی است؛ بخواهد یا نخواهد، گاز ارزان روسی تا آیندهای که فعلا معلوم است، بین گزینهها نخواهد بود.
به همین شکل، نگرانیهای رأیدهندگانی که در سنتجنسیوسرود جمع شده بودند، طبیعی است: آنها شاهد این بودهاند که زبان شهرشان در اطرافشان عوض شده است، برای پیداکردن مدارس خوب به زبان هلندی به مشکل خوردهاند؛ اما راهحلهای فلمز بلانگ توهمیاند. استقلال فلامان اتفاق بعیدی است. حتی اگر اتفاق هم بیفتد، راهی نیست که بشود سنتجنسیوسرود را مجبور کرد دوباره هلندی حرف بزند. فرانسویحرفزدن این شهر حاصل یک توطئه دستگاه اداری نیست، بلکه به خاطر این است که مهاجران بیشتر علاقهمندند فرانسوی را یاد بگیرند، زبانی که به شکلی گسترده در دنیا استفاده میشود، تا هلندی که زبان نسبتاً مهجوری است.
تغییراتی که احزاب پوپولیست اروپا علیهشان سروصدا میکنند، معمولا یا اجتنابناپذیرند یا لااقل به سختی میتوان برشان گرداند: ترکیب جمعیتی، آزادیهای جنسی، برابری جنسیتی، دورشدن از سوختهای فسیلی. مثل فلمز بلانگ، سیاستهایی هم که برای درستکردن اوضاع دنیا پیشنهاد میکنند، یا نامتناجساند، یا دستنیافتنی. برای پوپولیستها، برنامههای غیرواقعی چیز بدی نیستند: نامزدها نمیتوانند در تجمعات انتخاباتی با غضب علیه مشکلاتی غرش کنند که حل شدهاند. بهعلاوه، صرفاً با این سروصدا و جمعکردن حمایت، احزاب راستگرا کمک میکنند محدوده گفتگو تغییر کند. در سراسر قاره، احزاب راست میانه سیاستهای مهاجرتیشان را سختگیرانهتر کردهاند و ادبیات مربوط به جنگ فرهنگیشان را بیشتر کردهاند تا مانع شوند رأیدهندگانشان جدا شوند و به پوپولیستها بپیوندند. روشنترین مثال این موضوع در بریتانیا بود: برگزیت را تصمیم حزب محافظهکار برای حمایت از برگزاری همهپرسی به راه انداخت و این تلاشی برای این بود که جذابیت حزب در حال صعود «استقلال پادشاهی متحده» انجام شد.
این احتمالا جدیترین خطر بالارفتن سهم رأی احزاب راست افراطی اروپاست. قطعاً این درست است که اینطور احزاب معمولا با تعصب و زنستیزی سروکار دارند و با تضعیف حاکمیت قانون. هرازگاهی ممکن است به اندازه کافی پیروزی و قدرت کسب کنند که به دموکراسی آسیب بزنند، مثل مجارستان و لهستان؛ اما بیشتر از اینها، بلوکهای بزرگ پوپولیست راست، اساساً با ارائه راهحلهای توهمی، مانع از این میشوند که کشورها به فوریترین مشکلاتشان توجه و رسیدگی کنند.
اروپا هم فقط همین را کم دارد. پارلمان بعدی اروپا، باید تصمیمات سختی، درباره اصلاحات نهادی اتحادیه اروپا، امنیت انرژی، اقلیم، حمایت از اوکراین و مسائل دیگر بگیرد. اگر یکچهارم اعضایش حاضر نشوند بهصورت جدی با چنین مشکلاتی دستوپنجه نرم کنند، بعید است این مسائل حل شوند. لازم نیست حتما راست افراطی کنترل اهرمهای قدرت را به دست بگیرد تا هرزشان کند.