هممیهن نوشت: با ورود به سال انتخابات، جریان پایداری فعالتر خواهد شد. این تشکل که عموماً در تاریکی و خفا، راه خود در سیاست را ادامه میدهد، ناگهان صادق محصولی دبیرکل خود را به دانشگاه علامه طباطبایی میفرستد تا از «راهبرد جبهه پایداری» در انتخابات حرف بزند. آنهم در شرایطی که با جریان شورای ائتلاف (به رهبری قالیباف و حدادعادل) بهشدت زاویه دارند و هر دو هر حرکتی از سوی دیگری را، حرکتی انتخاباتی تلقی میکنند. اما سوال اصلی این است که راهبرد جریان پایداری در انتخابات پیش رو چیست؟ آیا آنها به سمت یک «ائتلاف» با اصولگرایان پیش خواهند رفت؟ یا آنکه راهبرد انتخاباتی آنها «اصلحگزینی» است؟
بهطور خلاصه امروز جریان اصولگرایی را به دستههای زیر میتوان تقسیم کرد:
۱. اصولگرایان سنتی (جامعه روحانیت مبارز و برخی افراد نظیر، باهنر، بادامچیان، متکی، اللهکرم و تشکلهایی که به آن وابسته هستند. همچنین برخی افراد که بعد از پیروزی ابراهیم رئیسی، به دولت رفتند. مانند سیدمحمد حسینی که در معاونت پارلمانی دولت مشغول است)
۲. شورای ائتلاف اصولگرایان به رهبری حدادعادل که فراگیرترین نیروی اصولگرایان است. (محسن رضایی را نیز در این دسته میتوان تقسیمبندی کرد.)
۳. جریان پایداری که میتواند به چند دسته تقسیم شود. بخش اصلی پایداری که صادق محصولی و مرتضی آقاتهرانی آنها را اداره میکنند. بخش دوم در دولت هستند و اگرچه ممکن است در جریان پایداری عضویت نداشته باشند، اما در پیوند گفتمانی با آنها قرار دارند و توسط مقداد و میثم نیلی هدایت میشوند. بخش سوم جریان تازهتأسیس «شریان» است.
شاخصترین افراد این گروه جدید نیز حمید رسایی است که در پیوند با بخشی از بدنه دولت فعالیت تشکیلاتی برای انتخابات را آغاز کردند. فرد شاخص مرتبط این گروه با دولت نیز مهرداد بذرپاش است که معاونهای مختلف او در وزارت راه و همچنین دیوان محاسبات در این گروه عضویت دارند. علاوه بر سه دسته فوق، دو فرد به صورت انفرادی توان ایجاد یک جریان در درون اصولگرایی را دارند. اول: علی لاریجانی دوم: سعید جلیلی
اگر انتخابات مجلس نهم (سال ۹۰) نقطه تشکیلدهنده پایداری و هسته جداشده آنها از اصولگرایی بود، سال ۹۴ و انتخابات مجلس دهم اوج این جدایی بهحساب میآمد. در این انتخابات اصولگرایان برای آنکه بتوانند آراء مردم را در شرایط فضای پسابرجامی کسب کنند، ناگزیر بخشی از جریان پایداری را از لیست خود حذف کردند. اما این دو، چهارسال بعد در انتخابات ۹۸ و در شب آخر به یکدیگر رسیدند. دلیل وحدت آنها در اسفندماه ۱۳۹۸ این بود که اصولگرایان شورای وحدت (به رهبری قالیباف و حدادعادل) جریان پایداری را از تکرار دوباره خاتمی ترساندند. آنها به پایداری گفته بودند که اصلاحطلبان لیست خود را آماده کردهاند و خاتمی قرار است در روز آخر تبلیغات انتخاباتی با انتشار فیلمی، یک بار دیگر «تَکرار کند» و بار دیگر اصولگرایان شکست خواهند خورد. پایداری، اما بعد از انتخابات فهمید که این تاکتیک فریب اصولگرایان بود تا آنها را وادار به وحدت کند.
حالا در این وضعیت اگرچه پایداری سکوت کرده، اما نشانههایی از امکان ائتلاف میان آنها و اصولگرایان دیده نمیشود. همچنین در طرف دیگر میتوان گفت حرکت پایداری به سمت «اصلحگزینی»، ممکن است شورای ائتلاف (حدادعادل و قالیباف) را وادار به تن دادن به خواستههای پایداری کند.
