محمدجواد مداح، کمک داور ملی فوتبال ایران در خصوص خداحافظیاش از داوری عنوان کرد: ما خداحافظی نکردیم، خداحافظیمان دادند! من از سال ۱۳۷۹ داوری را شروع کردم و فکر نمیکردم بعد از بیش از ۲۰ سال سابقه، اینگونه جواب من را بدهند. من کمک داور داربی ۹۹ بودم و میخواستم در همان بازی خداحافظی کنم اما از کمیته داوران و دپارتمان داوری با من تماس گرفتند و گفتند خداحافظی نکن، ما به تو احتیاج داریم.
وی ادامه داد: بعد از آن دیدار، ۱۰، ۱۲ بازی پرچم زدم و همه هم بدون اشتباه بود و مشکلی در قضاوتهایم وجود نداشت. لیگ که تمام شد به ما گفتند برو تمرین کن و بدنت را آماده نگهدار اما یک هفته قبل از کلاسها به ما زنگ زدند و گفتند که طبق مصوبه جدید، شما نمیتوانید در کلاس حضور داشته باشید. ۲ ماه پیش احتیاج داشتند و یک دفعه به این نتیجه رسیدند که ما نباید باشیم. با آقای عسگر محمدی که همکار و دوست ما است، تماس گرفتند که به افتتاحیه برود تا از او تشکر کنند اما یک زنگ به آقایان مهدی عالیقدر یا مهدی سیدعلی نزدند که بابت این همه تلاششان در داوری تشکر کنند. یک پیامک به آنها نزدند. آقای زرگر، شما که عضو کمیته داوران هستی، با همین بیمهریها خداحافظیات دادهاند؛ شما هم خودت با هم لباسیهایت همین کار را میکنی!
مداح درباره مصوبه کمیته داوران مبنی بر حذف شدن داوران بالای ۴۵ سال از لیست بینالمللی گفت: یعنی فیفا نمیفهمد و شما میفهمید؟ خیلی وقت است که فیفا قانون سن را برداشته و آن وقت شما به آن تبصرههای جدید اضافه میکنید؟ خانم بهروزی که کارمند دپارتمان داوری است، به من زنگ زده و گفت «مداح راحت شدی!» گفتم چه راحتی؟ من عمرم را برای این داوری گذاشتم و الان که در اوج داوری هستم، باید کنار بروم؟ اوج پختگی هر داوری از ۴۰ سالگی آغاز میشود و خیلیها در ۴۵ سالگی به اوج میرسند. فیفا در جام جهانی از داور ۴۸ ساله و ۴۹ ساله استفاده کرده و آن وقت اینها فکر میکنند بیشتر از فیفا میفهمند. ما را برای تقدیر به مراسم افتتاحیه دعوت نکردند، وقتی اعتراض داوران را دیدند، برای مراسم اختتامیه که همه در حال تدارک برای بازگشت هستند و حواسشان جمع نیست، از ما برای مراسم تجلیل دعوت کردند!. هیچ کدام از داوران باتجربه به جز دو داور در این مراسم شرکت نکردند که آن دو هم یکی اصلا اطلاع نداشت و آن یکی هم از شهرستان بود و میخواست حرفهایش را بزند.
این کمک داور بارنشسته درباره کم کردن داوران توسط کمیته داوران گفت: زیاد شدن داوران بعد از رفتن عسگری از کمیته داوران و آمدن اصفهانیان شروع شد که میخواستند برای حضور در هیات رییسه رای بیاورند و کیلویی داور اضافه کردند. همین آقای افشاریان هم برای این که رای بیاورد، همین کار را کرد و الان می خواهد با این کار خودش را خوب جلوه دهد و چوبش را ما میخوریم. خود ایشان باید اعدام شود و چوب اشتباهش را بخورد، به امثال من و عالیقدر و سیدعلی چه ربطی دارد؟ سال ۸۹ که وارد کلاس پیش فصل لیگ برتر شدم، کلا ۷۰ نفر در کلاس بودند که میگفتند همین هم زیاد است و باید کم شوند، بعد آقایان این بلا را سر داوری آوردند و میخواهند با برگرداندن آن به حال قبلی، خود را قهرمان جلوه دهند. مقصر خودتان هستید، ما چرا باید تقاص پس بدهیم؟ حتی آقای ممبینی وقتی که سرپرست کمیته داوران شد، تعدادی داور به لیست داوران لیگ برتر اضافه کرد.
او ادامه داد: سهمیه داوری برای اینها مثل سهمیه قند و شکر بوده و مثل آب خوردن آن را به هر استانی دادهاند. داور تازه وارد لیگ برتری برای من تعریف میکرد که یک ربع اول دست و پایم شل میشود و از استرس میمیرم. در استان ما بازی نیست و من برای کسب تجربه مجبورم در این بازیهای لیگ برتر کسب تجربه کنم. آن وقت داورانی را که به دردشان میخورد و تجربه کافی دارند، به راحتی کنار میگذارند. به قول آقای عالیقدر، درختی که میوه میدهند را که قطع نمی کنند. ما حذف شدیم که جا برای داماد و فرزند آقایان باز شود. میگویند در مصوبه هیات رییسه این بوده که اگر داوری در تست شرکت نکرد، باید برود و نه لباسی به او میدهیم، نه او میتواند در هتل بماند زیرا هزینه دارد. آن وقت همین داماد آقای افشاریان در تست شرکت نکرد اما نه از هتل رفت و نه طبق مصوبه خود آقایان با او رفتار شد. البته خود افشاریان هم آدم سادهای است و مشاوران و آدمهای نزدیک او هستند که این کارها را میکنند.
مداح اضافه کرد: آقای افشاریان با خنده در کلاس داوری میگوید فقط در ۳۰ بازی اشتباه شده است؛ یکی نیست به ایشان بگوید ۳۰ بازی میشود ۹۰ امتیاز! تکلیف قهرمانی و سقوط تیمها در همین فصل با یک امتیاز مشخص شده است. آقای خسروی استاد من بوده، او زمانی در برنامههای مختلف تلوزیونی از کمیته داوران انتقاد میکرد اما حالا که عضو کمیته شده است، داورانی را که به زور خداحافظی کردند، تهدید میکند که اگر حرفی بزنی و انتقادی کنی، یک کاری میکنم از فوتبال کنار بروید و کلا نباشید. ما که حقوق بگیر فدراسیون نبودیم و هر کدام در کار اصلیمان شان و شخصیتی داریم، اما اینگونه رفتارها اصلا درست نیست و شایسته کسی نیست که زندگیاش را در این راه گذاشته است. من هر روز صبح ساعت ۵ سر کار می روم و ۶ که به خانه برمیگردم، تا ۹ شب در پارک تمرین می کردم. نه امکاناتی در اختیار ما گذاشتند و نه حقوق و مزایای درست و حسابی دارند، آخرش هم با این بیاحترامی با ما برخورد کردند. نه پول برایم مهم بود، نه چیز دیگری، تنها چیزی که از آنها می خواستیم احترام بود.