فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
شرح لغت: ملکوت به فتح اول و دوم بزرگی و چیرگی/ برخاست: پدید آمد/ خلوتیان: خلوت نشینان
آن چه در طبیعت موجود است در مقابل زیباییهای دوست سرافکنده است و چه گونه این طور نباشد که او آنها را آفریده و خلق کرده است.
تو به دنبال دل رفتهای و عاقلانه عمل نمیکنی. به شخصی دل بستهای که به تو و دیگران اعتنایی نمیکند، ولی غمگین نباش و تصمیم عاقلانه بگیر. تقدیر کار خود را خواهد کرد.