در صورتی که قرار باشد ائتلاف میان پایداری و دیگر جریانهای درونی اصولگرایان صورت بگیرد، پایداری به سمت ائتلاف با شریان و سعید جلیلی پیش خواهد رفت. آنها دیگر حاضر نیستند نامشان ذیل لیستی قرار بگیرد که سرلیست آن، قالیباف است. اگرچه این حرف را هنوز هم علنی بیان نمیکنند. با این حال ائتلاف آنها با لاریجانی و اصولگرایان سنتی (شورای وحدت) را میتوان کاملاً منتفی دانست. اصولگرایان شورای وحدت (به رهبری حدادعادل و قالیباف) پایداری را مهارشده در ذیل چتر خود میخواهد. اما پایداری به این وضعیت راضی نیست؛ لذا آنچه میماند «اصلحگزینی» یا «خالصسازی» است که احتمالاً به آن سمت حرکت میکنند؛ خواه به صورت هدف نهایی و خواه بهصورت تاکتیکی برای وادار کردن اصولگرایان به تن دادن به خواستههای آنها.
از نظر پایداری داشتن «رای بالا» ملاک و ارزش نیست. «راهبرد در یک کلمه انتخاب اصلح است، نه اینکه صرفاً بهدنبال کسی برویم که رایآوری بیشتری داشته باشد، اما نمره او پایین باشد.» این جملاتی است که صادق محصولی یک ماه پیش در نشستی در دانشگاه علامه طباطبایی بر زبان آورد. دبیرکل پایداری در صحبتهای خود «مجدداً تاکید» کرده که «آن کسی که اصلح است را باید متقاعد کنیم تا به صحنه بیاید.»
اول؛ اصلح را بشناسیم: سال ۹۲ جریان پایداری دومین تجربه حضور در انتخابات را بعد از تشکیل این جریان سیاسی تجربه میکرد. در آن سال آیتالله مصباحیزدی که پدرمعنوی این جریان بود، گزینه اصلح را از نظر خودشان معرفی کرد. او گفته بود، «زیرآسمان خدا اصلحتر از باقریلنکرانی وجود ندارد». باقری لنکرانی وزیر بهداشت دولت احمدینژاد بود. اصلحترین فرد زیرآسمان خدا، اما از سوی شورای نگهبان اصلح شناخته نشد؛ لذا پایداری به سراغ اصلح بعدی رفت که سعید جلیلی بود. جلیلی آن زمان مسئول تیم مذاکرات هستهای بود و با حمایت جریان پایداری توانست همپای قالیباف پیش برود.
دوم؛ راضی کردن اصلح: جلیلی تنها بازمانده انتخابات ۱۴۰۰ است که به دولت وارد نشده است. جلیلی چشمانداز رقابت در انتخابات سال ۱۴۰۴ را هم پیش روی خود نمیبیند. چراکه احتمالاً قصد ندارد با ابراهیم رئیسی که به نفع او در انتخابات کنارهگیری کرد، وارد رقابت شود. پس میماند راضی کردن او برای ورود به انتخابات مجلس و شکل دادن یک لیست ذیل نام او.
سوم؛ بیاهمیت بودن میزان آراء: محصولی گفته بود «راهبرد ما این است که بهدنبال اصلح برویم و او را راضی کنیم، نه اینکه صرفاً به دنبال کسی برویم که رایآوری بیشتری داشته باشد و نمره او پایین باشد.» در اینجا محصولی در واقع در حال پاسخ دادن به کسانی است که معتقدند قالیباف رای لازم برای انتخاب دوباره حضور در مجلس را دارد. اما جلیلی رایاش از او کمتر است. بهعبارت روشنتر این سه مؤلفه ما را به این راهبرد انتخاباتی پایداری میرساند که سرلیست پایداری برای انتخابات مجلس مشخص است و کسی نیست جز سعید جلیلی که اتفاقاً چند روز بعد از آقای محصولی به همان دانشگاه علامه رفت تا در میان همان دانشجویان سخنرانی کند؛ اتفاقی که به نظر میرسد چندان هم از سر اتفاق نباشد.
بررسی روند فعالیت جریان پایداری نشان داده است که همواره با پافشاری بر خواسته خود، جریان اصولگرایی را وادار به تن دادن به خواستههای خود کرده است. خواه سرلیست آنها جلیلی باشد و خواه خود صادق محصولی یا آقاتهرانی، اما در نهایت نکته این است که پایداری با روش اصلحگزینی آماده میشود تا اصولگرایان را وادار به پذیرش خواستههای خود کند.