این یادداشت دو صفحهای به خط و قلم شهید آیت الله مرتضی مطهری در تهران خطاب به امام خمینی، که در آن زمان در پاریس بودند نوشته شده است. تاریخ تقریبی این نامه دهه اول آذر سال ۱۳۵۷ و حدود یکماه بعد از دیدار ایشان با امام خمینی در پاریس و بازگشت به ایران میباشد. با توجه به شرایط خاص وضع حکومت نظامی در تهران و در شهرهای مهم ایران در چند ماه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ و لزوم رعایت مسائل امنیتی، نامه فاقد امضا و مشخصات نویسنده و مخاطب و بدون اشاره به موضوع اصلی آن نوشته شده است.
[صفحه اول]:
افرادی که مورد اتفاق نظر رفقا بودند:
۱- آقای مهندس بازرگان، واقعا متدین و متشرع است، در توجیه جوانان به اسلام در مدت سی سال سهم عظیم دارد، مخلص است، خوشنام است. بعضی ضعفهای جزئی دارد که به وسیله همکارانش قابل رفع است. رهبر نهضت آزادی و رئیس جمعیت ایرانی طرفدار حقوق بشر است.
۲- مهندس عزت الله سحابی، فرزند دکتر سحابی، متدین و با هوش و فداکار است، در حدود نیمی از جوانی را در زندان گذرانده است. در حدود یک ماه پیش پس از حدود هشت سال از زندان آزاد شد، عضو نهضت آزادی است.
۳- صدر حاج سید جوادی. شریف و متدین و فعال و فدکار است، در دوره امینی که اتفاقا دادگستری خوبی داشت و گروهی زبده دادگستری را اداره میکردند او دادستان تهران بود، ولی بعد که کشف شد عضو نهضت آزادی است از دادگستری اخراج شد، اکنون وکیل دادگستری است و غالبا وکالت تبعیدیها را در حال حاضر او برعهده دارد.
۴- آقای مهندس مصطفی کتیرائی. عمیقا متدین و فوق العاده متفکر و با تدبیر است. از دست پروردههای دورۀ اول مهندس بازرگان در انجمن اسلامی دانشجویان است. در جلسات مذهبی ما همیشه شرکت داشته و احیانا سخنرانی مذهبی میکند و خوب از عهده بر میآید. دو برادر دیگر هم دارد که مانند خودش عمیقاً مذهبی هستند. او در نهضت اخیر شرکت غیر فعال داشت و عضویت نهضت آزادی را نپذیرفت. در کار اداری خیلی متخصص است.
۵- آقای دکتر سنجابی خود را پیرو مکتب مصدق میداند و عضو قدیم جبهه ملی و فعلا رهبر جبهه ملی است. از قرار معلوم در حد عمل به واجبات مردی مذهبی است، ولی تاکنون دیده نشده که ایدههای اجتماعیش اسلامی باشد. موضع اخیرش را خود بهتر میدانید.
۶- آقای دکتر ابراهیم یزدی که معروف و حاضر خدمت است.
۷- آقای حسن حبیبی [= که معروف و حاضر خدمت است].
[صفحه دوم]:
بعضی افراد دیگر نیز مطرح شدند، ولی از برخی جهات مورد تردید بودند:
۱- آقای سید علی آقا خامنه ای. منشأ تردید، روحانی بودن ایشان است که آیا واقعا مصلحت هست فردی روحانی به عنوان فردی که فعلا یا بعدا کاندیدای پست دولتی میشود وارد کار گردد.
۲- آقای اکبر هاشمی رفسنجانی. منشا تردید در ایشان عینا همان است که در مورد آقای خامنهای هست به علاوه ایشان شخصا بی علاقه بود مگر آنکه به او امر بشود.
۳- آقای عبد الکریم لاهیجی. آقای بهشتی و آقای باهنر او را جداً تأیید میکردند، ولی از نظر سایرین هویت او هنوز کاملا محرز نیست، به علاوه هنوز درست در جامعه جا نیفتاده است. بنده شخصا او را نمیشناسم.
۴- آقای مهندس تاج. باهوش و متدین و دارای ثقافت اسلامی و خوش فکر است. در نهضت اسلامی اخیر شرکت غیر فعال داشت و در وزارت نیرو استخدام شده بود؛ و با آنکه شانس ترقی داشت در اثر ناسازگاری با دستگاه، خود را بازنشسته کرد برای اداره یک وزارتخانه مثلا وزارت نیرو شایستگی کامل دارد. در جلسات مذهبی بنده و سایر رفقا غالبا شرکت دارد و گاه هم سخنرانی مذهبی میکند و نکته سنجیهای لطیفی دارد. عضو نهضت آزادی نیست، ولی از دوستان بازرگان و سحابی است.
۵- دکتر کاظم یزدی (برادر بزرگ دکتر ابراهیم یزدی) آنچه در مورد مهندس کتیرائی و مهندس تاج گفتیم در مورد ایشان هم صادق است. (به استثنای سخنرانی). عضو وزارت بهداری است و مدت کمی مدیر کل بود، ولی به علت فعالیتهای نهضتی اسلامی مانع پیشرفتش شدند. عضو نهضت آزادی نیست.
منبع: جماران